تربیت
Tarbiat.Org

روضه‏های استاد فاطمی نیا
محمد رحمتی شهرضا

حضرت زهرا علیها السلام

(1)
حضرت فاطمه علیها السلام چند تا عیادت کننده، داشته است چند رقم بودند چند نوع بودند. اما عظمت را ببین! استنباط کن که چگونه است. عیادت کننده خصوصی هم داشته است. ام سلمه (ره) زن خوب و محترمی بود. از جمله زنهایی که اهل بیت علیهم السلام از این‏ها راضی بودند و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این خانم، ظرفیتی دیده بود که اجمالا بگویم که یک چیزهایی را به او می‏گفت. زن‏های دیگر هم داشتند که آنها دشمن خانگی اش بودند، سوره مبارکه تحریم نازل شد که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را اذیت کردند ان تتوبا الی الله فقد صغت قلوبکما و ان تظاهرا علیه فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین و الملائکة بعد ذلک ظهیر (22)
ام سلمه خودش هم دیگر نامحرم بود. به جای مادر حضرت زهرا علیهاالسلام بود. آمد خصوصی و دو به دو گفت: دختر پیغمبر! حالت چطور است؟
ببینید دیگر اینجا مجلس نبود که خانم بخواهد تبلیغات کند و آن درد دل را ظاهر کند - باز هم خجالت می‏کشم از دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم - از پهلویش و از بازویش چیزی نگفت. فرمود: ام سلمه بین دو تا غصه، دارم از بین می‏روم. خانم! آن دو تا قصه چه چیز است؟ فرمود: سید انبیاء، پدرم از دست دادم، وصیتش مانده، آن هم حال و روز وصیش است...
(2)
اسماء می‏گوید: من رفتم خدمت حضرت زهرا علیها السلام. اسماء بنت عمیس زن خوبی بوده، اهل بیت علیهم السلام از او راضی بودند. خانم فرمودند که اسماء! این دفعه که تو می‏روی و به اینجا برمی گردی مستقیما وارد اتاق من نشو! من را صدا بزن! اگر جواب نشنیدی، باز هم صدا بز نشنیدی، بار سوم.
اسماء می‏گوید: رفتم و برگشتم. دیگر حضرت فاطمه علیهاالسلام چیزی بگوید، واجب می‏شود. زیرا معصوم است، مطهر است، متصل به غیب است. اگر بگوید این کار را بکنید، واجب می‏شود. بگوید: این کار را نکن، باز هم واجب می‏شود. خدایا من که قابل نیستم، ما از آنها نیستیم که با آبروی تو و اولیاءت بازی کنیم. اما امروز در جوار حضرت فاطمه معصومه علیها السلام توقع داریم، مورد اشراف فاطمه زهرا علیها السلام واقع بشویم. بگذار ساده‏تر بگویم، طلبه‏ها جوانند، عزیزند. ان شاء الله در آینده برای اسلام زحمت می‏کشند. هر کس مورد اشراف واقع بشود زیر ذره بین خانم قرار بگیرد؛ که این نمی‏شود مگر با به دست آوردن صفات عالیه و نمازهای واجب و روزه و رسیدن به حلال و حرام که اگر این صفات عالیه را بدست آورد، زیر ذره بین خانم قرار می‏گیرد گفت:
تقدیر به یک ناقه نشانی دو محمل - لیلای حدوث تو و سلمای قدم را
نمی‏دانم چه شده که ناقه ما را در خیمه امیرالمؤمنین خواباندند اجمالا این طور است. دیگر بقیه‏اش را شما حساب کنید. وقتی زیر ذره بین قرار گرفتی، آن وقت دیگر عالم عوض می‏شود. آن ولی خدا که سید و مجتهد و آقاست،(دامت برکاته) که نامش را نمی‏برم گاهی خدمتش می‏رسم ، می‏بینم سر ریزی می‏کند. زیر اشراف خانم که قرار بگیرد چیزی نمی‏بیند. نشسته، مردم حرف می‏زنند، بی اختیار می‏گوید: مادرم فوق العاده بود. مادرم خیلی بزرگ است. سر ریزی می‏کند. خدایا! امروز ما را تحت اشراف خانم قرار بده.
