تربیت
Tarbiat.Org

یاد او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

الهام و نجوای خداوند با دوستان خود

با توجه به آنچه درباره استعمالات وحی و معانی آن در قرآن گفته شد، نتیجه می‏گیریم که سخن خداوند با فکر و عقل اولیای خود - که امیرالمؤمنین علیه‏السلام در این خطبه به آن اشاره کرده‏اند - از مقوله الهام است.
همان گونه که اشاره کردیم، پس از آن که افرادی به تزکیه نفس و طهارت آن پرداختند، زمینه دریافت الهامات غیبی در آنها پدید می‏آید همانند وحیی که به پیامبران الهی می‏شود، الهام و هدایت‏های پنهانی الهی نیز قطعی و خدشه ناپذیر است، اما گسترده و شعاع آن متفاوت می‏باشد. با توجه به تفاوت مؤمنان در ظرفیت وجود و اختلاف آنها در دریافت حقایق معنوی، خداوند صادر عالی معنوی، آنان متناسب با سعه وجودیشان مخاطب الهام خود می‏سازند. بدین ترتیب، بسته به تفاوت مؤمنان و دوستان خداوند در رسیدن به مدارج تعالی و کمال، مراتب الهام شکل می‏گیرد. مخاطب عالی‏ترین مرتبه الهامات و اشراقات الهی، پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیه‏السلام هستند و پس از آنها سایرین، بسته و ظرفیت و سعه وجودشان مخاطب الهامات غیبی قرار می‏گیرند.
در روایتی امام صادق علیه‏السلام ضمن برشمردن گون‏های علم خود، به کیفیت الهاماتی که به ائمه معصومین علیه‏السلام می‏شود نیز اشاره می‏کنند.
ان علمنا غابر و مزبور و نکت فی القلوب و نقر فی الاسماع، فقال أما الغابر فما تقدم من علمنا، و أما المزبور فما یأتینا، و أما النکت فی القلوب فالهام، و أما النقر فی الاسماع فأمر الملک؛ (89) همانا علم ما یا مربوط به گذشته است و یا نوشته شده و یا وارد شدن در دل و یا تأثیر در گوش. سپس فرمود: اما گذشته، علم به امور پیشین است و ما نوشته شده مربوط به امور آینده است و اما وارد شده به دل الهام است و اما تأثیر در گوش امر فرشته است.
بنا به نقل بصائر الدرجات، در ذیل این روایت، زراره (در موردی که فرشته با امام سخن می‏گوید) از حضرت سؤال می‏کند: امام که شخص گوینده را نمی‏بیند چگونه می‏فهمد که آن امر و سخن از فرشته است و از شیطان نیست؟ امام می‏فرماید:
آرامش و سکونی بر امام عارض می‏شود که می‏فهمد آن سخن از ناحیه فرشته است و اگر از جانب شیطان باشد، هراسی عارض امام می‏شود.
علاوه بر آن که ای زراره، شیطان متعرض صاحب امر امامت نمی‏گردد. (90)
امیرالمؤمنین علیه‏السلام پس از آن که از نجوای خداوند با بندگان برگزیده خود و الهام کردن به فکر و عقل آنها سخن می‏گویند، به ثمره و بازتاب این الهامات الهی و غیبی اشاره می‏کنند و می‏فرمایند: فاستصبحوا بنور یقظة فی الابصار و الاسماع و الامئدة یذکرون بأیام الله... کسانی که خداوند آنان را به خلوت انس خود بار داد و به نجوای با آنان پرداخت و فکر و عقلشان را در اختیار گرفت و با الهامات خویش راه را به آنها نمود، نور بیداری در دیدگان، گوش‏ها و دل‏هایشان پرتو افکن می‏شود و چراغ هدایت فرارویشان افروخته می‏گردد. پس آنان تنها حقایق و آنچه را باید می‏بینند و می‏شنوند و در دل می‏گذرانند و مانند کسانی نیستند که با طغیان و عناد و کفر پیشه‏گی، خود را از مشاهده حقایق محروم ساخته‏اند و به فرموده قرآن، چشم دلشان کور گردیده است:
فانها لاتعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور؛ (91)
در حقیقت، چشم‏ها کور نیستند، لکن دل‏هایی که در سینه‏ها هستند کورند.
این هدایت یافتگان که روح بخل و حسادت از وجودشان رخت بر بسته، در تلاشند که دیگران را نیز از گوهر هدایت و نوری که بدان ره یافته‏اند بر خوردار سازند و پیوسته ایام خدا و نشانه‏هایی که در بیابان‏های بی نشان بر پا شده‏اند تا راه و چاه را به رهگذران بنمایانند و آنان را متوجه خطرات کنند، در بیابان پر خطر زندگی، مردم را متوجه بزرگی و جلال خداوندی کرده و عاقبت انحراف از مسیر هدایت را به آنان گوشزد می‏کنند. آنان هم چنین هر کس که راه میانه را بر گزیند و در مسیر هموار هدایت گام بر دارد، ستایش می‏دهند. در طرف مقابل نیز هر کس را که از مسیر هدایت خارج شده و چپ و راست و بیراهه، می‏روند نکوهش می‏کنند و از تباهی بر حذرش می‏دارند.
آری، در هنگامه‏ای که برخی گرفتار شبهات و انحرافات شده‏اند و در تلاشند که دیگران را به دام انحراف و شبهه گرفتار سازند و مردم را به مسیر کفر و نفاق و شقاق بکشانند، ره یافتگان خلوت انس حضرت حق و باریافتگان مجلس یاد و ذکر خداوند می‏کوشند که چراغ هدایت در تاریکی‏ها و راهنمای مردم و مواجهه با دام‏های سقوط و انحراف باشند.