تربیت
Tarbiat.Org

فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع‏الایام‏
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

وقایع و اعمال ماه مبارک رجب‏

در آن دو فصل است:
فصل اول - در اعمال مشترکه اینماه شریف است.
بدانکه رجب ماه بزرگ خدا است و از ماههای حرام است که در جاهلیت محترم بوده و در اسلام نیز تعظیم و احترام او وارد شده و آنرا اصب میگویند، زیرا که رحمت خدا در اینماه برامت حضرت رسول بسیار ریخته میشود و ماه استغفار امت آنحضرت است وار برای روزه گرفتن در اینماه، خصوص روز اول و وسط و آخر آن، فضیلت بسیار وارد شده و اعمال مشترکه این ماه که متعلق بهمه ماه است و خصوصیتی بروز معین ندارد چندامر است:
اول - در تمام ایام ماه، خصوص روز اول، بخواند: یامن یملک حوائج السائلین، الخ‏.
دوم - بخواند در هرروز: خاب الوافدون علی غیرک، الخ.‏
سوم - بخواند: اللهم انی اسئلک صبر الشاکرین، الخ.‏
چهارم - بخواند دعای مسجد صعصعه را: اللهم یاذلمنن السبغة، الخ‏.
پنجم - بخواند دعای ناحیه مقدسه را: اللهم انی اسئلک بمعانی جمیع مایدعوک، الخ‏.
ششم - بخواند دعائی را که جناب حسین بن روح نائب سوم امام عصر علیه‏السلام رسیده: اللهم انی اسئلک بالمولودین فی رجب، الخ‏.
هفتم - از آنجناب نیز رسیده که در ماه رجب زیارت کن در هر مشهدی که هستی باین زیارت: الحمدلله الذی اشهدنا مشهد اولیائه فی رجب، الخ‏.
هشتم - در عقب نمازهای شبانه روز بخواند: یامن ارجوه لکل خیر.
نهم - در این ماه صد مرتبه بگوید: استغفر الله الذی لا اله الا هو وحده لا شریک له و اتوب الیه و ختم کند آنرا بصدقه تا خداوند ختم فرماید برای برحمت و مغفرت و اگر چهار صد مرتبه بگوید، ثواب صد شهید داشته باشد.
دهم - در این ماه هزار مرتبه لا اله الا الله بگوید تا صد هزار حسنه برای نوشته شود و صد شهر برای او در بهشت بنا شود.
یازدهم - در جمیع ماه در وقت صبح هفتاد مرتبه و در وقت پسین نیز هفتاد مرتبه بگوید: استغفر الله و اتوب الیه و چون تمام کرد، دستها را بلند کند و بگوید: اللهم اغفرلی و تب علی که هر که چنین کند اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او خوشنود باشد و آتش باو نرسد ببرکت این ماه و نیز در جمیع ماه ده هزار مرتبه قل هو الله احد یا هزار مرتبه بخواند که فضیلت بسیار دارد.
دوازدهم - در یک روز جمعه این ماه صد مرتبه قل هو الله احد بخواند تا از برای او نوری باشد در قیامت که او را ببهشت کشد.
سیزدهم - در یک روز جمعه این ماه چهار رکعت نماز کند ما بین ظهر و عصر در هر رکعت حمد یکمرتبه و آیة الکرسی هفتمرتبه و توحید پنجمرتبه، پس ده مرتبه بگوید: استغفر الله الذین لا اله الا هو واسئله التوبة و از برای یکروز غیر معین از این ماه چهار رکعت نمازی سید نقل کرده و کیفیت آن در اقبال است.
چهاردهم - هر که قادر نباشد که در ماه رجب روزه بگیرد در هر روز آن صد مرتبه بگوید: سبحان الا اله الجیل سبحان من لا ینبغی التسبیح الاله سبحان الاعز الاکر سبحان من لیس العزو هو له اهل تا ثواب روزه آنروز را در یابد.
پانزدهم - در هر شب از این ماه دو رکعت نماز کند در هر رکعت بعد از نماز حمد سه مرتبه قل یا ایهاالکافرون و یکمرتبه قل هو الله بخواند و بعد از سلام دستها را بلند کند و بگوید: لا اله الاالله وحده لا شریک له له الملک‏وله‏الحمد یحیی و یمیت و هو حی لایموت بیده الخیر و هو علی کل شیی‏ء قدیر و اله المصیر و لاحول و لا قوة الا بالله العلی - العظیم اللهم صل علی محمد النبی الامی و آله‏، پس دستها را بصورت بکشد تا خداوند ثواب شصت حج و شصت عمره باو عطا فرماید.