اسماء می‏گوید صدا کردم دیدم جواب نیامد. خدایا چه خاکی به سرم بریزم. نکند یک مرحله دیگر هم جواب نیاید. دفعه دوم، دفعه سوم، جواب نیامد. این جا نکته‏ای است که اگر بگوییم امیرالمؤمنین صبر داشته، اینجا منقبت نیست. مثل اینکه تو بگویی فلان مرجع تقلید نماز صبح می‏خواند این منقبت نیست باید یک جوری بگوییم که منقبت بشود. این ابی الحدید با اینکه سنی است، معتزلی است صبر و حلم امیرالمؤمنین را یک جوری گفته که آبرومندانه است. خیلی خوشم می‏آید. می‏گوید: و اما حلمه علیه السلام یکاد یکون معجزة حلم و صبر امیرالمؤمنین علیه السلام نزدیک است که معجزه بشود. صاحب این خبر اسماء می‏گوید: وارد شدم دیدم ریحانه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفته، ناله می‏زدم، خاک بر سرم می‏ریختم. اما یک وقت دیدم که مصیبتم دو تا شد و آن این بود که گفتم به امیرالمؤمنین چی بگویم؟ این جا یاد آن جمله ابن ابی الحدید بیفتید که می‏گوید: نزدیک است حلم و صبر او معجزه بشود. می‏گوید دیدم تکلیف از من برداشته شد آقا خودش آمد ولی چه آمدنی! دیدم زانوهایش دارد می‏لرزد. مطلب خیلی بزرگ است. روز شهادت است و الا این نکته را نمی‏گفتم. یک بار، دو بار، در تمام عمرم شاید گفته باشم. اما روز شهادت است.
ببینید ما بی مدرک حرف نمی‏زنیم دیدید که حرف را می‏گویم و منبع را ذکر می‏کنم ولو به درد ده نفر بخورد، یا یک نفر. اما یک وقت اگر مدرک را پیدا نکنیم شخصیت هایی داریم که گفتار آن‏ها مدرک است. مثلا علامه امینی (ره) اگر حرف بزند این مثل این است که در کتاب است. فرقی نمی‏کند. این را که می‏گویم نیافتم ولی از او نقل می‏کنند. سری هم در آن است که از عقل ما خارج است. می‏گویم که گریه کنید. سرش را هم از خدا بخواهید. او فرموده بود: در که به پهلوی خانم خورد، همان جا گفت یا مهدی! وقتی که بچه‏ها آمدند در کنار بدن مادر (دیگر امام معصوم می‏گوید، معصوم، شهادت می‏دهد)
می‏گوید: به خدا دیدم وقتی بچه‏ها آمدند دستهایش را باز کرد.
(3)
خدایا! تو اسماء و صفاتت را به ما ناقابلها شناساندی. ما فهمیدیم که تو اکرم الاکرمینی، تو ارحم الراحمینی، کریم بودی و سفره انداختی ما هم نشستیم. اگر مهمان بدی بودیم، به خاطر آن مهمان عزیزت، - امام زمان علیه السلام - همه ما را ببخش.
شیعیان رسم نورانی دارند، ختم مجالس را با نام مادر امام زمان علیه السلام حضرت صدیقه کبری علیها السلام می‏گیرند. من امروز مجلس داشتم. ظهر به من الهام شد، به حضرت زینب کبری توسل کردم و بحمدالله یقین کردم که خدا به من و به آن‏ها یک چیزی داد، بهر حال می‏رویم در خانه مادر، نمی‏شود. خدایا! ختم این مجلس را، ختم سوزها و نمازهایتان را همه به نام صدیقه کبری علیها السلام قرار بده. حاشا به کرمت! که ما را محروم کنی. خدایا! به این خانم قسمت می‏دهم که هر کم و کسری داریم، گنهکاریم، روسیاهیم، هر چه که هستیم، خدایا! به حق صدیقه کبری تمام کسرهای ما را به عافیت جبران کن!
