(1)
من عرض ادب میکنم به ساحت مقدسه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام. عظمت این بزرگوار از عقول ما خارج است ببینید یک، مسأله شرف نسب و انتساب است که خب! حضرت معصومه علیها السلام دختر حضرت موسی بن جعفر علیها السلام است. این مسأله انتساب و شرف انتساب را صحبت بکنیم. شما در زیارتنامه میخوانید که السلام علیک یا بنت ولی الله. السلام علیک یا أخت ولی الله. السلام علیک یا عمة ولی الله (94) خواهر امام، عمه امام، دختر امام. دختر موسی بن جعفر علیها السلام است. این یک مقامی است که خدا به اینها داده است. انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (95) این امامزادههای بزرگوار در دنیا هستند. اینها هر کدام یک دریا هستند، من اینجا که میآیم عرض ادب میکنم. میگویم خدایا ما به چه زبانی تو را شکر کنیم که این بزرگواران در خاک مملکت ما هستند. آسان میرویم و زیارت میکنیم. در حضور خانم دعائی میکنیم که خدا ان شاء الله زیارت عتبات مقدسه و معصومین و امام زادهها و اماکن متبرکه را با عافیت برای ما فراهم کند. ضمنا من یکی از دعاهایم این است که قسمت بشود تا حضرت نفیسه علیها السلام را هم زیارت کنیم. آن خانم، خیلی بزرگوار است. به یک عده خدا دختر میدهد؛ به من تلفن میزنند یا حضوری میپرسند که خدا به ما دختر داده است، اسمش را چه بگذاریم؟ میگویم: نفیسه. میدانید چرا؟ چون فاطمه که خیلی داریم، فاطمه خیلی خوب است. معصومه خیلی داریم. زهرا خیلی داریم. اگر نفیسه گذاشته بشود، اسم این خانم ترویج شود. حضرت نفیسه در مصر است .این خانم یک قبری داده بود برایش کنده بودند که به منظور عبرت در آن قبر میرفت و مینشست. که ای نفس! آخر جای تو اینجاست. روایت داریم که شش هزار قرآن حضرت نفیسه در آن قبر خودش ختم کرد. شش هزار قرآن! در مصر که ایشان آمده بود در همسایگی آن، منزل دختر یهودیه بوده که نابینا بوده است. مصریها آمدند و از آب وضوی حضرت نفیسه بردند و به چشم آن دختر مالید. آن دختر بینا شد و یک هنگامهای شد. در مصر خیلیها مسلمان شدند. برای همین مصریها با این که سنی اند وقتی میگویید سیده نفیسه بدنشان از شادی میلرزد. این خانم با چند واسطه به امام حسن علیه السلام میرسد. قبرش در مصر است. وقتی که وفاتش نزدیک شده بود، قرآن داشته میخوانده خیلی جالب است به این آیه که میرسد (لهم دار السلام عند ربهم) (96) دیگر حالش بهم میخورد. روزه هم بود. میآیند میگویند که خانم! چیزی میل میفرمائید؟ میفرماید: وای بر شما! من عمری از خدا خواستم که با دهان روزه ملاقاتش کنم و الان این دعا مستجاب شده است. اینها ستارگان پیغمبرند. در این زمین حضرت فاطمه معصومه علیها السلام یک ستارهای است. ستارهای از ستارههای ولایت است .خانم حضرت معصومه غیر از شرف نسب، یکی از عباد و زهاد بودهاند، مقام دیگری که حضرت دارد این است که، حضرت معصومه علیها السلام از علماء بوده است از محدثات بوده است. کتابی به دستم رسید به نام اسنی المطالب البته به این نام چندین کتاب داریم مؤلف در آن احادیثی آورده که اسنادش به حضرت فاطمه معصومه علیها السلام میرسد. مثل حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام که غیر از امام زاده بودن از عباد و زهاد و از علماء و بزرگان بوده است. حضرت فاطمه معصومه علیها السلام مقام علمی هم داشته. حالا این چیزهایی است که ما متوجه میشویم و میگوئیم که خانم، دختر موسی بن جعفر علیها السلام است. علم داشته، عبادت داشته غیر از این، من به شما یک چیزی بگویم. در این امام زادهها غیر از این مقام هایی که ما برایشان تصور میکنیم در هر کدام یک سری از اسرار ولایت هست که از عقول ما خارج است. میخواهم این طور بگویم که مثلا یکی از این امام زادهها وجود نازنین حضرت قمر بنی هاشم علیهالسلام است ما این همه شهید در صدر اسلام داشتیم، این همه شهداء را که در نظر بگیرید، در اینها شخصیتهای خیلی بزرگ بودند. اما چطور میشود که میفرمایند: برای عموی ما، قمر بنی هاشم علیه السلام مقامی است که (یغبطه جمیع الشهدا) (97) حالا این اگر نبود میگفتیم بخشی از شهدا را میگوید اما جمیع الشهداء. یا مثلا حضرت عبدالعظیم را هر کس زیارت بکند مثل این است که امام حسین علیه السلام