با توجه به آنچه درباره استعمالات وحی و معانی آن در قرآن گفته شد، نتیجه میگیریم که سخن خداوند با فکر و عقل اولیای خود - که امیرالمؤمنین علیهالسلام در این خطبه به آن اشاره کردهاند - از مقوله الهام است.
همان گونه که اشاره کردیم، پس از آن که افرادی به تزکیه نفس و طهارت آن پرداختند، زمینه دریافت الهامات غیبی در آنها پدید میآید همانند وحیی که به پیامبران الهی میشود، الهام و هدایتهای پنهانی الهی نیز قطعی و خدشه ناپذیر است، اما گسترده و شعاع آن متفاوت میباشد. با توجه به تفاوت مؤمنان در ظرفیت وجود و اختلاف آنها در دریافت حقایق معنوی، خداوند صادر عالی معنوی، آنان متناسب با سعه وجودیشان مخاطب الهام خود میسازند. بدین ترتیب، بسته به تفاوت مؤمنان و دوستان خداوند در رسیدن به مدارج تعالی و کمال، مراتب الهام شکل میگیرد. مخاطب عالیترین مرتبه الهامات و اشراقات الهی، پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهالسلام هستند و پس از آنها سایرین، بسته و ظرفیت و سعه وجودشان مخاطب الهامات غیبی قرار میگیرند.
در روایتی امام صادق علیهالسلام ضمن برشمردن گونهای علم خود، به کیفیت الهاماتی که به ائمه معصومین علیهالسلام میشود نیز اشاره میکنند.
ان علمنا غابر و مزبور و نکت فی القلوب و نقر فی الاسماع، فقال أما الغابر فما تقدم من علمنا، و أما المزبور فما یأتینا، و أما النکت فی القلوب فالهام، و أما النقر فی الاسماع فأمر الملک؛ (89) همانا علم ما یا مربوط به گذشته است و یا نوشته شده و یا وارد شدن در دل و یا تأثیر در گوش. سپس فرمود: اما گذشته، علم به امور پیشین است و ما نوشته شده مربوط به امور آینده است و اما وارد شده به دل الهام است و اما تأثیر در گوش امر فرشته است.
بنا به نقل بصائر الدرجات، در ذیل این روایت، زراره (در موردی که فرشته با امام سخن میگوید) از حضرت سؤال میکند: امام که شخص گوینده را نمیبیند چگونه میفهمد که آن امر و سخن از فرشته است و از شیطان نیست؟ امام میفرماید:
آرامش و سکونی بر امام عارض میشود که میفهمد آن سخن از ناحیه فرشته است و اگر از جانب شیطان باشد، هراسی عارض امام میشود.
علاوه بر آن که ای زراره، شیطان متعرض صاحب امر امامت نمیگردد. (90)
امیرالمؤمنین علیهالسلام پس از آن که از نجوای خداوند با بندگان برگزیده خود و الهام کردن به فکر و عقل آنها سخن میگویند، به ثمره و بازتاب این الهامات الهی و غیبی اشاره میکنند و میفرمایند: فاستصبحوا بنور یقظة فی الابصار و الاسماع و الامئدة یذکرون بأیام الله... کسانی که خداوند آنان را به خلوت انس خود بار داد و به نجوای با آنان پرداخت و فکر و عقلشان را در اختیار گرفت و با الهامات خویش راه را به آنها نمود، نور بیداری در دیدگان، گوشها و دلهایشان پرتو افکن میشود و چراغ هدایت فرارویشان افروخته میگردد. پس آنان تنها حقایق و آنچه را باید میبینند و میشنوند و در دل میگذرانند و مانند کسانی نیستند که با طغیان و عناد و کفر پیشهگی، خود را از مشاهده حقایق محروم ساختهاند و به فرموده قرآن، چشم دلشان کور گردیده است:
فانها لاتعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور؛ (91)
در حقیقت، چشمها کور نیستند، لکن دلهایی که در سینهها هستند کورند.
این هدایت یافتگان که روح بخل و حسادت از وجودشان رخت بر بسته، در تلاشند که دیگران را نیز از گوهر هدایت و نوری که بدان ره یافتهاند بر خوردار سازند و پیوسته ایام خدا و نشانههایی که در بیابانهای بی نشان بر پا شدهاند تا راه و چاه را به رهگذران بنمایانند و آنان را متوجه خطرات کنند، در بیابان پر خطر زندگی، مردم را متوجه بزرگی و جلال خداوندی کرده و عاقبت انحراف از مسیر هدایت را به آنان گوشزد میکنند. آنان هم چنین هر کس که راه میانه را بر گزیند و در مسیر هموار هدایت گام بر دارد، ستایش میدهند. در طرف مقابل نیز هر کس را که از مسیر هدایت خارج شده و چپ و راست و بیراهه، میروند نکوهش میکنند و از تباهی بر حذرش میدارند.
آری، در هنگامهای که برخی گرفتار شبهات و انحرافات شدهاند و در تلاشند که دیگران را به دام انحراف و شبهه گرفتار سازند و مردم را به مسیر کفر و نفاق و شقاق بکشانند، ره یافتگان خلوت انس حضرت حق و باریافتگان مجلس یاد و ذکر خداوند میکوشند که چراغ هدایت در تاریکیها و راهنمای مردم و مواجهه با دامهای سقوط و انحراف باشند.