شانزدهم - در یکشب از این ماه صد مرتبه قل هوالله را در دو رکعت نماز بخواند که ثواب بسیار دارد.
هفدهم - در یکشب از این ماه ده رکعت نماز کند در هر رکعت حمد و عع قل یا ایهاالکافرون‏ یکمرتبه و توحید سه مرتبه که فضیلت بسیار دارد.
هیجدهم - در جمیع ماه هزار مرتبه بگوید: استغفرالله ذالجلال و الاکرام من جمیع الذنوب و الاثام و وارد شده که خدا فرموده اگر نیامرزم او را، پس نیستم پروردگار شما.
نوزدهم - آنکه سه روز از این ماه که پنجشبنه و جمعه و شنبه باشد روزه بدارد که روایت است که هر که در یکی از ماههای حرام این سه روز را روزه بدارد، حق تعالی برای او ثواب نصهد سال عبادت بنویسد.
بیستم - شیخ کفعمی در حاشیه مصباح از امیرالمؤمنین(ع) فضیلت و ثواب بسیار نقل کرده برای کسیکه در ماه رجب و شعبان و رمضان در هر روز و شب بخواند فاتحه و آیةالکرسی و چهار قل و تسبیحات اربع و لاحول ولا قوة الابالله و صلوات را هر کدام سه مرتبه و سه مرتبه اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و بعد از فراغ از همه چهار صد مرتبه استغفار کند.
بدانکه شب جمعه اول ماه رجب را لیلةالرغائب(80) میگویند و از برای آن عملی از حضرت رسول(ص) وارد شده با فضیلت بسیار که از جمله آمرزش گناهان بسیار باشد و کیفیت آن چنانستکه روز پنجشنبه اول ماه را روزه میگیری چون شب جمعه داخل شود ما بین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز میگذاری هر دو رکعت بیک سلام و در هر رکعت از آن یکمرتبه حمد و سه مرتبه اناانزلناه و دوازده مرتبه قل هوالله احد میخوانی و چون فارغشدی از نماز هفتاد مرتبه میگوئی: اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله پس بسجده میروی و هفتاد مرتبه میگوئی: رب اغفر وارحم و تجاوز عماتعلم انک انت العلی الاعظم، پس باز بسجده میروی و هفتاد مرتبه میگوئی: سبوح قدوس رب الملائکة و الروح‏، پس حاجت خود را در میطلبی که بر آورده خواهد شد انشاءالله تعالی.
بدانکه در ماه رجب زیارت امام رضا(ع) مندوب است و اختصاصی دارد، چناچنه عمره در این ماه مستحب است و روایت شده که تالی حج است در فضیلت و منقولستکه جناب علی بن الحسین علیه‏السلام معتمر شده بود در ماه رجب و شبانه روز نماز در نزد کعبه میگذاشت و پیوسته در سجده بود در شب و روز و این ذکر از آنحضرت شنیده میشد که در سجده میگفت: عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفومن عندک‏.
فصل دوم - در ذکر ایام ولیالی ماه رجب است:
ش 1:
شب شریفی است و در آن چند عمل سنت است:
1 - غسل.
2 - چون هلال این ماه را به بیند بگوید: اللهم اهله علینا بالامن و الایمان والسلامة و الاسلام ربی و ربک الله عزوجل‏.
3 - زیارت کند امام حسین علیه‏السلام را.
4 - احیاء کند این شب را بدعا و تلاوت قرآن و نماز.
5 - بعد از نماز مغرب بسیت رکعت نماز بجا آورد، هر دو رکعت بیک سلام و در هر رکعت حمد و توحید یکمرتبه بخواند تا محفوظ بماند خود او واهل و مال و اولاد او و از عذاب قبر در پناه باشد و از صراط مانند برق خاطف بگذرد.
6 - بعد از نماز عشاء این دعا منقول از حضرت جواد علیه‏السلام را بخواند:
اللهم انی اسئلک بابک ملیک،الخ‏.
7 - بعد از هشت رکعت نمازهای شب در سجده بخواند دعای موسوی لک الحمدة ان اطعمتک،الخ‏.
