أَفَغَیْرَ اللَّهِ أَبْتَغِی حَکَماً وَهُوَ الَّذِی أَنزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتَبَ مُفَصَّلاً وَالَّذِینَ ءَاتَیْنَهُمُ الْکِتَبَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِن رَبِّکَ بِالْحَقِّ فَلَاتَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ
پس (بگو:) آیا (با این همه دلایل روشن) غیر خدا را به داوری جویم؟ در حالی که اوست که کتاب آسمانی را به تفصیل به سوی شما نازل کرد، وکسانی که به آنان کتاب دادهایم، (یهود و نصاری) میدانند که این کتاب، از طرف پروردگارت به حقّ نازل گشته است، پس به هیچ وجه از تردیدکنندگان مباش.
نکته ها
«حَکَم» را برخی با «حاکم» یکی دانستهاند، امّا برخی گفتهاند: «حَکَم»، داوری است که طرفین دعوا، او را انتخاب کرده باشند، ولی «حاکم»، هرگونه داور است. ** تفاسیر نمونه و المنار.*** در مجمعالبیان آمده است: حَکَم، کسی است که به حقّ داوری کند، ولی حاکم، به هر قاضی گفته میشود.
در آیه 111، سخن این بود که اگر مردگان هم با اینان حرف بزنند یا فرشتگان فرود آیند، ایمان نخواهند آورد. در این آیه میفرماید: اهل کتاب، وحی بودن قرآن را میدانند و تقاضای معجزات دیگر، تنها بهانه است.
پیامبر صلی الله علیه وآله در راه خود تردیدی ندارد، لذا خطاب «لا تکوننّ مِنَ المُمترین» هشدار به مسلمانان است که نگران حقّانیت راه خود نباشند.
پیام ها
1- با وجود کتابی همچون قرآن، به سراغ داوری دیگران رفتن، نادرست و قابل توبیخ است. «أفغَیر اللَّه اَبتَغِی حَکَماً» (جز خداوند، کسی حقّ قانونگذاری و داوری ندارد)
2- خداوند، قرآن را به تفصیل نازل کرده است. «هو الّذی انزل الیکم الکتاب مفصّلاً»
3- قوانین و احکام اسلام، ابهام ندارد. «مفصّلاً»
4- یکی از دلایل حقانیّت اسلام، بشارت انبیای گذشته در تورات و انجیل است. «الّذین آتیناهم الکتاب یعلمون انّه منزّل من ربّک» چنانکه در آیهای دیگر میفرماید: «یَعرِفونَه کما یَعرفُون ابنائهم» **بقره، 146 ؛ انعام، 20.*** اهل کتاب، پیامبر اسلام را همچون فرزندان خود میشناختند.
5 - رهبر باید از قاطعیّتی تردیدناپذیر در راه دعوت خود برخوردار باشد. «فلاتکوننّ...»
6- مبادا به خاطر ایماننیاوردن اهلکتاب، در شما تردیدی پیدا شود، زیرا آنان حقانیّت قرآن را خوب میدانند و انکارشان به دلیل لجاجت است. «یعلمون انّه منزّل من ربّک بالحقّ فلا تکوننّ من الممترین»