را زیارت کرده است. چقدر عظمت را میرساند. آن وقت حالا حضرت فاطمه معصومه علیها السلام را ببینید، (من زار فاطمة بقم فله الجنة) (98) البته این هم داریم که (عارفا بحقها) باشد. این باید حتما گفته بشود. عارف به حق او باشد، اهل تقوی باشد بهشت برای او واجب است. حالا یک حدیث در عیون اخبار الرضا پیدا کردم میفرماید که شیخ با اسناد آورده است. مفهوم حدیث این است میفرماید: در شفاعت فاطمه معصومه علیها السلام که در قم دفن شده، قدرتی هست که میتواند همه شیعیان را نجات بدهد. خیلی حرف است. یک معصوم گفته، همه شیعیان را نجات دهد. از نظر کرامت، از قبر نازنینش این قدر رؤیت شده که لا تعد و لا تحصی که البته اینها خیلی هاش از اذهان رفته بعضی هایش هم در کتب و دفاتر ثبت شده است. اخیرا همهاش - بحمدلله - در دفتر آستانه مقدسه ثبت میشود .ای بسا از صاحبان آنها فیلمبرداری بشود. من تبرکا و تیمنا یک کرامت عرض میکنم که شما ذائقتان بیدار بشود و ان شاء الله دامن این بزرگوار را بگیرید. به شما عرض کنم که عوام بازی در نیاورید این در بسته نشده است .حضرت معصومه علیها السلام شفاعتش همیشه هست. مثل نورخورشید در مجاور ماست. همیشه خانم جواب میدهد. باذن الله شفیع میشود. منتها ما هستیم که گیرندگی نداریم یا بعضی مصلحتها هست. بالاخره خیلی چیزها هست که اسرار ولایت است. مجاز نیستم. من چیزی نمیدانم، یک وقت از این گفتارمان بر نیاید که چیزی میدانم و نمیگویم. اما بالاخره اگر هم میدانستم میگفتم ما مجاز نیستم که با اسرار اهل بیت علیهم السلام بازی کنیم. یک چیزی تبرکا عرض کنم که اگر صد جلد از کرامات حضرت معصومه علیها السلام بنویسم تمام نمیشود. خدایا! ما به این حبیبه تو و دختر حبیب تو پناه میآوریم. پروردگارا! تو را به وجود نازنینت قسم میدهم که امروز همه ما را ببخش! خدایا اگر مهمان بدی بودیم یا خوب بودیم دیگر سفره ات دارد برچیده میشود پروردگارا تو اکرم الاکرمینی این مهمانها را دست خالی میگذاری؟! مرحبا نمیگویی؟ خدایا من میترسم اینطور فکر کنم، اصلا میترسم به ساحت ربوبیت تو سوء ظن حساب بشود. تو اکرم الاکرمینی، ما را دعوت کردی. خدایا! به حبیبه خودت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام قسم میدهم که حوائجمان را مقضیه فرما! آخرین ضیافت ما قرار نده! این را به عنوان قطرهای از دریا عرض میکنم.
در بغداد یک مسیحی بوده است، ایشان مریض میشود روز به روز زرد و زار و لاغر. تمام اطباء جوابش میکنند و میگویند: بالاخره تو میمیری! علاجی نداری. جوان هم بوده، حالا اینها یک اسراری است که ریشه هایی دارد که آن ریشهها را ما نمیدانیم. اگر میدانستیم سلمان میشدیم، اباذر میشدیم. هوس هم نکنید. اگر خواستند به ما میدهند و در کاسه امان میریزند. اگر نخواستند هم بالا پائین نپرید. آرام باشید، مؤدب باشید. ان شاء الله ادب عبودیت داشته باشیم. چرا یک نفر اینطور میشود؟ نمیدانیم. پناه بر خدا! خدا همه امان را عاقبت به خیر کند. یکی از اساتید این مملکت الان مرده اسم نمیآورم. پنجاه سال به عنوان استاد بر مردم تحمیل شد. یک کتابی داشت مینوشت در مورد رضا شاه، اسم کتابش رضا شاه کبیر بود. وسط این کار در تخت بیمارستان افتاد. اوراق را از چاپخانه میبردند. همان جا روی تخت بیمارستان مینوشت اعلی حضرت رضا شاه کبیر دیدند نفسش در نیامد. مرحوم شیخ محمد جواد مغنیه در لبنان بود من ایشان را دیده بودم، خیلی پر کتاب بود. کتاب خیلی نوشته بود، یک روز آمده بود یک چیزی بنویسد مثلا قال علی علیه السلام؛ را نوشته بود، مرده بود. ببینید آخرین چیزی که نوشت چه چیزی بود. در یک دعایی پیدا کردم که میفرماید: اللهم اجعل اوسع ارزاقنا عند کبر سننا (99) ببینید چقدر زیباست! خدایا فراوانترین روزی ما را به هنگام پیری ما قرار بده .آدم پیر که نمیتواند برود بیل بزند یا از پسرش قرض کند از عروسش درخواست کند. خودش داشته باشد. دعا را نگاه کنید، یکی اش راجع به دنیاست و یکی هم راجع به آخرت است. اللهم اجعل اوسع ارزاقنا عند کبر سننا و اجعل احسن اعمالی عند اقتراب آجالنا نیکوترین عمل، از ما وقتی سر بزند که اجل ما نزدیک شده باشد. ان شاء الله همه امان عاقبت به خیر بشویم. بالاخره بعضیها عاقبت به خیر میشوند .