8 - بعد از نماز وتر این شب، چنانچه نشسته است این دعا بخواند: الحمدالله الذی لا ینفذخزائنه، الخ‏. و بخواند نیز دعائی که حضرت هادی علیه‏السلام میخوانده: یا نور النور، الخ.
بدانکه علماء در کتب دعوات از برای هر شب این ماه نماز مخصوصی ذکر کرده و من نیز متابعت ایشان نموده در این مختصر ذکر مینمایم تا رجبیون از فیض آن بی‏بهره نمانند، پس از نماز امشب، سی رکعت است به حمد و سه مرتبه جحد و سه مرتبه توحید و نمازهای دیگر از برای این شب نیز وارد شده که سید در اقبال ذکر فرموده: هر که طالب است بآنجا رجوع کند.
ر 1:
روز شریفی است و در آن چند عمل سنت است:
1 - روزه گرفتن. از حضرت باقر و صادق علیهماالسلام مرویستکه در روز اول رجب حضرت نوح کشتی سوار شد و امر کرد جمیع کسانی را که با او بودند روزه بدارند و فرمود: هر که این روز را روزه بدارد آتش جهنم یکسال راه او او دور شود.
2 - غسل.
3 - زیارت امام حسین علیه‏السلام. از حضرت صادق علیه‏السلام منقولستکه هر که زیارت کند امام حسین را در روز اول ماه رجب البته حق تعالی بیامرزد و او را و زیارت مخصوصه آنحضرترا در هدیةالزائرین ذکر کرده‏ام.
4 - بخواند: اللهم انی اسئلک یاالله یاالله یاالله، الخ‏. و این دعای بسیار طویلی است که سید در اقبال از کتاب مختصر نقل کرده.
5 - شروع کند بنماز سلیمان بدینطریق که ده رکعت نماز بجا آورد، هر دو رکعت بیک سلام و در هر رکعت یکمرتبه حمد و سه مرتبه قل هوالله و سه مرتبه قل یا ایهاالکافرون بخواند و بعد از هر سلام دستها بسوی آسمان بلند کند و بگوید:
لااله‏الاالله وحده لا شریک له له الملک و له الحمد یحی و یمیت و هو حی لا یموت بیده الخیر و هو علی کل شئی قدیر اللهم لامانع لما اعطیت و لا معطی لما منعت و لا ینفع ذا الجد منک الجد.
پس دستها را بر روی خود کشد و از برای این نماز فضیلت بسیار روایت شده و از فوائد آن نباید غفلت نمود و در روز نیمه آخر ماه نیز باید بجا آورد بنحویکه خواهد آمد و سید و در اقبال از برای این روز، چهار رکعت نمازی بکیفیتی مخصوص نقل کرده هر که طالب است بآنجا رجوع کند.
بدانکه محقق داماد - عطرالله مرقده - در ساله اربعه ایام خود گفته در اعمال روز دحوالارض که 25 ذی العقده باشد فرموده که زیارت حضرت امام رضا علیه‏السلام در این روز افضل اعمال مستحبه واکد آداب منسونه است و همچنین زیارت آنحضرت در روز اول ماه رجب‏الفرد نیز بغایت موکد و محثوث علیه است.
و در این روز، سنه 57: بروایت شیخ و ابن شهر آشوب ولادت با سعادت حضرت باقر علیه‏السلام واقع شده و موجب زیادتی شرف اینروز گردیده و حقیر ولادت آنجانبرا در سوم صفرا ایراد کردم.
و در مثل این روز، سنه 110، حسن بصری وفات کرد و صوفیه و اهل سنت را اعتقاد تمامی است و باو و اکثر شیعه او را منحرف میدانند. از امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین علیهم‏السلام و از برای او مطاعن بسیار نقل کرده‏اند و گفته‏اند که امیرالمومنین او را الفتی(81) گفت و سامری امت لقب داد و هم دعا کرد در حق او که همیشه محزون و غمین باشد لاجرم پیوسته وغمنده و حزین بود تا زنده بود و کان کمن رجع عن دفن حمیم او کخر بند ج ضل حماره‏.
مکالمه حسن با آنحضرت هنگام مراجعت آنحضرت از جنگ اهل بصره معروفست.
ابن ابی‏الحدید گفته که گفته‏اند حسن بصری، علی علیه‏السلام را مبغض بوده و مذمت میکرده و بعد، چند چیزی از او در این باب نقل میکند، آنگاه میگوید که اصحاب ما منکرند این مطلب را و میگویند او از محبین علی علیه‏السلام بوده و او را تعظیم نموده، الخ.
