در قرآن و روایات توجه زیادی به مسأله ذکر شده و اهمیتی شایان برای آن بیان گردیده، آن چنان که انسان را به شگفتی وا میدارد. مثلا هدف نماز که ستون دین است ذکر خداوند دانسته شده است: و أقم الصلاة لذکری. (73) در آیهای دیگر ذکر خدا برتر و والاتر معرفی گردیده است.
ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر؛ (74) همانا نماز از کار زشت و ناپسند باز میدارد، و قطعاً یا خدا بالاتر است.
البته درباره جمله ولذکر الله اکبر مفسرین تفسیرهای متفاوتی ذکر کردهاند. برخی گفتهاند آن بخش از نماز که ذکر است از سایر بخشها برتر است. برخی گفتهاند ذکر از نماز برتر است. برخی نیز گفتهاند نماز از آن جهت که ذکر است از سایر اعمال برتر است. اما به هر حال، خداوند متعال در این آیه به نحو مطلق ذکر را برتر قرار داده است. این اهمیت و عنایت به ذکر، حاکی از ثمرات و فوایدی است که ذکر دارد. ما پیشتر درباره فواید ذکر سخن گفتیم. در این خطبه نیز حضرت در آغاز، برای تشویق افراد به یاد کردن خداوند، بخشی از فواید ذکر را بر میشمارند.
چنان که پیشتر بیان کردیم، خداوند یکی از فواید ذکر را اطمینان یافتن قلب ذکر میکند: ألا بذکر الله تطمئن القلب.(75) براساس ادبیات عرب، تقدیم جار و مجرور در این آیه افاده حصر میکند و بیان گر این است که هیچ چیز جز یاد خدا باعث آرامش و اطمینان دل نمیگردد. گاهی ما تعبداً به مفاد این آیه ایمان میآوریم و میپذیریم که تنها یاد خدا است که موجب آرامش دل میشود؛ اما گاهی با نگاهی تحلیلی در پی آن بر میآییم تا با تأمل و تفکر و استدلال عقلی چنین فایدهای را اثبات کنیم.
برای رسیدن به این مقصود، ابتدا باید ببینیم چه چیزهایی در زندگی موجب تشویش خاطر و دلهره و اضطراب انسان میگردد تا معلوم شود چگونه یاد خدا موجب آرامش دل میگردد.
سعادت جویی و کمال خواهی مقتضای فطرت انسان است و بس شک هر انسانی خواهان سعادت و کمال خویش است. بر همین اساس نیز قرآن کریم هنگامی که مردم را به انجام اعمال خیر و عبادات ترغیب میکند، در بسیاری از آیات، سعادت و فلاح را به عنوان نتیجه آن امور ذکر میکند. فلاح و سعادت عالیترین و نهاییترین مطلوب انسان است که قرآن کریم در بسیاری از آیات با تعابیری چون أولیک هم المفلحون ، ذلک الفوز العظیم و مانند آنها به آن اشاره شده است. با توجه به این حقیقت فطری، خداوند متعال انسانها را به دو دسته (اهل سعادت و اهل شقاوت) تقسیم میکند و فرجام حتمی و تغییر ناپذیر آنها را سعادت و یا شقاوت بر میشمارد:
یوم یأت لا تکلم نفس الا باذنه فمنهم شقی و سعید. فاما الذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر و شهیق، خالدین فیها ما دامت السماوات و الارض الا ما شاء ربک ان ربک فعال لما یرید. و أما الذین سعدوا ففی الجنة خالدین فیها ما دامت السماوات و الارض الا ما شاء ربک عطاء غیر مجذوذ؛ (76)
روزی است که چون فرا رسد هیچ کس جز به اذن وی سخن نگوید.
آن گاه بعضی از آنان تیرهبختند و برخی نیک بخت. و اما کسانی که تیره بخت شدهاند، در درون آتش دم و بازدمی دارند. تا آسمانها و زمین بر جا است. در آن ماندگار خواهند بود. مگر آنچه پروردگارت بخواهد؛ زیرا پروردگار تو همان کند که خواهد. و اما کسانی که نیک بخت شدهاند؛ تا آسمانها و زمین بر جا است، در بهشت جاودانند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد. که این بخششی است که بریدنی نیست.
بنابر این، در این که انسان فطرتاً طالب سعادت است شکی نیست.
اساساً وجود همین انگیزه و عامل فطری در درون انسان است که باعث میگردد او در صدد تکامل بر آید. اما سخن در این است که راه رسیدن به بازشناسد. او گرچه طالب سعادت است، اما راه رسیدن به آن را به درستی نمیداند. جهان بینیهای مختلف، با توجه به تفاوت نگرشی که به هستی درند، راههای متفاوتی را پیش روی انسان مینهند. بر اساس جهان بینی مادی که زندگی و لذایذ دنیوی و مادی را اصل و هدف قرار میدهد، سعادت انسان عبارت است از بهرهوری هر چه بیشتر از لذایذ مادی. اما بینش الهی که زندگی اخروی و قرب الهی را هدف برین انسان معرفی میکند، سعادت و کمال انسان را در بهره برداری بیشتر از دنیا و نعمتهای آن نمیداند، بلکه آن را در قرب الهی و رسیدن به رضوان حق تعالی جستجو میکند.
به هر حال از منظر قرآن، ذکر خداوند از آن رو که تأمین کننده سعادت انسان است موجب اطمینان و آرامش دل میگردد. عکس این معنا درباره ترک ذکر الهی صادق است. ترک یاد خداوند از آن رو که زمینه شقاوت انسان و بریدن از اصل خویش را فراهم میآورد و باعث از دست دادن سعادت او میشود، موجب تشویش خاطر، ناراحتی و اضطراب او میگردد:
و من أعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکاً؛ (77) و هر کس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگی تنگ و سختی خواهد داشت.
کسی که اهمیت ذکر خداوند را بشناسد، به خوبی درک میکند که اعراض از یاد خداوند چه خسارت بزرگی است، اگر این حقیقت را درک کنیم که حیات دل انسان به ذکر خدا است، در مییابیم که کسی که از ذکر و یاد خداوند اعراض کند، از حیات قلب محروم میماند. افسردگی دل و آتش حرمان از حیات معنوی دل، هر لحظه او را میآزارد و حسرتی جانکاه بر دلش مینشاند. امام سجاد علیهالسلام در دعای ابو حمزه ثمالی عرض میکند:
مولای بذکرک عاش قلبی و بمناجاتک بردت ألم الخوف عنی؛ ای مولای من، با یاد تو دلم زنده است و با مناجات تو درد ترس (فراق) را از خود تسکین میدهم.