این مسیحی را ببینید چه شد. من اسرارش را نمیدانم .شیعهای به او گفت حالا که همه جوابت کردند، برو صحن حضرت موسی بن جعفر علیه السلام یک دور در صحن راه برو! تو که همه جا رفتی، اینجا هم برو. این هم زرد و زار و لاغر که میگویند اصلا در شرف مرگ است، صحن حضرت میرود و یک دوری در صحن حضرت میزند، بعد هم میرود و در منزلش میخوابد. یک وقت میبیند: خانم مجللهای، بالای سرش آمد. میفرماید: تو که صحن موسی بن جعفر علیه السلام آمدی، کاری داشتی؟ میگوید: خانم! شما کی هستید؟ میفرماید: (انا معصومه)؛ من معصومه هستم، بنت موسی بن جعفر علیها السلام میفرماید: برو! خدا شفایت میدهد. از خواب بیدار میشود میبیند که حالش خیلی بهتر است بالاخره، اطبا میبینند عجیب است؛ این، آن نیست. خلاصه بهتر است بالاخره، اطبا میبینند عجیب است؛ این، آن نیست. خلاصه به اسلام تشرف حاصل میکند، مسلمان میشود. بعد از اسلام آوردنش نجف میرود و علما هم تحویلش میگیرند. جوان هم خوب که میشود برایش عیالی اختیار میکنند. میرود در کربلا ساکن میشود. میگویند: اولاد خوبی هم داشته و عجیب است که بعد از اسلامش خواب میبیند که چندین حوض است. این را در آن حوض بردند کاملا در آن حوضها فرو بردند و بیرون آوردند. از این حوض به آن حوض. معلوم میشود عنایت بوده که تطهیرش کردند. پاکش کردند. معبرین برایش یک تعبیرهای عجیبی میگویند. دختر پیغمبر! ما آمدیم در خانه اتان. ما نمیخواهیم مثل بعضیها بی ادبی کنیم. اما این جسارت را میتوانیم. البته این جسارت هم نیست، کوچکی است. درخواست است. دختر باب الحوائج! دختر پیغمبر! تو امروز ما را آن مسیحی حساب کن. اصلا ما تشیع مان و... را به رخ نمیکشیم. گنه کاریم. آی مردم قم! طلبهها! قدر میدانید یا نه؟ اسم نمیآورم یکی از علماء به مقامات عالیه رسیده بود. یکی از اولیاء فرمودند که از برکات توسل به بیبی دو عالم، حضرت معصومه علیها السلام بوده است. چقدر ما میسوزیم که قبر حضرت زهرا علیها السلام را پیدا نکردیم. و پیدا نمیکنیم تا امام زمان علیه السلام بیاید. بالاخره ما نمیدانیم .اما این را در نظر داشته باشید، اینجا که به نیت زیارت حضرت معصومه علیها السلام میآئید، این ذهنیت را هم داشته باشید که این خانم به جای مادرش نشسته است. اگر قبر زهرای مرضیه علیها السلام گم شده، این قبر دخترش که گم نشده است. دختر پیغمبر! دختر باب الحوائج! شفاعت کن .سفره دارد جمع میشود. اینها همه زائران شما هستند اینها خاک حرم تو را به چشم میمالند .یعنی اینها دست خالی بروند؟ من اینجا چندین سال منبر رفتم. در برابر این بزرگوار هیچ وقت مصیبت مکشوف نخواندم و نمیخوانم. فقط یک چیزی عرض میکنم؛ شاید ان شاء الله اجازه داشته باشیم. حضرت معصومه علیها السلام در سال دویست تقریبا آن موقع تشریف آوردند قم. میخواستند بروند زیارت برادرشان، به عشق زیارت برادر از مدینه حرکت کرد که برادر را زیارت کند. مردم قم با خبر شدند. مردم قم از قدیم شیعه بودند این قمیها که اصلا اهل قم هستند، مردمان شریفی اند من در مدت محاورتم که آنجا بودم طلبه اینجا بودم طلبهای ناقابل، جز خوبی از اینها چیزی ندیدم، حالا عرض کنم خانم! شما آمدید قم مردم با خبر شدند، از شما استقبال کردند، اما عمه شما حضرت زینب کبری وقتی از سفر کربلا آمد، چهل منزل آمده بود اما با زخم زبان از او استقبال کردند.