حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَآ أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُواْ بِالْأَزْلَمِ ذَ لِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُلَکُمُ الْإِسْلَمَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍلِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
بر شما، (خوردن گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و حیوانی که به نام غیر خدا ذبح شود، و حیوانی (حلال گوشت) که بر اثر خفه شدن، یا کتک خوردن، یا پرت شدن، یا شاخ خوردن بمیرد، و نیم خورده درندگان حرام شده است مگر آنکه (قبل از کشته شدن به دست درّنده،) به طور شرعی ذبح کرده باشید. همچنین حرام است حیوانی که برای بتها ذبح شده یا به وسیلهی چوبههای قمار تقسیم میکنید. همهی اینها نافرمانی خداست. امروز، (روز هجده ذیالحجّه سال دهم هجری که حضرت علیعلیه السلام به فرمان خدا به جانشینی پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله منصوب شد) کافران از (زوال) دین شما مأیوس شدند، پس، از آنان نترسید و از من بترسید. امروز دینتان را برای شما کامل کردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان »دین« برایتان برگزیدم. پس هر که در گرسنگی گرفتار شود، بیآنکه میل به گناه داشته باشد، (میتواند از خوردنیهای تحریم شده بهره ببرد.) همانا خداوند، بخشنده و مهربان است.
نکته ها
در آیهی اوّل گذشت که بهرهگیری از گوشت چهارپایان، حلال است، مگر آنچه تحریم آن بعداً بیان شود. این آیه، ده مورد از گوشتهای حرام را بیان کرده است.
«مُنخَنِقة»، حیوانی است که خفه شده باشد، چه به دست انسان یا حیوان، یا خود بخود. «مَوقوذَة»، حیوانی است که با ضرب و شکنجه جان دهد. رسم عرب آن بوده که بعضی حیوانات را به احترام بتها آنقدر میزدند تا جان دهد و این کار را نوعی عبادت میپنداشتند. **تفسیر قرطبی.*** «متردّیة»، حیوان پرت شده از بلندی و «نطیحة»، حیوانی که بر اثر شاخخوردن مرده باشد.
تحریم آنچه که در این آیه مطرح شده است، در سورههای انعام و نحل و بقره آمده است ولی در این آیه، نمونههای مردار (خفّه شده، کتک خورده، شاخ خورده و...) بیان شده است.
امام باقرعلیه السلام فرمودند: ولایت، آخرین فریضه الهی است سپس آیهی «الیوم اکملت لکم دینکم» را تلاوت نمودند. ** کافی، ج1، ص289.***
بتها، مجسمههایی بود که شکل داشت، امّا «نُصُب»، سنگهای بیشکلی بود که اطراف کعبه نصب شده بود و در برابرش قربانی میشد و خون قربانی را بر آن میمالیدند.
غدیر در قرآن
دو مطلب جدای از هم در این آیه بیان شده است، یک مطلب مربوط به تحریم گوشتهای حرام، مگر در موارد اضطراری و مطلب دیگر مربوط به کامل شدن دین و یأس کفّار که این قسمت کاملاً مستقلّ است، به چند دلیل:
الف: یأس کفّار از دین، به خوردن گوشت مردار یا نخوردن آن ارتباطی ندارد.
ب: روایاتی که از طریق شیعه و سنی در شأن نزول آیه آمده، در مقام بیان جملهی «الیوم یئس الّذین کفروا» و «ألیوم اکملت لکم دینکم» است، نه مربوط به جملات قبل و بعد آن، که درباره احکام مردار است.
ج: طبق روایات شیعه وسنّی، این قسمت از آیه: «الیوم اکملت...» پس از نصب علیّبن ابیطالبعلیهما السلام به امامت در غدیرخم نازل شده است.