(السلام علیک یا سیدتی یا ام الائمه). بارها عرض کردم که لازم نیست همه چیز را بگویم. این‏ها این قدر بزرگند و این قدر مصیبت دیده‏اند که حتی زیارت نامه شان مصیبت است. من به عنوان یک شیعه، به عنوان یک سید روسیاه، هیچ وقت مصیبت‏ها را نمی‏توانم بگویم. حالا شما زیارتنامه شان را جمع بندی کنید می‏شود مصیبت. می‏گوید:(السلام علیک یا بنت رسول الله) (23) سلام بر تو ای دختر پیغمبر! چه دختری؟! به سلمان فرمود: که سلمان! هر وقت دلم برای اهل بهشت، تنگ می‏شد، عطر فاطمه علیهاالسلام را استشمام می‏کردم. یک همچنین دختری.
خدایا به حق این خانم، به ما عیدی بده! بر ما این عید را مبارک و عافیت گردان. هر چه در ماه مبارک و شب عید شیعیان از تو خواستند مرحمت کن. مرضای اسلام را شفا عنایت فرما. گرفتاریمان را آسان کن.
این بند او) بند دوم (السلام علیک یا زوجة ولی الله) سلام بر تو ای همسر امیر المؤمنین. بند سوم (السلام علیک یا ام الحسن و الحسین). سلام بر تو ای مادر حسن علیه السلام و حسین علیه السلام. یک شعری هست حتما شنیده‏اید. اما برای روضه امشب برایتان بخوانم. خیلی از این شعر خوشم می‏آید. این را شاعر توانمند و کبیر، شیخ عبدالحسین اعظم نجفی (رضوان الله تعالی علیه) می‏گوید: ببینید چقدر علمی است.
و اذا اتت بنت النبی تشکوا لربها - و لا تخفی علیه خافیه
و به یاد بیاور وقتی که دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیاید در محشر شکایت کند. مگر برای خدا چیزی مخفی است؟ نه! (و لا تخفی علیه خاقیة) چیزی بر خدا مخفی نیست. منتهی یک کسانی بودند که عده آن‏ها یک چیزی می‏دانستند که خانم شکایت می‏کند و آنها رسوا می‏شوند. قل ان الاولین و الاخرین لمجموعون الی میقات یوم معلوم (24) در بیت سوم چیز عجیبی می‏گوید. تمام سنی‏ها آن را نقل کرده‏اند که خدا به خاطر خشنودی حضرت زهرا علیها السلام خشنود می‏شود و بخاطر غضبش، غضبناک می‏شود. اصلا خانم ولو نفرین و شکایت هم نکند، همین که غضبناک بشود، اثر وضعی دارد. این را دقت کنید این‏ها را در قالب شعر آورده است آن هم چقدر ماهرانه!
