تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نور جلد 3(سوره های مائده و انعام)
حاج شیخ محسن قرائتی

سوره مائده آیه 3

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَآ أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُواْ بِالْأَزْلَمِ ذَ لِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ‏لَکُمُ الْإِسْلَمَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ‏لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ‏

بر شما، (خوردن گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و حیوانی که به نام غیر خدا ذبح شود، و حیوانی (حلال گوشت) که بر اثر خفه شدن، یا کتک خوردن، یا پرت شدن، یا شاخ خوردن بمیرد، و نیم خورده درندگان حرام شده است مگر آنکه (قبل از کشته شدن به دست درّنده،) به طور شرعی ذبح کرده باشید. همچنین حرام است حیوانی که برای بت‏ها ذبح شده یا به وسیله‏ی چوبه‏های قمار تقسیم می‏کنید. همه‏ی اینها نافرمانی خداست. امروز، (روز هجده ذی‏الحجّه سال دهم هجری که حضرت علی‏علیه السلام به فرمان خدا به جانشینی پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله منصوب شد) کافران از (زوال) دین شما مأیوس شدند، پس، از آنان نترسید و از من بترسید. امروز دینتان را برای شما کامل کردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان »دین« برایتان برگزیدم. پس هر که در گرسنگی گرفتار شود، بی‏آنکه میل به گناه داشته باشد، (می‏تواند از خوردنی‏های تحریم شده بهره ببرد.) همانا خداوند، بخشنده و مهربان است.
نکته ها
در آیه‏ی اوّل گذشت که بهره‏گیری از گوشت چهارپایان، حلال است، مگر آنچه تحریم آن بعداً بیان شود. این آیه، ده مورد از گوشت‏های حرام را بیان کرده است.
«مُنخَنِقة»، حیوانی است که خفه شده باشد، چه به دست انسان یا حیوان، یا خود بخود. «مَوقوذَة»، حیوانی است که با ضرب و شکنجه جان دهد. رسم عرب آن بوده که بعضی حیوانات را به احترام بت‏ها آنقدر می‏زدند تا جان دهد و این کار را نوعی عبادت می‏پنداشتند. **تفسیر قرطبی.*** «متردّیة»، حیوان پرت شده از بلندی و «نطیحة»، حیوانی که بر اثر شاخ‏خوردن مرده باشد.
تحریم آنچه که در این آیه مطرح شده است، در سوره‏های انعام و نحل و بقره آمده است ولی در این آیه، نمونه‏های مردار (خفّه شده، کتک خورده، شاخ خورده و...) بیان شده است.
امام باقرعلیه السلام فرمودند: ولایت، آخرین فریضه الهی است سپس آیه‏ی «الیوم اکملت لکم دینکم» را تلاوت نمودند. ** کافی، ج‏1، ص‏289.***
بت‏ها، مجسمه‏هایی بود که شکل داشت، امّا «نُصُب»، سنگ‏های بی‏شکلی بود که اطراف کعبه نصب شده بود و در برابرش قربانی می‏شد و خون قربانی را بر آن می‏مالیدند.
غدیر در قرآن
دو مطلب جدای از هم در این آیه بیان شده است، یک مطلب مربوط به تحریم گوشت‏های حرام، مگر در موارد اضطراری و مطلب دیگر مربوط به کامل شدن دین و یأس کفّار که این قسمت کاملاً مستقلّ است، به چند دلیل:
الف: یأس کفّار از دین، به خوردن گوشت مردار یا نخوردن آن ارتباطی ندارد.
ب: روایاتی که از طریق شیعه و سنی در شأن نزول آیه آمده، در مقام بیان جمله‏ی «الیوم یئس الّذین کفروا» و «ألیوم اکملت لکم دینکم» است، نه مربوط به جملات قبل و بعد آن، که درباره احکام مردار است.
ج: طبق روایات شیعه وسنّی، این قسمت از آیه: «الیوم اکملت...» پس از نصب علیّ‏بن ابی‏طالب‏علیهما السلام به امامت در غدیرخم نازل شده است.