و بالجمله، مان بین حسن و ابن سرین منافرت تامی بوده بطوریکه مثل گشته جالس الحسن او ابن سرین و لهذا بفاصله کمی بعد از او ابن سرین نیز وفات کرد، چنانچه فرزدق و جریر شاعر نیز با هم ضد و معاند بودند و چون خبر وفات فرزدق به جریر رسید بگریست و گفت: اوالله انی لاعلی انی قلیل البقاء بعده و لقد کان نجمنا و احد او کان واحد منا مشغول بصاحبه و قل مامات ضد او صدیق الاوتبعه صاحبه و اتفاقا در همان سال و بقولی بعد از چهل روز جریر وفات یافت.(82)
و بالجمله در شب وفات حسن و ابوعبیده معمر بن مشتی نحوی بصری صاحب تصنیفات مفیده، متولد شد و صد سال عمر کرد و در سنه 211، وفات کرد و گفته‏اند که او چون رأی خوارج میداشت و متهم بود بمیل غلمان کسی بر جنازه او حاضر کرد و گفته‏اند که او چون برای حمل جنازه‏اش حمال کرایه کردند و ابوعبیده را در مسجد بصره در پای یکی از ستونها مقامی بود که در پای آن همیشه می‏نشسته وقتی ابونواس شاعر که با ابوعبیده خیلی مزاح میداشت بر آن ستون نوشت:
صلی الاله علی لوط و شیعته - ابا عبیدة قل بالله امینا
فانت عندی بلاشک بقیتهم - منذا حتلمت و قد جاوزت سبعینا‏
ابوعبیده چون داخل مسجد شد و آن شعر بدید گفت: این کار ماجن لواط ابونواس است او را محو کنید اگر چه در آن صلوات بر پیغمبر است و نوادر او بسیار است و او است اول کسیکه غریب الحدیث تصنیف کرد و او غیر از ابوعبیده قاسم بن سلام است.
ش 2:
نمازش ده رکعت است به حمد و جحد.
ر 2:
در این روز، سنه 212 یا سنه 214، بروایت ابن عیاش ولادت حضرت هادی علیه‏السلام واقع شد و در روز ولادت آنحضرت که یا نیمه ذیحجه یا 27 آن یا در ایام این ماه است اختلاف است و از دعای اللهم انی اسئلک بالمولودین فی رجب‏ چنین ظاهر شود که ولادت در این ماه بوده و مکان ولادت موضعی است در حوالی مدینه که آنرا صریا گویند و اسم آنجناب علی و کنیتش ابوالحسن است و چون امام موسی و امام رضا را نیز ابوالحسن میگفتند از جهت تعیین، آنجناب را ابوالحسن الثالث میگویند و امام رضا را ابوالحسن ثانی و گاهی هم مکان ثالث ماضی یا هادی یا عسکری ذکر میکنند.
مشهورترین القاب آنجناب نقی و هادی است و گاهی هم نجیب و مرتضی عالم و فقیه و ناصح و امین و موتمن و طیب و متوکل میگفتند ولکن لقب اخیر را آنحضرت مخفی میکرد و اصحاب خود را فرموده بود که از این لقب اعراض کنید، بجهت آنکه لقب خلیفه متوکل علی‏الله بود در آنزمان و چون آنجناب و فرزندش امام حسن در سامره سکنی فرمودند و در محله‏ای که عسکر نام داشت از این جهت این دو امام را نسبت بآن مکان داده و عسکری میگفتند و آنجناب گندم گون بوده و نقش نگینش:
الله ربی و هو عصمتی من خلقه‏ و بقولی حفظ العهود من اخلاق المعبود‏
و در این روز، سنه 368، حسن بن عبدالله معروف به سیرافی نحوی در بغداد وفات یافت و شیرافی همانستکه سید رضی در زمان طفولیت بر او تملذ کرده و سؤال سیرافی از او، از علامت نصب عمر، معروف است.
ش 3:
نماز ده رکعت است به حمد و پنج مرتبه نصر.
ر 3:
در این روز، سنه 254، بقول ابن عیاش و علی بن ابراهیم قمی، وفات حضرت هادی واقع شده و من وفات آنحضرترا در روز 27 جمادی الاخرة نگاشتم.
ش 4:
نمازش صد رکعت است در رکعت اول حمد و فلق و در دوم حمد و ناس.