و الله یغضب للبتول بدون ان تشکوا - فکیف اذا اتیته شاکیة
خدا برای غضب بی شکایت این خانم، غضبناک می‏شود چه می‏شود که شکایت هم بکند؟! خب! در شکایتش چه می‏گوید؟ یک بیت شعری است که هر مصرعش یک باب شد. چه می‏گوید در شکایتش مصرع اول این است؛ خدایا! انتقام بگیر از آن هایی که بچه‏های مرا کشتند. این مطلب عمومی است، معنایش عام است. مصرع بعدی خاص است. دقت کنید لطیف است. ان شاء الله به سلامت و عافیت همه اتان محرم را درک کنید. ان شاء الله عزاداری می‏کنید و در آستان ابی عبدالله علیه السلام مستقر می‏شوید. از چه کسی انتقام بگیرد؟ از آن هایی که دختران حسینم را سوار شترها کردند. (گریه استاد و حضار)
(4)
محمد جمال در قالب شعر می‏گوید که خانم روح زندگی است و در مدحش کلی صحبت می‏کند، بعد می‏گوید قف به قلم خودش می‏گوید: که بایست؛ (فی مدح البتول و فی مدیحها) ای قلم! از مدح حضرت زهرا علیهاالسلام بایست. چون در مدحش زیاد حرفها زده شده است. می‏گوید: بیا برویم دنبال چیز دیگری که باور کردنی نیست می‏گوید: بیا عقب برگردیم از تاریخ بپرسیم یک چیزهایی تاریخ می‏گوید که ما را تکان داده است. چی گفته؟ می‏گوید با این همه مدح و عظمت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم می‏گوید من به قربانش بروم وقتی که به تاریخ بر می‏گردیم تاریخ می‏گوید: در به پهلویش زدند .راست می‏گوید؟ حالا که به اینجا رسیدید این قضیه را می‏گویم اما در این مجلس حضرت زهرا علیها السلام تعهد اخلاقی می‏دهیم که ضایع نکنیم، این شرط است. این همه زن و مرد یک ماه عزاداری کردند الان هم چراغ خاموش است نکند از من بشنوید و بروید در یک مجلس بی برکت و بی رونق این را بگویید. من هیچ وقت روضه مکشوف نمی‏خوانم اما امشب یک پرده‏ای بر می‏دارم. که ان شاء الله از خانم، چیزی بگیرم و برویم بیرون.
این قضیه را که می‏خواهم بگویم، دو سه بار بیشتر در عمرم نگفتم آن هم یا محرم بوده یا فاطمیه بوده، آن هم در مجلس تاریک، آن هم در مجلس با حال - دقت کنید - دیگر این را از من نخواهید شنید خوب گوش بدهید.
یکی از علماء که سید و عرب هم بود. یک کتاب نوشته بود در فضایل اهل بیت علیهم السلام، 25 سال طول کشیده بود. بالاخره نابرده رنج گنج میسر نمی‏شود. (و ان لیس للانسان الا ما سعی) (25) بالاخره باید زحمت کشید تا یک چیزی به آدم بدهند. یک عالمی بوده حالا آن عالم چی بوده؟ ولش کن. هر چی بوده، نمی‏دانم. در آن عالم، سید که مجتهد هم بوده و دو، سه سال پیش مرحوم شد. می‏گوید: آمدند، گفتند: دوازده امام با وجود نازنین صدیقه کبری علیها السلام در یک جا هستند می‏خواهی بیایی ببینی؟ گفتم: چرا نمی‏آیم! گفت: برایت اجازه گرفتیم. می‏گوید آمدم که بروم ولی یک شوری در دلم افتاد و آن این بود که گفتم: این خیلی خبر بزرگی است، ولی خدایا! من سیدم، اگر الان بروم و خانم چادر به سرش بکند چه کنم؟ یک عمر عمامه مشکی بر سر گذاشتم. ولی اگر خانم، چادر به سرش نکند به چه زبانی تشکر کنم. در خوف و رجا بودم. اما دیدم چاره‏ای نیست، باید بروم و وارد اتاق بشوم، وارد شدم دیدم خانم نشسته ولی چادر به سر نکرد. فهمیدم نسبم درست است. همان جا به سجده شکر افتادم. بعد گفتم مادر!: ناقابلم. اما حالا که خدمت شما رسیدم، دو تا سؤال دارم، او عرب بود. من هم به حضرت زهرا علیهاالسلام قسم! عهد کردم جمله هایی که بین او و بی بی رد و بدل شد، هیچ وقت ترجمه نکنم نقل به معنا کنم. جمله اول را نقل به معنا می‏کنم. نمی‏توانم بگویم. جمله دوم را قدری باز می‏گویم. گفت که: گفتم مادر! ما عمری نوشتیم، زحمت کشیدیم. این درست است که امیرالمؤمنین را با آن وضع به مسجد بردند؟ این درست است؟ می‏گویم خانم این قدر ناراحت شد که سر را پایین انداخت، ساکت شد. بعد سرش را بلند کرد یک جواب داد که گفتم من هیچ وقت نمی‏گویم فقط نقل به معنا می‏کنم، می‏گوید خانم به شدت ناراحت شد بعد فرمود: بلی! امیرالمؤمنین را خیلی اذیت کردند، همین. آخر می‏دانید وقتی در بستر شهادت افتاده بود زنهای مدینه رفتند احوال پرسی کنند. عظمت را ببین ؟ گفتند: خانم حالتان چطور است؟ نمی‏توانست بگوید از ورم بازو نخوابیدم؟ اما خانم مسیر سؤال و جواب را عوض کرد. فرمود: چرا با علی در افتادید؟
این سؤال اول. امام زمان مرا ببخشید. و اما سؤال دوم. گفتم که مادر! می‏خواهم بفهمم ما یک چیزهایی نوشتیم. یک مشت از دشمنان ما می‏آیند و می‏گویند که نخیر! این طور نبوده، بعضی‏ها این ظلمهایی که به خانم شده با تمام بی شرمی، در کتاب‏هایشان رد کردند که نخیر! این طور نبوده. گفتم: مادر! می‏خواهم از خودت بپرسم بگویم این درست است که تازیانه به بازوی تو زدند؟ دیدم خانم ساکت شد. جواب نمی‏دهد. در جواب سؤال اولی یک جمله گفت. ولی در اینجا هیچ نمی‏گوید. گفتم نکند بد کردم که پرسیدم. بعد دیدم نه! این جوابش با جمله نیست. یک قدری صبر کردم دیدم آستینش را زد کنار. دیدم بازوی خانم هنوز هم نیلگون است.
(5)
یادم می‏آید در مجلس سیدی منبر رفته بودم. یکی از اولیای خدا چسبیده به منبر، نشسته بود. این را می‏گویم که مطلب مهمی است. آن ولی خدا کسی بود که وقتی از دنیا رفت، همان، صاحب نظران گفتند: در برزخ حکومت دارد. آدم کوچکی نبود. خیلی هم باطن دار بود. صحبت در حال تمام شدن بود که این ولی خدا از پایین منبر گفت: حضرت زهرا! حضرت زهرا!
در مجلس سادات باید از مادرشان نام برده شود. صاحب عزا اصلا خود مادر است. هیچ وقت یادم نمی‏رود.
دعبل را ملاحظه کنید. آدم فوق العاده‏ای بوده است می‏آید خدمت امام رضا علیه السلام. خدمت معصوم رسیده. ببینید چه نبوغی به کار می‏برد. اصلا این قصیده طولانی، در طول تاریخ اسلام نظیرش نیامده حتی سنی‏ها متعصب، مداح این قضیه‏اند. یاقوت در معجم الادباء می‏نویسد: (و هذه القصیدة من اسنی المدائح) این قدر این قصیده بالاست، مثل این است که از عرش آمده. وقتی خدمت حضرت می‏آید و در کل قصیده یک مخاطب دارد که صدای ناله حضرت را بلند کرده است. این مخاطب، وجود نازنین صدیقه کبری است. این دلیل عظمت دعبل است، فهمیده که خطاب را به چه کسی بکند که جامع باشد. دعبل، اسم مخاطب قصیده را که آورد صدای گریه حضرت بلند شد. گفت:
افاطم لو خلت الحسین مجدلا - و قد مات عطشانا بشط فرات
این بیت بعدی را من خیلی با مضایقه می‏خوانم. دهنم بسته است الحمدالله مصیبت مکشوف نمی‏خوانم. چون ان شاء الله بنا نداریم اولیای خدا را اذیت کنیم. اما حالا که می‏بینم همه اهل علم و استاد و طلبه هستند می‏گویم. آقایان! جانم می‏لرزد وقتی می‏گویم:
اذا للطمت الخد فاطم عنده
دختر پیغمبر! اگر کربلا بودی، سیلی به صورت خودت می‏زدی
و اجرت دمع العین فی الوجنات
خیلی عظمت دارد. با دست آزرده، با پهلوی آزرده، وقتی زن‏های مدینه از او احوال پرسی می‏کنند و می‏گویند: خانم! حالتان چطور است؟ یک کلمه از دستش نگفت، اگر می‏گفت از درد پهلو نخوابیدم درست بود یا نه؟ می‏گوید: شما چرا با علی در افتادید؟
(6)
ختام مجلس به نام حضرت زهرا علیها السلام باشد.