د: غیر از دلائل نقلی، تحلیل عقلی نیز همین را می‏رساند، چون چهار ویژگی مهم برای آن روز بیان شده‏است: 1- روز یأس کافران، 2- روز کمال‏دین، 3- روز اتمام‏نعمت الهی بر مردم، 4- روزی که اسلام به عنوان «دین» و یک مذهب کامل، مورد پسند خدا قرار گرفته است.
حال اگر وقایع روزهای تاریخ اسلام را بررسی کنیم، هیچ روز مهمی مانند بعثت، هجرت، فتح مکّه، پیروزی در جنگ‏ها و... با همه‏ی ارزشهایی که داشته‏اند، شامل این چهار صفت مهم مطرح شده در این آیه نیستند. حتّی حجّةالوداع هم به این اهمیّت نیست، چون حج، جزئی از دین است نه همه‏ی دین.
* امّا بعثت، اوّلین روز شروع رسالت پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله است که هرگز نمی‏توان گفت روز اوّل بعثت، دین کامل شده است.
* امّا هجرت، روز فرار پیامبرصلی الله علیه وآله به فرمان خداست، روز حمله‏ی کفّار به خانه پیامبر است نه روز یأس آنان.
* امّا روزهای پیروزی در جنگ بدر وخندق و... تنها کفّاری که در صحنه‏ی نبرد بودند مأیوس می‏شدند، نه همه کفار، در حالی که قرآن می‏فرماید: «الیوم یئس الّذین کفروا...» همه کفار مأیوس شدند.
* امّا حجّةالوداع که مردم آداب حج را در محضر پیامبرصلی الله علیه وآله آموختند، تنها حج مردم با آموزش پیامبر کامل شد، نه همه‏ی دین در حالی که قرآن می‏فرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم»
* امّا غدیرخم روزی است که خداوند فرمان نصب حضرت علی را به جانشینی پیامبرصلی الله علیه وآله صادر کرد، تنها آن روز است که چهار عنوان ذکر شده در آیه «اکملت، اتممت، رضیت، یئس الّذین کفروا» با آن منطبق است.
* امّا یأس کفّار، به خاطر آن بود که وقتی تهمت وجنگ وسوءقصد بر ضد پیامبر، نافرجام ماند، تنها امید آنها مرگ پیامبرصلی الله علیه وآله بود. نصب علیّ‏بن ابی‏طالب‏علیهما السلام به همه فهماند که اگر آن حضرت پسری می‏داشت، بهتر از علی نبود وبا مرگ او دین او محو نمی‏شود، زیرا شخصی چون علیّ‏بن ابی‏طالب‏علیهما السلام جانشین پیامبرصلی الله علیه وآله و رهبر امّت اسلام خواهد بود. اینجا بود که همه‏ی کفّار مأیوس شدند.
* امّا کمال دین، به خاطر آن است که اگر مقرّرات وقوانین کامل وضع شود، لکن برای امّت و جامعه، رهبری معصوم وکامل تعیین نشود، مقرّرات ناقص می‏ماند.
* امّا اتمام نعمت، به خاطر آن است که قرآن بزرگ‏ترین نعمت را نعمت رهبری وهدایت معرّفی کرده است، اگر پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله از دنیا برود ومردم را بی‏سرپرست بگذارد، کاری کرده که یک چوپان نسبت به گله نمی‏کند. چگونه بدون تعیین رهبری الهی نعمت تمام می‏شود.
* امّا رضایت خداوند، برای آن است که هرگاه قانون کامل ومجری عادل بهم گره بخورد رضایت پروردگار حاصل می‏شود.
اگر هر یک از اکمال دین، اتمام نعمت، رضایت حقّ و یأس کفّار به تنهایی در روزی اتفاق افتد، کافی است که آن روز از ایّام‏اللّه باشد. تا چه رسد به روزی مثل غدیر، که همه‏ی این ویژگی‏ها را یک جا دارد. به همین دلیل در روایات اهل‏بیت علیهم السلام عید غدیر، از بزرگ‏ترین اعیاد به شمار آمده است.
