مَا جَعَلَ اللَّهُ مِن بَحِیرَةٍ وَلَا سَآئِبَةٍ وَلَا وَصِیلَةٍ وَلَا حَامٍ وَلَکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَأَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ
خداوند، دربارهی هیچ بحیره (حیوان گوش شکافته) و هیچ سائبه (حیوانی که به خاطر زاد و ولد زیاد او را آزاد کردهاند) و هیچ وصیله (حیوان نری که متّصل به ماده، دو قلو به دنیا آمده باشد) و هیچ حام (شتر نری که ده بار برای جفت گیری از آن استفاده شده باشد) حکمی نکرده است (و شما را از استفادهی گوشت و بارکشی آن منع نفرموده و این ممنوعیّتها خرافات زمان جاهلی است)، ولی کافران بر خدا دروغ میبندند و بیشتر آنان اهل تعقّل نیستند.
نکته ها
قرب به خداوند باید از راههای صحیح و معقول باشد. با هر نذری یا از هر راهی نمیتوان به خدا نزدیک شد.
مردم جاهلی میپنداشتند با رها کردن حیوانات یاد شده، به خدا یا بتان نزدیک میشوند. نظیر این احترام به حیوانات را هنوز در کشور هند دربارهی گاو مشاهده میکنیم.
در روایت آمده است که «بحیرة» به شتری میگویند که پنج شکم زاییده باشد، اگر پنجمی ماده بود، گوشش را چاک میزدند و خوردن گوشت آن را حرام میدانستند. **وسائل، ج25، ص61.***
امام صادقعلیه السلام فرمود: در زمان جاهلیت اگر شتر دو قلو میزایید میگفتند: «وصلیة» و ذبح و خوردن گوشت آن شتر را حرام میدانستند و اگر شتر ده شکم میزایید میگفتند: «سائبة» است و در این صورت سوار شدن و خوردنش را حرام میدانستند و «حام»، شتری بود که به عنوان «فحل» از آن استفاده میکردند که ذبح آن را نیز حلال نمیدانستند. **وسائل، ج25، ص61.***
پیام ها
1- دین را باید از خرافات و بدعتها پاک نمود. «ما جعل اللّه»
2- تا از سوی خدا، قانونی نسبت به تحریم حیوانات وضع نشده، اصل حلال بودن آنهاست. «ما جعل اللّه»
3- اتلاف مال و رها کردن حیوان نوعی افترا به خدا و حرام است. «یفترون علی اللّه الکذب» (رها کردن و بلا استفاده گذاردن حیوان جایز نیست، چه رسد به رها شدن انسان).
4- بدعت در دین، کفر است. «لکن الّذین کفروا یفترون...» کافر، تنها کسی نیست که منکر خدا باشد، کسانی که خدا را قبول دارند وبه او افترا میبندند نیز کافرند.
5 - ریشهی احکام الهی مصالح واقعی است، امّا خرافات، ریشه در جهل و بیعقلی دارد. «لایعقلون»
6- اگر اکثریّت جامعه اهلتعقّل باشند، بدعتها رشد نمیکند. «اکثرهم لایعقلون»