خدایا! ما خوشحالیم. اگر چنانچه گنهکار هستیم هر چه هستیم این اعمال ما یک روحی دارد که اعمال مخالفین ما آن روح را ندارد. روح اعمال چیست؟ روح اعمال، ولایت اهل بیت است. روح اعمال ارادت به خاک پای حضرت زهراست علیهاالسلام.
شیعیان رسم نورانی دارند که مجلس را به نام این بزرگوار تمام می‏کنند. من به شما گفتم که از حضرت آیة الله بهاء الدینی کرامت‏های زیادی دیدم. یک شب کرامتی که به چشم خودم دیدم این بود که یک گرفتاری بود. - خدا برایتان پیش نیاورد - چه گرفتاری! گفت: برویم پیش آقا و بگویم: آقا مرا دعا کن! با یک زحمت رفتیم و آقا را پیدا کردیم. دو تا کرامت از ایشان در آن شب دیدم. رفتیم، راه را گم کردیم شاید سه ساعت سرگردان شدیم تا ساعت دوازده بعد از نصف شب. به آن خانه که آقا در آنجا بود، رسیدیم. من به رفقا گفتم: بیایید در نزنیم ببینیم اگر صدای حرف زدنی، صحبتی، رفت و آمدی، می‏آید بزنیم. گوش دادیم دیدم که خوشبختانه حرف می‏زنند و چراغ روشن است پس بیدارند. در زدیم رفتیم دیدیم آقا همینطور نشسته. فرمود می‏خواستم بخوابم دیدم دارید می‏آیید نخوابیدم. همین طور آنجا نشسته بودم، با دو چشم، دیدم که لب از لب برنداشته بود می‏خواست بگوید که مرا راهنمایی کن. هنوز هیچ چیز، نگفته بود که آقا رویش را کرد به طرف او و فرمود: چه کسی از حضرت زهرا علیها السلام بهتر؟ فقط متوسل بشو! کی از حضرت زهرا بهتر؟
ای جان ما به قربان این بزرگوار! حدیث کساء را که می‏خوانید؛ تأمل و با حضور قلب باید بخوانید. حدیث کساء برای ما شیعیان یک اکسیر اعظمی است. قدرش را نمی‏دانیم. در آنجا چه می‏گوید؟ به ملائکه می‏گویند: اینها کی اند؟ می‏گوید: (هم فاطمة و ابوها). از حضرت زهرا شروع می‏شود. الله اکبر! ما نمی‏دانیم این‏ها کی اند از عقل ما خارج است. این فاطمه است و این پدرش است، این هم حسن و حسینش است این هم همسرش است علیهم السلام.
خدایا! شب عید فطر است، من نمی‏خواهم به این شیعیان یک چیز تندی بگویم. ولی این قدر می‏گویم که خانم خیلی عظمت دارد، خیلی مقام دارد. دیگر این‏ها چیزی نیست؟ بخشنامه کنیم با هم انجام بدهیم، بعضی چیزها هست که شخصی است و قائم به خودت است. تو خودت باید بدون این که کسی بفهمد با تمام جانت بگویی: (یا مولاتی یا فاطمة! اغیثینی) (26) دستت را می‏گیرند شکی در این نیست. حضرت علیهاالسلام مرده را زنده می‏کند.
