تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نور جلد 3(سوره های مائده و انعام)
حاج شیخ محسن قرائتی

سوره مائده آیه 103

مَا جَعَلَ اللَّهُ مِن بَحِیرَةٍ وَلَا سَآئِبَةٍ وَلَا وَصِیلَةٍ وَلَا حَامٍ وَلَکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَأَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ‏

خداوند، درباره‏ی هیچ بحیره (حیوان گوش شکافته) و هیچ سائبه (حیوانی که به خاطر زاد و ولد زیاد او را آزاد کرده‏اند) و هیچ وصیله (حیوان نری که متّصل به ماده، دو قلو به دنیا آمده باشد) و هیچ حام (شتر نری که ده بار برای جفت گیری از آن استفاده شده باشد) حکمی نکرده است (و شما را از استفاده‏ی گوشت و بارکشی آن منع نفرموده و این ممنوعیّت‏ها خرافات زمان جاهلی است)، ولی کافران بر خدا دروغ می‏بندند و بیشتر آنان اهل تعقّل نیستند.
نکته ها
قرب به خداوند باید از راه‏های صحیح و معقول باشد. با هر نذری یا از هر راهی نمی‏توان به خدا نزدیک شد.
مردم جاهلی می‏پنداشتند با رها کردن حیوانات یاد شده، به خدا یا بتان نزدیک می‏شوند. نظیر این احترام به حیوانات را هنوز در کشور هند درباره‏ی گاو مشاهده می‏کنیم.
در روایت آمده است که «بحیرة» به شتری می‏گویند که پنج شکم زاییده باشد، اگر پنجمی ماده بود، گوشش را چاک می‏زدند و خوردن گوشت آن را حرام می‏دانستند. **وسائل، ج‏25، ص‏61.***
امام صادق‏علیه السلام فرمود: در زمان جاهلیت اگر شتر دو قلو می‏زایید می‏گفتند: «وصلیة» و ذبح و خوردن گوشت آن شتر را حرام می‏دانستند و اگر شتر ده شکم می‏زایید می‏گفتند: «سائبة» است و در این صورت سوار شدن و خوردنش را حرام می‏دانستند و «حام»، شتری بود که به عنوان «فحل» از آن استفاده می‏کردند که ذبح آن را نیز حلال نمی‏دانستند. **وسائل، ج‏25، ص‏61.***
پیام ها
1- دین را باید از خرافات و بدعت‏ها پاک نمود. «ما جعل اللّه»
2- تا از سوی خدا، قانونی نسبت به تحریم حیوانات وضع نشده، اصل حلال بودن آنهاست. «ما جعل اللّه»
3- اتلاف مال و رها کردن حیوان نوعی افترا به خدا و حرام است. «یفترون علی اللّه الکذب» (رها کردن و بلا استفاده گذاردن حیوان جایز نیست، چه رسد به رها شدن انسان).
4- بدعت در دین، کفر است. «لکن الّذین کفروا یفترون...» کافر، تنها کسی نیست که منکر خدا باشد، کسانی که خدا را قبول دارند وبه او افترا می‏بندند نیز کافرند.
5 - ریشه‏ی احکام الهی مصالح واقعی است، امّا خرافات، ریشه در جهل و بی‏عقلی دارد. «لایعقلون»
6- اگر اکثریّت جامعه اهل‏تعقّل باشند، بدعت‏ها رشد نمی‏کند. «اکثرهم لایعقلون»