تربیت
Tarbiat.Org

یاد او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

کشف حجاب‏ها برای اهل ذکر

اگر ما به دستورات و توصیه‏های اهل بیت علیه‏السلام توجه می‏کردیم، راه‏های سعادت و نیک بختی را در آنها می‏یافتیم.اما افسوس که دون هستی ما باعث شده که توجهی به دستورالعمل‏ها و راه‏های خودسازی که در سخنان ائمه علیه‏السلام و علمای ربانی آمده، نداشته باشیم. اگر انسان به این دستورات توجه کافی مبذول دارد بی تردید به سرمنزل مقصود خواهد رسید. چنان که دوستان خدا و اهل ذکر این راه را طی کردند و به مرحله‏ای از تعالی و کمال والای انسانی رسیدند که طبق فرمایش حضرت در این خطبه، خداوند در هر دورانی آنان را برای خود بر می‏گزیند و چندان به آنان عنایت و توجه دارد که با فکر و عقل آنها نجوا می‏کند و راه‏های نادیده را به رویشان می‏گشاید و چشم و گوششان را بینا و شنوا می‏گرداند:
فکشفوا غطاء ذلک لاهل الدنیا حتی کأنهم یرون ما لایری الناس و یسمعون ما لا یسمعون...؛ آن گاه که آنان بر عالم غیب اطلاع یافتند و عالم برزخ و سرانجام برزخیان را به عیان مشاهده کردند و به حقانیت وعده‏های الهی پی بردند، پرده عالم نادیده و غیب را از برابر چشمان مردم نیز کنار می‏زنند و چنان که خود از ورای عالم خاکی اطلاع یافته‏اند، مردم را نیز به عالم غیب و برزخ آگاه می‏سازند و فرجام کار را در برابرشان مجسم می‏کنند. آنان به سخنان فصیح و دل نشین و اندرزهای خود، حقایق عالم غیب و آنچه را برای دنیاییان پنهان است به مردم می‏نمایانند تا بیم و هراس از فرجام کردار زشت و میل به عالم آخرت را در آنان برانگیزانند. آنان که در اثر شدت یقین چشم و گوش دلشان باز شده، چیزهایی را می‏بینند که مردم از دیدنش محرومند و صداهایی را می‏شنوند که مردم عادی نمی‏توانند آنها را بشنوند.
اوج این حالت همان مقامی است که امیرمؤمنان علیه‏السلام از آن خبر داد و فرمود:
لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً؛ (125) اگر پرده‏های عالم غیب کنار روند بر یقین من افزوده نمی‏گردد.
علت ناتوانی نفس انسان از درک احوال آخرت، تعلق آن به بدن و اشتغال به تدبیر بدن و پرداختن به نیازمندی‏های دنیوی است. اما اهل ذکر با تداوم و استمرار بخشیدن به ذکر خدا و ریاضت و خودسازی، دل‏های خویش را از کدورت و آلودگی‏های ناشی از تعلق به دنیا پیراسته ساخته‏اند، آن سان که دل‏های آنان آیینه و تجلی گاه انوار الهی گشته و حقایق الهی در آنها نقش می‏بندد. از این رو آنان هر دو راه نجات و نگون بختی را به وضوح مشاهده می‏کنند با بصیرت و یقین راه هدایت را بر می‏گزینند و می‏پویند و سایر مردم را نیز بدان هدایت و راهنمایی می‏کنند. آنان هم چنان که مردم مشاهدات حسی خود را بازگو می‏کنند، آنچه را از حقایق که به چشم بصیرت خویش دیده و با گوش عقل خود شنیده‏اند به آنها خبر می‏دهند.
بسیاری از ما معمولا از یاد آخرت و عالم برزخ غافلیم و تنها وقتی به زیارت مردگان می‏رویم به یاد آخرت می‏افتیم و احیاناً کاری برای آن انجام می‏دهیم. بر عکس ما، اولیای خدا به مرحله‏ای از آگاهی و هشیاری و شهود باطنی رسیده‏اند که توجهشان بیشتر معطوف به عالم آخرت است و ضمناً نیم نگاهی هم به دنیا دارند. بی شک وجود آنها نعمت و حجت بر دیگران است. آنان حقانیت راه خدا و پیامبران را آشکار می‏سازند. نمونه این افراد را در هر زمانی کم و بیش می‏توان پیدا کرد. ما در یزید عالمی داشتیم به نام حاج شیخ غلام رضا رحمةالله که زندگی و رفتارش نشان می‏داد که عالم آخرت را می‏بیند و تنها به آن توجه دارد. آن مرحوم حتی در مسیر منزل تا مسجد که بر الاغ سوار می‏شد، به خواندن نافله و قرآن مشغول بود و قرآن را از حفظ می‏خواند و کمتر کسی متوجه حالات او می‏شد. چنان به اطراف خود بی توجه بود که گاهی اگر به او سلام می‏کردند، متوجه نمی‏شد.
هنگامی که وارد مسجد می‏شد و می‏دید مردم و صفوف نماز به جای اشتغال به نافله و دعا و ذکر، سرگرم حرف زدن هستند راحت می‏شد. می‏گفت: پدر آمرزیده‏ها! چرا قبل از نماز بی کار نشسته‏اند، می‏ترسید شما را به بهشت ببرند؟ بلند شوید نافله بخوانیدما حتی در جایی که امر به معروف واجب است کوتاهی می‏کنیم و به بهانه عدم دخالت در کار دیگران، امر به معروف نمی‏کنیم. اما مرحوم حاج شیخ غلام رضا از این که مردم مستحبات را انجام نمی‏دادند ناراحت می‏شد و طاقت از دست می‏داد و با عصبانیت به آنها تذکر می‏داد که نافله بخوانند. دلیل ناراحتی و عصبانیت او این که حقیقت را می‏دید و درک می‏کرد که مردم چه سرمایه هنگفت و عظیمی را به آسانی از دست می‏دهند. در نظر او مردمی که به نافله و ذکر نمی‏پرداختند، چون گرسنه‏ای بودند که از گرسنگی به تنگ آمده و نیازمند لقمه نانی است، اما توجه ندارد و غافل است که ظرفی پر از غذای لذیذ در برابرش نهاده‏اند! او می‏دید که مردم تا چه حد به این نافله‏ها احتیاج دارند و چه تأثیری برای دنیا و آخرتشان دارد، و در عین حال غافلند. بنابراین جا داشت که به جهت دل سوزی و مصلحت اندیشی برای مردم، روحش آزرده گردد و عصبانی و ناراحت شود.
هم چنین مرحوم علامه طباطبایی رحمةالله نمونه بارز و برجسته کسانی بود که اهل ذکر و خلوت با خدا بودند و لحظه‏ای توجهشان از خداوند قطع نمی‏شد. حالات و رفتار ایشان نشان می‏داد که توجهشان به جای دیگر است و چندان مایل نبود با کسی سخن بگوید و گفتگو کند، چون از توجه ایشان به خدا کاسته می‏شد. در جلسه درست، معمولا به شاگردان نگاه نمی‏کرد و بیشتر نگاهش را به سقف می‏دوخت، و اگر کسی رو در رو با آن بزرگوار گفتگو می‏کرد مرحوم علامه به چشمانش نگاه نمی‏کرد. این رفتارها برای این بود که توجهش به خداوند باقی بماند. حتی گاهی به ایشان سلام می‏کردند، اما ایشان در عالم خود بودند و متوجه نمی‏شدند.
ایشان خیلی کم و مختصر حرف می‏زدند و همواره در حال ذکر و توجه بودند.