این مسأله خیلی مهم است نمی‏خواهم چیز تندی بگویم دل شیعیان را در این شب آزرده کنم ولی اجمالا فقط دو جمله زیارتنامه‏اش را می‏خوانم. من یک وقت حساب کردم. این قدر این بزرگوار، مظلوم است که زیارتنامه‏اش هم روضه است. می‏دانید که اهل مصیبت تند نیستم. ایام فاطمیه در این مجالس که می‏روم ماتم می‏گیرم که یک وقت کسی نیاید و مصیبت تند حضرت را بگوید. مثل این است که سیلی به صورتم می‏زنند. می‏خواهم زمین باز شود بروم. از بعضی مجالس فرار می‏کنم بعضی چیزها را نباید مکشوف بگویند آخر امام زمان دلش به درد می‏آید من به جهنم! این‏ها نمی‏دانند دیگر، نمی‏دانند. حالا من مرتب بگویم. چرا نمی‏دانند؟ چون هیچ کس نگفته مگر یک نفر، آدم ناقابل مثل من. من هم که دادم به کجا می‏رسد؟ می‏گویم نگو در وسط کوچه فلان این دم را نگیر! این دم گرفتنی نیست. کی به این چیزها متوجه می‏شود؟ احتمال هم نمی‏دهند، شاید یک سری باشد که ما این قدر گلویم را پاره می‏کنیم. خانمی که زیارتنامه‏اش روضه است. من زیارتنامه‏اش را می‏خوانم اگر روضه نبود مرا از منبر پایین بکشید. ببینید چی می‏گوید؟
سلام بر تو ای دختر پیغمبر! دختر پیغمبر که می‏گوییم، فقط دختر و پدری نیست. احمد بن حنبل می‏گوید: وقتی اسم خانم می‏آمد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم سه مرتبه می فرمود: (فداها ابوها) (27) من فدای فاطمه بشوم (فداها ابوها).
(السلام علیک یا بنت رسول الله) ببین این‏ها کارهای خداست ماه رمضان هم با سلام بر حضرت زهرا دارد تمام می‏شود. برادرها و خواهرها! خوشحال بروید. امشب عیدمان با سلام به مادر امام زمان آغاز می‏شود. خدایا تو را شکر می‏کنیم که این طور برای ما پیش آوردی. (السلام علیک یا بنت رسول الله) این یک فراز.
این فرازها را دقت کنید. این‏ها به هم ربط دارند. یک انسجامی است، یک بافتی است، این بافت را در ذهن زائر می‏گذارد، بعد نتیجه می‏گیرد که می‏گویم زیارتنامه‏اش هم روضه است. در فراز دوم (السلام علیک یا زوجة ولی الله) سلام بر تو ای همسر علی، ای همسر امیرالمؤمنین. فراز سوم: (السلام علیک یا ام الحسن و الحسین) سلام بر تو ای مادر حسن و حسین: این انسجام را وقتی بوجود می‏آورد، می‏گوید: (السلام عیک ایتها الصدیقة الشهیدة)؛ سلام بر خانمی که تو شهید بودی. - امام زمان (عج) من را ببخشید - مادرتان را که این جور زیارت می‏کنند این جمله آخر چرا بوجود آمده؟ آدم آتش می‏گیرد. با وجود این جمله‏ها باز هم مصیبت مکشوف لازم است؟
تمام برکات، از وجود این بزرگوار است. نور عالم با حضرت صدیقه کبری علیها السلام است هر کس در زمین است سر سفره حضرت صدیقه طاهره علیها السلام است مردم خبر ندارند. صلوات الله علیها و علی ابیها و امها و بعلها و بنیها.
خدایا ما چون چیزی نداریم خودمان را به دامن اولیاءت انداختیم. تو را به امام زمان و به مادرش زهرا علیها السلام ما را ببخش. خدایا مهمان بدی بودیم داریم می‏رویم ولی ما را ببخش.
به حق این دو بزرگوار که شب عیدمان را به نام دختر پیغمبر به نام کسی که پیامبر می‏گفت این پاره تن من است. روح من است. شروع کردیم تو را سوگند می‏دهیم که خدایا هر شیعه‏ای در این ایام، هر دعایی کرده مستجاب کن.