آثار اشیا، گاهی مترتّب بر جمع‏بودن همه اجزای آن است، مثل روزه، که اگر یک لحظه هم پیش از اذان، افطار کنیم، باطل می‏شود، از این جهت کلمه «تمام» به کار رفته است: «اتمّوا الصیام الی اللیل» و گاهی به گونه‏ای است که هر جزء، اثر خود را دارد، مثل تلاوت آیات قرآن، که کمالش در تلاوت همه‏ی آن است و هر قدر هم خوانده شود، ثواب دارد. گاهی بعضی اجزا به گونه‏ای است که اگر نباشد، یک مجموعه ناقص است، هر چند همه‏ی اجزای دیگر هم باشد، مثل خلبان و راننده که هواپیما و ماشین بدون آنها بی‏ثمر و بی‏فایده است.
رهبری و ولایتِ حقّ هم چنین است، چون انسان را با خدا گره می‏زند و بدون آن، آفریده‏ها و نعمت‏ها به نقمت تبدیل می‏شود وانسان را به خدا نمی‏رساند.
در آیه 109 بقره، تمایل کفار نسبت به انحراف مسلمانان از راه خودشان مطرح شده است. خداوند فرمان داد: شما اغماض کنید تا امر الهی برسد. پس مسلمانان منتظر حکم قاطعی بودند که کفّار را مأیوس سازد، تا اینکه آیه‏ی «الیوم اکملت...» نازل شد.
نگاهی به تغذیه در اسلام
اسلام مکتب عدل است، نه مثل غربی‏ها افراط در مصرف گوشت را توصیه می‏کند، و نه مثل بودایی‏ها آن را حرام می‏داند، و نه مثل چینی‏ها خوردن گوشت هر حیوانی را به هر شکلی جایز می‏داند. در اسلام برای مصرف گوشت، شرایط و حدودی است، از جمله:
الف: گوشت حیوانات گوشتخوار را نخورید ودارای آلودگی‏های مختلف میکربی وانگلی و... هستند.
ب: گوشت درندگان را نخورید، که روح قساوت و درندگی در شما پیدا می‏شود.
ج: گوشت حیواناتی که موجب تنفر عمومی است، مصرف نکنید.
د: گوشت حیوانی که هنگام ذبح، نام مبارک خدا بر آن گفته نشده، نخورید.
ه : گوشت مردار را نخورید. چون هنگام مرگ حیوان، خون پیش از هر چیز دیگر فاسد شده و ایجاد نوعی مسمومیّت می‏کند، از این رو حیواناتی که خفّه شده، شاخ خورده، پرت شده، کتک خورده و دریده شده که جان دادنشان همراه با بیرون آمدن کامل خون نیست، در اسلام خوردن آنان حرام است. **تفسیر نمونه، ج‏4، ص‏259.***
از همه‏ی حیوانات حرام گوشت، فقط نام خوک در این آیه آمده، چون مصرف آن رواج داشته است.
امام صادق علیه السلام درباره‏ی گوشت مردار فرمود: کسی به آن نزدیک نشد مگر آنکه ضعف ولاغری وسستی وقطع نسل وسکته ومرگ ناگهانی او را گرفت.
خونخواری رسم جاهلیّت بود. این کار، سبب قساوت قلب و بی‏رحمی می‏شود، تا حدّی که خطر کشتن فرزند یا پدر و مادر را به همراه دارد. خونخوار، رفیق ودوست نمی‏شناسد. **تفسیر المیزان.*** لذا خوردن خون حرام است، امّا تزریق آن اشکالی ندارد.
سؤال: آیا اجازه‏ی کشتن حیوانات برای مصرف گوشت آنها، با رحمت الهی سازگار است؟
پاسخ: اساس آفرینش بر تبدیل وتحوّل است. خاک، گیاه می‏شود، گیاه، حیوان می‏گردد و حیوان به انسان تبدیل می‏شود ونتیجه‏ی این تبدیل‏ها، رشد است.
پیام ها
1- اسلام، دینی جامع است و همه‏ی نیازهای طبیعی و روحی انسان را مورد توجّه قرار داده و نظر صریح می‏دهد. «حُرّمت»
2- نقش غذا در سلامت جسم و روح، به حدّی است که در قرآن، بارها بر آن تأکید شده است. «حُرّمت علیکم...»