ش 5:
نماز شش رکعت است به حمد و بیست و پنجمرتبه توحید.
ر 5:
در این روز، سنه 244، یعقوب بن اسحق معروف به ابن السکیت نحوی وفات کرد و او مؤدب اولاد متوکل بود. روزی متوکل از او پرسید که دو پسر من معتز و مؤید نزد تو بهتر است یا حسن و حسین و ابن‏السکیت جواب داد: که قنبر خادم علی بهتر است از تو و پسران تو. متوکل امر کرد زبانش را از قفایش بیرون کشیدند و او را ابن‏السکیت میگفتند بجهت کثرت سکوت او.
ش 6:
نماز دو رکعت است به حمد و آیةالکرسی هفتمرتبه.
ر 6:
در این روز بقول شیخ کلینی وفات حضرت موسی بن جعفر واقع شده و مشهور 25 این ماه است.
و در این روز، سنه 516، قاسم بن علی بصری معروف به حریری صاحب مقامات معروف و درةالغواص وفات کرد و کسیکه احاطه داشتند باشد بمقامات میداند که حریری در چه مقامی از فضل و کمال و کثرت اطلاع بوده و پیوسته اهل فضل بآن کتاب عنایاتی داشته‏اند و شروحی بر آن نگاشته‏اند و زمخشری در مدح آن گفته:
اقسم بالله و آیاته - ومشعر الخیف و میقانه‏
ان الحریری حری بان - تکتب بالتبر مقاماته‏‏
و این کتاب مشتمل بر پنجاه مقامه است که برای عمیدالدوله شرف الدین شیعی وزیر مسترشد نوشته.
ش 7:
نماز چهار رکعت است به حمد و توحید و معوذتین سه مرتبه و بعد از نماز ده مرتبه صلوات و ده مرتبه تسبیحات اربع.
ش 8:
نماز بیست رکعت است به حمد و هر یک از چهارقل را سه مرتبه.
ر 8:
در این روز، سنه 218، بقولی وفات مأمون واقع شده.
و در این روز، سنه 1033، متولد شد شیخنا الاجال المحدث المتبحر شیخ محمد بن الحسن العاملی معروف به شیخ حر یکی از محمدین ثلثه، اواخر جامع کتاب وسائل الشیعه احوال خود را در امل‏الامل نوشته وفاتش در خراسان واقع شده و قبر شریفش در صحن حضرت رضا علیه‏السلام در یکی از ایوانها واقع است و بیت بنی الحر بیتی بزرگ از علما میباشند.
و در این روز، سنه 1191، وفات یافت: سید اجل سید حسین بن سید جعفر خونساری استاد بحرالعلوم و میرزای قمی شارح دعاء ابی حمزه ثمالی و زیارت عاشوراء و غیره.
ش 9:
نمازش دو رکعت است به حمد و پنج مرتبه الهیکم.
ر 9:
در این روز، در حدود سنه 930، براریکه سلطنت قرار گرفت شاه طهماسب صفوی.
بدانکه سلاطین صفویه نه نفر بودند و قریب دویست و بیست سال سلطنت کردند و ترویج بسیار از دین شیعه و مذهب جعفری نمودند.
اول ایشان، شاه اسمعیل اول، بود.
2 - پسر او، شاه طهماسب معاصر شیخ بهائی و والدش شیخ حسین و دارالسطنة او قزوین بوده و مدت سلطنتش پنجاه و چهار سال.
3 - پس شاه شاه اسمعیل ثانی سنی مذهب.
4 - برادرش شاه خدابنده ثانی.
5 - فرزندش شاه عباس اول معروف بماضی مدت چهل و چهار سال سلطنت کرد.
6 - حفید او، شاه صفی اول چهارده سال سلطنت کرد و در قم وفات نمود.
7 - پسرش شاه عباس ثانی صاحبقران.
8 - فرزندش شاه صفی دوم معروف بشاه سلیمان.
9 - فرزندش شاه سلطان حسین و متصل شد دولت ایشان بفتنه افاغنه که شاید در هشتم شعبان بآن اشاره شود و نسب ایشان منتهی میشود به شیخ صفی الدین ابی الفتح اسحق اردبیلی موسوی که منتهی میشود نسب او بحمزه بن موسی الکاظم علیه‏السلام.
ش 10:
نماز دوازده رکعت است بعد از مغرب به حمد و سه مرتبه توحید.