د: غیر از دلائل نقلی، تحلیل عقلی نیز همین را میرساند، چون چهار ویژگی مهم برای آن روز بیان شدهاست: 1- روز یأس کافران، 2- روز کمالدین، 3- روز اتمامنعمت الهی بر مردم، 4- روزی که اسلام به عنوان «دین» و یک مذهب کامل، مورد پسند خدا قرار گرفته است.
حال اگر وقایع روزهای تاریخ اسلام را بررسی کنیم، هیچ روز مهمی مانند بعثت، هجرت، فتح مکّه، پیروزی در جنگها و... با همهی ارزشهایی که داشتهاند، شامل این چهار صفت مهم مطرح شده در این آیه نیستند. حتّی حجّةالوداع هم به این اهمیّت نیست، چون حج، جزئی از دین است نه همهی دین.
* امّا بعثت، اوّلین روز شروع رسالت پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله است که هرگز نمیتوان گفت روز اوّل بعثت، دین کامل شده است.
* امّا هجرت، روز فرار پیامبرصلی الله علیه وآله به فرمان خداست، روز حملهی کفّار به خانه پیامبر است نه روز یأس آنان.
* امّا روزهای پیروزی در جنگ بدر وخندق و... تنها کفّاری که در صحنهی نبرد بودند مأیوس میشدند، نه همه کفار، در حالی که قرآن میفرماید: «الیوم یئس الّذین کفروا...» همه کفار مأیوس شدند.
* امّا حجّةالوداع که مردم آداب حج را در محضر پیامبرصلی الله علیه وآله آموختند، تنها حج مردم با آموزش پیامبر کامل شد، نه همهی دین در حالی که قرآن میفرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم»
* امّا غدیرخم روزی است که خداوند فرمان نصب حضرت علی را به جانشینی پیامبرصلی الله علیه وآله صادر کرد، تنها آن روز است که چهار عنوان ذکر شده در آیه «اکملت، اتممت، رضیت، یئس الّذین کفروا» با آن منطبق است.
* امّا یأس کفّار، به خاطر آن بود که وقتی تهمت وجنگ وسوءقصد بر ضد پیامبر، نافرجام ماند، تنها امید آنها مرگ پیامبرصلی الله علیه وآله بود. نصب علیّبن ابیطالبعلیهما السلام به همه فهماند که اگر آن حضرت پسری میداشت، بهتر از علی نبود وبا مرگ او دین او محو نمیشود، زیرا شخصی چون علیّبن ابیطالبعلیهما السلام جانشین پیامبرصلی الله علیه وآله و رهبر امّت اسلام خواهد بود. اینجا بود که همهی کفّار مأیوس شدند.
* امّا کمال دین، به خاطر آن است که اگر مقرّرات وقوانین کامل وضع شود، لکن برای امّت و جامعه، رهبری معصوم وکامل تعیین نشود، مقرّرات ناقص میماند.
* امّا اتمام نعمت، به خاطر آن است که قرآن بزرگترین نعمت را نعمت رهبری وهدایت معرّفی کرده است، اگر پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله از دنیا برود ومردم را بیسرپرست بگذارد، کاری کرده که یک چوپان نسبت به گله نمیکند. چگونه بدون تعیین رهبری الهی نعمت تمام میشود.
* امّا رضایت خداوند، برای آن است که هرگاه قانون کامل ومجری عادل بهم گره بخورد رضایت پروردگار حاصل میشود.
اگر هر یک از اکمال دین، اتمام نعمت، رضایت حقّ و یأس کفّار به تنهایی در روزی اتفاق افتد، کافی است که آن روز از ایّاماللّه باشد. تا چه رسد به روزی مثل غدیر، که همهی این ویژگیها را یک جا دارد. به همین دلیل در روایات اهلبیت علیهم السلام عید غدیر، از بزرگترین اعیاد به شمار آمده است.
