تربیت
Tarbiat.Org

یاد او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

نورانیت دل در پرتو ذکر خدا

پس از مباحثی که تاکنون درباره ذکر مطرح شده، اینک به شرح و بررسی خطبه می‏پردازیم. در آغاز خطبه، حضرت پس از تلاوت آیه:
یسبح له فیها بالغدو والاصال رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله.(70) می‏فرمایند.
ان الله سبحانه و تعالی جعل الذکر جلاء للقلوب تسمع به بعد الوقرة و تبصر به بعد العشوة و تنقاد به بعد المعاندة.
شکی نیست که دل انسان در اثر انس گرفتن با امور مادی و تعلق به لذایذ دنیوی تیره می‏گردد همان گونه که آهن زنگ می‏زند، دل نیز وقتی با بیگانگان مشغول شد زنگار می‏گیرد. امیرالمؤمنین علیه‏السلام می‏فرمایند. آنچه دل را صفا و جلا می‏دهد و زنگار را از آن می‏زداید و به آن نورانیت می‏بخشد، یاد خدا است. قلب و دل انسان حقیقت و گوهری است ملکوتی که ذاتاً تمایل به عالم و ملکوت و ذات اقدس حق دارد و اگر بر خلاف ذات و فطرتش به غیر خداوند سپرده شود تیره می‏شود و گوش دلش کر می‏گردد و قدرت شنوایی حقایق ناب الهی را از دست می‏دهد. در این حال نیز با یاد خدا می‏توان دوباره آن را شنوا کرد. هم چنین چشم دل که لایق مشاهده انوار الهی است، وقتی از عالم نورانیت به در آمد و در ظلمات و تاریکی جهل و گناه قرار گرفت، نورانیت و روشنایی خویش را از دست می‏دهد. در این جا نیز راه درمان این است که مجدداً با یاد خدا درخشندگی و بینایی را به آن باز گردانیم.
این حقیقت که قلب و دل انسان چشم و گوش دارد در آیات قرآن و سایر روایات نیز مطرح گردیده است.البته چشم و گوش دل با چشم و گوش سر متفاوت است و از جنس روح و قلب انسان است. چون قلب و روح انسان دارای گوهری ملکوتی است، چشم و گوش و قلب نیز ماهیتی ملکوتی دارد. از این رو آثار کوری و کری دل، غیر از آثاری کوری و کری چشم و گوش ظاهری است. قرآن کریم درباره تفاوت کوری دل با کوری چشم ظاهری می‏فرماید.
أفلم یسیروا فی الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها أو آذان یسمعون بها فانها لا تعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور؛ (71)
آیا در زمین گردش نکرده‏اند، تا دل‏هایی داشته باشند که با آنها بیندیشند یا گوش‏هایی که با آنها بشنوند؟ در حقیقت، چشم‏ها کور نیستند، لیکن دل‏های نهفته در سینه‏ها کور هستند.
آری، هم چنان که گاهی بینایی و شنوایی چشم و گوش ظاهر کم می‏شود و حتی گاهی انسان بینایی و شنوایی خود را کاملا از دست می‏دهد، چشم و گوش دل انسان نیز می‏تواند به همین آسیب‏ها مبتلا گردد.
ناراحتی چشم و گوش انسان ممکن است با مداوا و مراجعه به پزشک و مصرف دارو برطرف گردد، اما کسی که بیمار روحی دارد و حقایقی را که افراد سلیم الفطره به راحتی می‏پذیرند، نمی‏پذیرد، راه علاج او یاد و توجه به خداوند است. با بحث و مجادله و دلیل و برهان نمی‏توان چشم و دل چنین کسی را بینا کرد و حقایق را به آن نمود و گوش دلش را آماده شنیدن حقایق و معارف کرد. در این جا باید کوشید تا زمینه توجه به خداوند و انس با حضرت حق در فرد پدید آید. اگر چنین شود، او در پرتو نورانیتی که در نتیجه‏اش با خداوند پیدا می‏کند حقایق را به روشنی می‏بیند و می‏پذیرد:
و من لم یعجل الله له نوراً فما له من نور؛ (72) و خدا به هر کس نوری نداده باشد او را هیچ نوری نخواهد بود.