یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَفِرِینَ
ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده است (در مورد ولایت و جانشینی حضرت علی) اعلام کن واگر چنین نکنی، رسالت الهی را نرساندهای و (بدان که) خداوند تو را از (شرّ) مردم (و کسانی که تحمّل شنیدن این پیام مهم را ندارند) حفظ میکند. همانا خداوند گروه کافران را هدایت نمیکند.
نکته ها
این آیه به دلایلی که خواهد آمد مربوط به جانشینی حضرت علیعلیه السلام و نصب او به ولایت در غدیر خم به هنگام برگشت پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله از سفر حج در سال دهم هجری است. جالب اینکه این آیه در میان دو آیهای قرار گرفته که مربوط به اقامه کتاب آسمانی است و شاید اشاره به این باشد که میان رهبر معصوم و اقامهی کتاب آسمانی، پیوند محکمی برقرار است. آری، امام است که میتواند کتاب آسمانی را به پا دارد و این کتاب خداست که میتواند امام واقعی را معرّفی کند.
همهی مفسّران شیعه به اتکای روایات اهل بیت علیهم السلام و نیز بعضی از مفسّران اهلسنت به عنوان یکی از مصادیق، آیه را مربوط به نصب حضرت علیعلیه السلام در غدیر خم به ولایت و امامت دانستهاند. ** تفاسیر کبیر فخررازی و المنار.*** جالب آنکه صاحب تفسیر المنار از مسند احمد و ترمذی و نسائی و ابن ماجه، حدیثِ «مَن کنتُ مولاه فعلیّ مولاه» را با سند صحیح و موثّق بیان کرده است و سپس با دو جمله به خیال خود در آن تشکیک نموده است: اوّل اینکه مراد از ولایت، دوستی است. (غافل از آنکه دوستی نیاز به بیعت گرفتن و تبریک گفتن و آن همه تشریفات در غدیر خم نداشت) دوّم آنکه اگر حضرت علیعلیه السلام امام و رهبر بعد از رسول اکرمصلی الله علیه وآله بود، چرا فریاد نزد و ماجرای نصب خود را در غدیر نگفت؟! (غافل از آنکه در سراسر نهجالبلاغه و کلمات حضرت علیعلیه السلام نالهها و فریادها مطرح است، ولی صاحب المنار گویا آن نالهها و فریادها را نشنیده است. ** این سطرها را در شب شهادت حضرت علیعلیه السلام، نیمه شب 21 ماه رمضان 1380 نوشتم.***
در تمام قرآن تنها در این آیه است که پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله نسبت به کتمان پیام، تهدید شده که اگر نگویی، تمام آنچه را که در 23 سال رسالت گفتهای هدر میرود. پس باید دید چه پیام مهمی است که این گونه بیان میشود؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به حضرت علیعلیه السلام فرمود: «لو لمابلغ ما اُمرت به من ولایتک لحبط عملی» اگر آنچه درباره ولایت تو است به مردم نرسانم تمام اعمال من محو میشود. **تفسیر نورالثقلین وامالی صدوق،ص400.***
در این آیه چند نکته است که جهتگیری محتوایی آن را روشن میکند:
1- سوره مائده، در اواخر عمر شریف پیامبر نازل شده است.
2- در این آیه، بجای «یا أیّها النّبی»، تعبیر «یا أیّها الرّسول» آمده است، که نشانهی یک رسالت مهم است.
3- به جای فرمان «أبلغ»، فرمان «بَلّغ» آمده که نشانهی ابلاغ قطعی ورسمی ومهم است.
4- پیامبر نسبت به نرساندن یک پیام مهم تهدید شده که اگر نگوید، همهی زحماتش به هدر میرود.
5 - رسول خداصلی الله علیه وآله از عواقب کاری هراس دارد که خداوند او را دلداری میدهد که ما تو را از شر مردم نگه میداریم.
6- پیامبر، از جان خود نمیترسد. زیرا در روزگار تنهایی که با بتها مبارزه میکرد و در جنگها که با مشرکین درگیری نظامی داشت، از خطرها نمیترسید. (در حالی که سنگباران میشد، و یارانش شکنجه میشدند، حالا در اواخر عمر و در میان این همه یار بترسد؟!)
7- در آیه، پیامی است که به لحاظ اهمیّت، با همه پیامهای دوران نبوّت و رسالت، برابر است که اگر این پیام به مردم نرسد، گویا همهی پیامها محو میشود.
8 - محتوای پیام، باید مسألهای اساسی باشد، وگرنه در مسائل جزئی و فردی، این همه تهدید و دلداری لازم نیست.
9- پیام آیه، مربوط به توحید و نبوّت و معاد نیست، چون این اصول، در روزهای اوّل بعثت در مکّه بیان شده و نیازی به این همه سفارش در اواخر عمر آن حضرت ندارد.