آثار اشیا، گاهی مترتّب بر جمعبودن همه اجزای آن است، مثل روزه، که اگر یک لحظه هم پیش از اذان، افطار کنیم، باطل میشود، از این جهت کلمه «تمام» به کار رفته است: «اتمّوا الصیام الی اللیل» و گاهی به گونهای است که هر جزء، اثر خود را دارد، مثل تلاوت آیات قرآن، که کمالش در تلاوت همهی آن است و هر قدر هم خوانده شود، ثواب دارد. گاهی بعضی اجزا به گونهای است که اگر نباشد، یک مجموعه ناقص است، هر چند همهی اجزای دیگر هم باشد، مثل خلبان و راننده که هواپیما و ماشین بدون آنها بیثمر و بیفایده است.
رهبری و ولایتِ حقّ هم چنین است، چون انسان را با خدا گره میزند و بدون آن، آفریدهها و نعمتها به نقمت تبدیل میشود وانسان را به خدا نمیرساند.
در آیه 109 بقره، تمایل کفار نسبت به انحراف مسلمانان از راه خودشان مطرح شده است. خداوند فرمان داد: شما اغماض کنید تا امر الهی برسد. پس مسلمانان منتظر حکم قاطعی بودند که کفّار را مأیوس سازد، تا اینکه آیهی «الیوم اکملت...» نازل شد.
نگاهی به تغذیه در اسلام
اسلام مکتب عدل است، نه مثل غربیها افراط در مصرف گوشت را توصیه میکند، و نه مثل بوداییها آن را حرام میداند، و نه مثل چینیها خوردن گوشت هر حیوانی را به هر شکلی جایز میداند. در اسلام برای مصرف گوشت، شرایط و حدودی است، از جمله:
الف: گوشت حیوانات گوشتخوار را نخورید ودارای آلودگیهای مختلف میکربی وانگلی و... هستند.
ب: گوشت درندگان را نخورید، که روح قساوت و درندگی در شما پیدا میشود.
ج: گوشت حیواناتی که موجب تنفر عمومی است، مصرف نکنید.
د: گوشت حیوانی که هنگام ذبح، نام مبارک خدا بر آن گفته نشده، نخورید.
ه : گوشت مردار را نخورید. چون هنگام مرگ حیوان، خون پیش از هر چیز دیگر فاسد شده و ایجاد نوعی مسمومیّت میکند، از این رو حیواناتی که خفّه شده، شاخ خورده، پرت شده، کتک خورده و دریده شده که جان دادنشان همراه با بیرون آمدن کامل خون نیست، در اسلام خوردن آنان حرام است. **تفسیر نمونه، ج4، ص259.***
از همهی حیوانات حرام گوشت، فقط نام خوک در این آیه آمده، چون مصرف آن رواج داشته است.
امام صادق علیه السلام دربارهی گوشت مردار فرمود: کسی به آن نزدیک نشد مگر آنکه ضعف ولاغری وسستی وقطع نسل وسکته ومرگ ناگهانی او را گرفت.
خونخواری رسم جاهلیّت بود. این کار، سبب قساوت قلب و بیرحمی میشود، تا حدّی که خطر کشتن فرزند یا پدر و مادر را به همراه دارد. خونخوار، رفیق ودوست نمیشناسد. **تفسیر المیزان.*** لذا خوردن خون حرام است، امّا تزریق آن اشکالی ندارد.
سؤال: آیا اجازهی کشتن حیوانات برای مصرف گوشت آنها، با رحمت الهی سازگار است؟
پاسخ: اساس آفرینش بر تبدیل وتحوّل است. خاک، گیاه میشود، گیاه، حیوان میگردد و حیوان به انسان تبدیل میشود ونتیجهی این تبدیلها، رشد است.
پیام ها
1- اسلام، دینی جامع است و همهی نیازهای طبیعی و روحی انسان را مورد توجّه قرار داده و نظر صریح میدهد. «حُرّمت»
2- نقش غذا در سلامت جسم و روح، به حدّی است که در قرآن، بارها بر آن تأکید شده است. «حُرّمت علیکم...»
