تاریخ: 8/6/1384
نباید ارزش عدالت به عنوان یک ارزش درجه ی دو کم کم در مقابل ارزشهای دیگر به فراموشی سپرده شود. در نظام ما اینخطر وجود داشته است. ارزش های دیگر هم خیلی مهم است. مثلا ارزش پیشرفت و توسعه، ارزش سازندگی، ارزشآزادی و مردم سالاری. مطرح کردن ارزش عدالت مطلقا به معنای نفی اینها نیست. اما وقتی ما این ارزش ها را عمده میکنیم و مساله ی عدالت و نفی تبعیض و توجه به نیازهای طبقات محروم در جامعه کمرنگ می شود، خطر بزرگیاست. اما با عدالت محور بودن یک دولت، این خطر از بین می رود یا ضعیف می شود.
اگر بخواهیم عدالت به معنای حقیقی خودش در جامعه تحقق پیدا کند، با دو مفهوم دیگر بشدت در هم تنیده است. یکیمفهوم عقلانیت است. دیگر معنویت. اگر عدالت از عقلانیت و معنویت جدا شد، دیگر عدالتی که شما دنبالش هستید،نخواهد بود. اصلا عدالت نخواهد بود.
عقلانیت و محاسبه، یکی از شرایط لازم رسیدن به عدالت است. عقلانیت و محاسبه که می گوییم، فورا به ذهن نیاید کهعقلانیت و محاسبه به معنای محافظه کاری، عقل گرایی و تابع عقل بودن است. عاقل بودن و خرد را به کار گرفتن با محافظهکاری فرق دارد. محافظه کار، طرفدار وضع موجود است. از هر تحولی بیمناک است. هرگونه تغییر و تحولی را برنمیتابد و از تحول و دگرگونی می ترسد. اما عقلانیت این طور نیست. محاسبه ی عقلانی گاهی اوقات خودش منشاتحولات عظیمی می شود. انقلاب عظیم اسلامی ما ناشی از یک عقلانیت بود.
عدالتی که همراه با معنویت و توجه به آفاق معنوی عالم وجود و کاینات نباشد، به ریاکاری و دروغ و انحراف و ظاهرسازی وتصنع تبدیل خواهد شد. مثل نظامهای کمونیستی که شعارشان عدالت بود. ما می گفتیم عدالت و آزادی. اماآزادی اصلا جزو شعارهای آنها نبود. در همه ی کشورهایی که حرکت کمونیستی در آن جا به شکلی از اشکال - انقلاب یاکودتا - تحقق پیدا کرده بود، عدالت محور شعارهای آنها بود. اما واقعیت زندگی آنها مطلقا نشان دهنده ی عدالتنبود. درست ضد عدالت بود. عده یی به اسم کارگر سر کار آمدند، که همان طبقه ی اشرافی رژیم های طاغوتی بودندو هیچ تفاوتی با آنها نداشتند. زندگی سران کشورهای مارکسیستی این طور بود. بنده زمان مسئوولیت ریاست جمهوریوضعیت اقشار پایین بعضی از کشورهای سوسیالیستی را دیده بودم. آن چیزی که اسمش عدالت است و آنمفهومی که عدالت دارد، مطلقا در آن جاها وجود نداشت. طبقه ی اشراف جدیدی در آن جا وجود داشت که با معیارهایحزبی و سیاسی خاص خودشان روی کار آمده بود و از همه ی امکانات برخوردار بود. مردم هم در فقر و تهیدستیو بدبختی زندگی می کردند. این وضعیت حتی در بعضی از کشورهای درجه ی یکشان هم دیده می شد. بنابراین،این گونه عدالت طلبی بی دوام خواهد بود و از طریق درست خودش منحرف و ریاکارانه و دروغین خواهد بود.
عدالت باید با معنویت همراه باشد. یعنی باید شما برای خدا و اجر الهی دنبال عدالت باشید. در این صورت می توانید بادشمنان عدالت مواجهه و مقابله کنید.
بعضی ها می گویند عدالت یعنی توزیع فقر. نخیر، کسانی که بحث عدالت را می کنند، به هیچ وجه منظورشان توزیع فقرنیست. بلکه توزیع عادلانه ی امکانات موجود است.
آنهایی که می گویند عدالت توزیع فقر است، مُغَزّا و روح حرفشان این است که دنبال عدالت نروید. دنبال تولید ثروت برویدتا آنچه تقسیم می شود، ثروت باشد. دنبال تولید ثروت رفتن بدون نگاه به عدالت، همان چیزی می شود که امروز درکشورهای سرمایه داری مشاهده می کنیم. در غنی ترین کشور عالم - یعنی امریکا - کسانی هستند که از گرسنگی واز سرما و گرما می میرند. اینها که شعار نیست. واقعیتهایی است که مشاهده می کنیم.