10- پیام آیه، مربوط به نماز، روزه، حج، زکات، خمس وجهاد هم نیست، چون اینها در طول 23 سال دعوت پیامبر بیان شده و مردم نیز به آن عمل کردهاند و هراسی در کار نبوده است.
پس، محتوای این پیام مهم که در اواخر عمر شریف پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده چیست؟
روایات بسیاری از شیعه و سنّی، ما را از تحیّر نجات داده و راه را نشان میدهد. روایات میگوید: آیه مربوط به هجدهم ذیحجه سال دهمهجری در سفر حجةالوداع پیامبر اسلام است، که آن حضرت در بازگشت به سوی مدینه، در مکانی به نام «غدیر خم» به امر الهی فرمان توقّف داد و همه در این منطقه جمع شدند. مکانی که هم آب و درخت داشت و در گرمای حجاز، کارساز بود و هم محلّ جداشدن کاروانهای زائران مکّه بود و اهل یمن، عراق، شام، مدینه و حبشه از هم جدا میشدند.
در آنجا، پیامبر خدا در میان انبوه یاران، بر فراز منبری از جهاز شتران قرار گرفت و خطبهای طولانی خواند. ابتدای خطبه، توحید، نبوّت و معاد بود که تازگی نداشت. سخن تازه از آنجا بود که پیامبر، خبر از رحلت خود داد و نظر مسلمانان را نسبت به خود جویا شد. همه نسبت به کرامت و عظمت و خدمت و رسالت او در حد اعلا اقرار کردند. وقتی مطمئن شد که صدایش به همهی مردم، در چهار طرف میرسد، پیام مهم خود را نسبت به آینده بیان کرد. و فرمود: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» هر که من مولای اویم، این علیّ مولای اوست و بدین وسیله جانشینی حضرت علیعلیه السلام را برای پس از خود به صراحت اعلام داشت. امّا پس از وفاتش، وقتی حضرت زهراعلیها السلام به در خانههای مردم میرفت و میگفت: مگر نبودید و نشنیدید که رسول خدا در غدیر خم چه فرمود؟ میگفتند: ما در غدیر خم، در فاصله دوری بودیم و صدای پیامبر را نمیشنیدیم اللّه اکبر از کتمان، از ترس، از بیوفایی و از دروغ گفتن به دختر پیامبر خدا.
آری، مردم با دو شاهد، حقّ خود را میگیرند، ولی حضرت علی علیه السلام با وجود دهها هزار شاهد، نتوانست حقّ خود را بگیرد. امان از حبّ دنیا، حسادت و کینههای بدر و خیبر و حنین که نسبت به حضرت علیّ علیه السلام در دل داشتند.
امام باقرعلیه السلام فرمودند: «بُنی الاسلام علی خمس علی الصلاة و الزّکاة و الصوم و الحج و الولایة و لم یناد بشیء کما نودی بالولایة فاخذ النّاس باربع و ترکوا هذه»، اسلام بر پنج چیز استوار است: بر نماز، زکات، روزه، زکات و ولایت اهلبیت و چیزی به اندازهی ولایت مورد توجّه نبود، امّا مردم چهارتای آن را پذیرفتند و ولایت را ترک کردند! **کافی، ج2، ص18.***
امام رضاعلیه السلام فرمود: بعد از نزول این آیه که خداوند ضامن حفظ رسول اکرمصلی الله علیه وآله شد، «واللَّه یعصمک من النّاس» پیامبر هر نوع تقیّه را از خود دور کرد. **تفسیر نورالثقلین و عیون اخبارالرضا، ج2، ص130.***
پیام ها
1- نوع خطاب، باید با نوع هدف، هماهنگ باشد. چون هدف، رسالت و پیام رسانی است، خطاب هم «یا أیّها الرّسول» است.
2- انتخاب رهبر اسلامی (امام معصوم) باید از سوی خداوند باشد. «بلّغ ما انزل الیک من ربّک»
3- گاهی ابلاغ پیام الهی باید در حضور مردم و مراسم عمومی و با بیعت گرفتن باشد، ابلاغ ولایت با سخن کافی نیست، بلکه باید با عمل باشد. «و ان لمتفعل» به جای «ان لم تبلغ»
4- احکام و پیامهای الهی، همه در یک سطح نیست. گاهی کتمان یک حقیقت، با کتمان تمام حقایق برابر است. «و ان لم تفعل فما بلّغتَ رسالته»
5 - اگر رهبری صحیح نباشد، مکتب نابود و امّت گمراه میشود. «فمابلّغتَ رسالته»
6- رکن اصلی اسلام، امامت و حکومت است. «وان لمتفعل فما بلّغتَ رسالته»
7- انکار ولایت، نوعی کفر است. «انّ اللّه لایهدی القوم الکافرین»
8 - عنصر زمان و مکان، دو اصل مهم در تبلیغ است. (با توجّه به اینکه این آیه در هجدهم ذیالحجّه و در محل جدا شدن کاروانهای حج نازل شد)