3- در نظام توحیدی، ذبح حیوان هم باید رنگ الهی داشته باشد، وگرنه حرام میشود. «و ما اُهل لغیراللّه به»
4- اگر حیوان مضروب یا شاخ خورده، یا پرت شده ودریده شده هنوز رمقی در بدن دارد و آن را ذبح کردید حلال میشود. «الاّ ما ذکّیتم»
5 - با همهی مظاهر شرک، در هر شکل، باید مبارزه کرد. «و ما ذبح علی النصب»
6- گرچه گوشتی که از راه تیرها وچوبههای قمار تقسیم میشود حرام است، ولی به نظر میرسد نه گوشت خصوصیّتی دارد ونه وسیله تقسیم وچوبههای تیر، بلکه هر درآمدی از راه قمار حرام است. «أن تستقسموا بالازلام»
7- مهمترین روزنهی امید کفّار، مرگ پیامبر بود که با تعیین حضرت علیعلیه السلام به رهبری، آن روزنه بسته شد. «الیوم یئس...»
8 - اگر رهبر غدیر در جامعه باشد، مسلمانان نباید ترسی داشته باشند. «فلاتخشوهم»
9- اگر دشمن خارجی هم شما را رها کند، دشمن داخلی وجود دارد که باید با خشیت از خدا به مقابله او رفت. «فلاتخشوهم واخشونِ»
10- اگر مسلمانان از خط رهبری غدیر دست برنمیداشتند، هیچ خطری، از سوی کفّار متوجّه آنان نمیشد. «فلاتخشوهم»
11- کفّار، از دینِ کامل میترسند، نه دینی که رهبرش تسلیم، جهادش تعطیل، منابعش تاراج و مردمش متفرّق باشند. «الیوم یئس... الیوم أکملت لکم دینکم»
12- اگر کفّار از شما مأیوس نشدهاند، چه بسا نقصی از نظر رهبری در دین شماست. «الیوم یئس... الیوم اکملتُ»
13- دین بدون رهبر، کامل نیست. «أکملت لکم دینکم»
14- قوام مکتب به رهبری صحیح است و تنها با وجود آن، کفّار مأیوس میشوند، نه با چیز دیگر. «الیوم یئس الّذین کفروا... الیوم اکملت لکم دینکم»
15- همهی نعمتها بدون رهبری الهی ناقص است. «الیوم...أتممت علیکم نعمتی»
16- نصب علی علیه السلام به امامت، اتمام نعمت است، «اتممت علیکم نعمتی» و رها کردن ولایت او کفران نعمت و ناسپاسی نعمت، عواقب سوئی دارد. **نحل، 112.*** «فکفرت بأنعم اللّه فأذاقها اللّه لباس الجوع والخوف بما کانوا یصنعون»
17- اسلام بیرهبر، مورد رضای خدا نیست. «الیوم رضیتُ لکم الاسلام»
18- اضطرار غیر اختیاری، مجوّز مصرف حرام است، پس انسان نباید به اختیار خود را مضطر کند. «اُضطُرّ» (فعل مجهول است.)
19- قانونی کامل است که به همهی حالات و شرایط انسان توجّه داشته باشد، مخصوصاً حالت اضطرار و مخمصه. آری، در احکام اسلام، بنبست نیست. «فمن اضطرّ»
20- شرایط ویژهی اضطرار، نباید زمینهساز گناه و آزاد سازی مطلق شود، بلکه باید به همان مقدار رفع اضطرار اکتفا کرد. «غیر متجانف لاثم»
21- از تسهیلاتی که برای افراد مضطرّ قرار داده میشود سوء استفاده نکنیم. «غیر متجانف للاثم» امام باقرعلیه السلام در تفسیر این جمله فرمودند: «غیر متجانف» کسی است که عمداً به سراغ گناه نرود. **تفسیر برهان، ج1، ص447.***