ر 10:
در این روز، سنه 195، بنابر روایت ابن عیاش ولادت حضرت امام محمد تقی واقع شده، والده آن حضرت ام ولدی بوده نوبیه از اهل بیت ماریه قبطیه مادر ابراهیم فرزند رسولخدا و افضل زنهای زمان خود بوده و رسولخدا اشاره باین مخدره و پسرش نموده در آنجا که فرموده:
بایی ابن خیرة الاماء النوبیة الطبیة یکون من والده الطرید الشرید الموتور بابیه وجده صاحب الغیبة فیقال مات اوهلک اوای وادسلک‏.
و اما کیفیت ولادت آنحضرت چنانستکه ابن شهر آشوب از حکمیه خاتون دختر امام موسی روایت کرده است که روزی امام رضا علیه‏السلام مرا طلبید و فرمود: ای حکیمه! امشب فرزند مبارک خیزران متولد میشود باید که در وقت ولادت او حاضر شوی.
من در خدمت آنحضرت ماندم، چون در شب در آمد مرا با خیزران و زنان قابله در حجره در آورد و از حجره بیرون رفت چراغی نزد ما افروخت و در را بر روی ما بست، چون او را درد زائیدن گرفت و او را بالای طشت نشانیدیم چراغ ما خاموش شد و ما بخاموشی چراغ مغموم شدیم که ناگاه دیدیم که آن خورشید فلک امامت طالع گردید و در طشت نزول فرمود بر آنحضرت پرده نازکی مانند جامه احاطه شده بود و نوری از آنجناب ساطع بود که تمام آن حجره منور شد و ما از چراغ مستغنی شدیم، پس آن نور مبین را بر گرفتم و در دامن خود گذاشتم و آن پرده را از خورشید جمالش دور کرده. ناگاه امام رضا(ع) بحجره در آمد بعد از آنکه ابوجعفر را در جامه‏های پاکیزه پوشانده بودیم، پس آن گوشواره عرش امامت را از گرفت و در گهواره عزت و کرامت گذاشت و آن مهد شرف و عزت را بمن سپرد و فرمود که از این گهواره جدا مشو.
چون روز سوم ولادت آنجناب شد، دیده حق بین خود را بسوی آسمان گشود و بجانب راست و چپ نظر کرد و بزبان فصیح گفت: اشهدان لااله الااله و اشهدا ان محمد رسول‏الله‏.
چون اینحالت غریبه را از آن نور دیده مشاهده کردم، بخدمت پدر شتافتم و آنچه دیده و شنیده بودم عرضکردم. حضرت فرمود که آنچه بعد از این از عجائب احوال او مشاهده خواهی کرد زیاده است از آنچه اکنون مشاهده کرده‏ای.
از کلثم بن عمران روایت شده که بخدمت امام رضا علیه‏السلام عرض کردم که دعا کن حق تعالی فرزندی بتوکرامت فرماید، فرمود: که حق تعالی بمن یک پسر کرامت خواهد کرد و او وارث امامت من خواهد بود، چون امام محمد تقی متولد شد حضرت فرمود که حق تعالی بمن فرزندی عطا کرده که شبیه است به موسی بن عمران که دریاها را میشکافت و نظیر عیسی بن مریم است که حق تعالی مقدس گردانیده بود ما در او را و طاهره مطهر آفریده شده بود، پس حضرت فرمود که این فرزند من بجور و ستم کشته خواهد شد و بر او خواهند گریست اهل آسمانها و حق تعالی غضب خواهد کرد بر دشمن او و کشنده او و ستم کننده بر او بعد از قتل او از زندگانی بهره خواهد دید و بزودی بعذاب الهی واصل خواهند گردید و در شب ولادت آنحضرت تا صبح در گهواره با او سخن میگفت و اسرار الهی را باو میفرمود.
بالجمله ولادت حضرت جواد(ع) باعث شرافت این روز شده و علامه مجلسی فرموده که بعضی از روایات در فضیلت خصوص روز دهم واقع شده است، انتهی.
وسید فرموده که روایتی یافتم که از برای حق تعالی در دهم هر یک از ماههای حرام، امری است، پس دهم ذیحجه روز نحر است و دهم محرم عاشورا است و دهم رجب یمحوالله ما یشاء و یثبت، الخ.
ش 11:
نماز دوازده رکعت است به حمد و دوازده مرتبه آیةالکرسی.
ر 11:
در این روز، سنه 271، ولادت ابن انباری واقع شده و کثر حفظ او در 10 ذیحجه گذشت.
