(43) عَفَا اللَّهُ عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ تَعْلَمَ الْکَذِبِینَ
خداوند از تو در گذشت، چرا پیش از آنکه (حال) راستگویان بر تو روشن شود و دروغگویان را بشناسی، به آنان اجازه (مرخّصی) دادی؟
نکتهها:
گویا برخی از منافقان بدون عذر، نزد پیامبر آمده و از رفتن به جبههی تبوک عذر آوردند. رسول خداصلی الله علیه و آله هم اجازه داد. این آیه، بطور ضمنی بر این اذن دادن عتاب میکند تا اجازهی مرخّصی، مخصوص معذوران واقعی باشد، نه بهانه جویان.
در آیهی بعد، سخن از آن است که خداوند توفیق جبهه رفتن را از منافقان گرفته است، (کره اللَّه انبعاثهم... ) پس اذن پیامبر در سایهی کراهتِ خدا از شرکت منافقان در جنگ است و انتقاد به خاطر زودتر افشا کردن آنان است. به علاوه در آیهی 47 نیز زیانبار بودنِ حضور منافقان در جبهه مطرح شده است. پس این اجازه، نه گناه بوده است ونه نشان سوء مدیریّت پیامبر.
پیامها:
1- مدیریّت وتدبیر را باید از خدا آموخت که انتقادش در کنار عفو و رحمت است. (عفی اللَّه عنک لم اذنت لهم)
2- هنگام عملیات نظامی، مرخّصی ممنوع است. (لِمَ اذنت لهم)
3- راههای بهانهجویی را به روی منافقان ببندید. (لِمَ اذنت لهم)
4- شرکت نکردن در جنگ، نیازمند اذن رهبر است. (لِمَ اذنت لهم)
5 - جنگ، وسیلهی مناسبی برای شناخت حقیقت افراد است. (حتّی یتبیّن...)
6- همه جا عیبپوشی ارزش نیست، گاهی باید افشاگری کرد. (حتّی یتبیّن... وتعلم الکاذبین)
7- در شناخت منافقان باید به بررسی عملکردشان در زمان جنگ و جهاد پرداخت. (و تعلم الکاذبین)
8 - جامعهی اسلامی باید چنان صادقانه حرکت کند که منافقان رسوا شوند. (یتبیّن ... وتعلم الکاذبین)
9- حضور منافقان در جبهه، ارزش نیست ولی فرارشان از جبهه، موجب رسوایی آنان است.(تعلم الکذبین)