3- در نظام توحیدی، ذبح حیوان هم باید رنگ الهی داشته باشد، وگرنه حرام می‏شود. «و ما اُهل لغیراللّه به»
4- اگر حیوان مضروب یا شاخ خورده، یا پرت شده ودریده شده هنوز رمقی در بدن دارد و آن را ذبح کردید حلال می‏شود. «الاّ ما ذکّیتم»
5 - با همه‏ی مظاهر شرک، در هر شکل، باید مبارزه کرد. «و ما ذبح علی النصب»
6- گرچه گوشتی که از راه تیرها وچوبه‏های قمار تقسیم می‏شود حرام است، ولی به نظر می‏رسد نه گوشت خصوصیّتی دارد ونه وسیله تقسیم وچوبه‏های تیر، بلکه هر درآمدی از راه قمار حرام است. «أن تستقسموا بالازلام»
7- مهم‏ترین روزنه‏ی امید کفّار، مرگ پیامبر بود که با تعیین حضرت علی‏علیه السلام به رهبری، آن روزنه بسته شد. «الیوم یئس...»
8 - اگر رهبر غدیر در جامعه باشد، مسلمانان نباید ترسی داشته باشند. «فلاتخشوهم»
9- اگر دشمن خارجی هم شما را رها کند، دشمن داخلی وجود دارد که باید با خشیت از خدا به مقابله او رفت. «فلاتخشوهم واخشونِ»
10- اگر مسلمانان از خط رهبری غدیر دست برنمی‏داشتند، هیچ خطری، از سوی کفّار متوجّه آنان نمی‏شد. «فلاتخشوهم»
11- کفّار، از دینِ کامل می‏ترسند، نه دینی که رهبرش تسلیم، جهادش تعطیل، منابعش تاراج و مردمش متفرّق باشند. «الیوم یئس... الیوم أکملت لکم دینکم»
12- اگر کفّار از شما مأیوس نشده‏اند، چه بسا نقصی از نظر رهبری در دین شماست. «الیوم یئس... الیوم اکملتُ»
13- دین بدون رهبر، کامل نیست. «أکملت لکم دینکم»
14- قوام مکتب به رهبری صحیح است و تنها با وجود آن، کفّار مأیوس می‏شوند، نه با چیز دیگر. «الیوم یئس الّذین کفروا... الیوم اکملت لکم دینکم»
15- همه‏ی نعمت‏ها بدون رهبری الهی ناقص است. «الیوم...أتممت علیکم نعمتی»
16- نصب علی علیه السلام به امامت، اتمام نعمت است، «اتممت علیکم نعمتی» و رها کردن ولایت او کفران نعمت و ناسپاسی نعمت، عواقب سوئی دارد. **نحل، 112.*** «فکفرت بأنعم اللّه فأذاقها اللّه لباس الجوع والخوف بما کانوا یصنعون»
17- اسلام بی‏رهبر، مورد رضای خدا نیست. «الیوم رضیتُ لکم الاسلام»
18- اضطرار غیر اختیاری، مجوّز مصرف حرام است، پس انسان نباید به اختیار خود را مضطر کند. «اُضطُرّ» (فعل مجهول است.)
19- قانونی کامل است که به همه‏ی حالات و شرایط انسان توجّه داشته باشد، مخصوصاً حالت اضطرار و مخمصه. آری، در احکام اسلام، بن‏بست نیست. «فمن اضطرّ»
20- شرایط ویژه‏ی اضطرار، نباید زمینه‏ساز گناه و آزاد سازی مطلق شود، بلکه باید به همان مقدار رفع اضطرار اکتفا کرد. «غیر متجانف لاثم»
21- از تسهیلاتی که برای افراد مضطرّ قرار داده می‏شود سوء استفاده نکنیم. «غیر متجانف للاثم» امام باقرعلیه السلام در تفسیر این جمله فرمودند: «غیر متجانف» کسی است که عمداً به سراغ گناه نرود. **تفسیر برهان، ج‏1، ص‏447.***