ش 12:
نمازش دو رکعت است به حمد و ده مرتبه آمن‏الرسول.
ر 12:
در این روز، سنه 32، عباس بن عبدالمطلب عموی رسولخدا - صلی الله علیه وآله - وفات کرد. عبدالله، پسرش او را بخاک سپرد قبرش با قبور ائمه بقیع علیهم‏السلام در یک بقعه است.
ش 13:
نمازش ده رکعت است در هر رکعت اول حمد و العادیات و در دوم حمد و تکاثر و بدانکه مستحب است در هر یک از ماه رجب و شعبان و رمضان آنکه در شب سیزدهم هر یک از این سه ماه دو رکعت نماز بگذارند، در هر رکعت حمد و یس و تبارک‏الملک و توحید بخوانند و در شب چهاردهم چهار رکعت بدو سلام بهمین کیفیت و در شب پانزدهم شش رکعت بسه سلام بهمین کیفیت. از حضرت صادق(ع) روایت شده که هر که چنین کند جمیع فضیلت این سه ماه را بیابد و جمعی گناهانش آمرزیده شود، بغیر از شرک.
ر 13:
این روز، اول ایام‏البیض است و ثواب بسیار برای روزه اینروز و دو روز بعد وارد شده و اگر کسی خواهد عمل ام‏داود بجای آورد باید از امروز، روزه بگیرد.
و در این روز، بنابر مشهور، بعد از سی سال از عام‏الفیل ولادت حضرت امیرالمؤمنین در میان کعبه معظمه واقع شده است.
روایت شده که روزی عباس بن عبدالمطلب با یزید بن قعنب با گروهی از بنی هاشم و جماعتی از قبیله بنی عبدالعزی در برابر کعبه نشسته بودند، ناگاه فاطمه بنت اسد بمسجد در آمد در حالیکه حامله بود بامیرالمؤمنین و نه ما از حملش گذشته بود، او را در زائیده گرفت و آنمخدره در برابر خانه کعبه ایستاده و نظر بجانب آسمان افکند و گفت پرودگارا! من ایمان آورده‏ام بتو و بهر پیغمبری و رسولی که فرستاده‏ای و بهر کتابی که نازل گردانیده‏ای و تصدیق کرده‏ام گفته‏های جدم ابراهیم خلیل که خانه کعبه را بنا کرده است، پس سؤال میکنم از تو بحق این خانه و بحق آنکسی که این خانه را بنا کرده است و بحق فرزندی که در شکم من است و با من سخن میگوید و بسخن گفتن خود مویس من گردیده است و یقین دارم که او یکی از آیات جلال و عظمت تو است که آسانی کنی بر من ولادت را.
عباس و یزید بن قعنب گفتند که چون فاطمه از این دعا فارغ شد دیدیم که دیوار عقب خانه کعبه شکافته شد، فاطمه از آن موضع داخل خانه شد و از دیده‏های ما پنهان گردید و شکاف دیوار بهم پیوست باذن خدا، پس خواستیم در خانه را بگشائیم چندانکه سعی کردیم در گشوده نشد، دانستیم که این امریست از جانب خدا واقع شده و فاطمه سه روز در اندرون کعبه ماند و اهل مکه در کوچه و بازار و زنها در خانه اینواقعه را نقل میکردند و تعجب می‏نمودند تا روز چهار رسید، دیگر باره همان موضع از دیوار خانه شکافته شد، فاطمه بیرون آمد در حالیکه امیرالمؤمنین را در دست خود داشت و میگفت ایگروه مردم بدرستی که حق تعالی بر گزیده مرا از میان خلق خود و فضیلت داد مرا بر زنان برگزیده که پیش از من بوده‏اند، زیرا که حق تعالی برگزید آسیه دختر مزاحم راو او عبادت کرد خدا را پنهان در موضعیکه عبادت خدا در آنجا سزاوار نبود، مگر در حال ضرورت یعنی خانه فرعون و برگزید مریم دختر عمران را و ولادت عیسی را بر او آسان گردانید و در بیابان درخت خشک را جنبانید و رطب تازه از برای او از آن درخت فرو ریخت و حق تعالی مرا بر آن هر دو، زیادتی داد و همچنین بر جمعی زنان عالمیان که پیش از من گذشته‏اند، زیرا که من فرزندی آورده‏ام در میان خانه برگزیده او و سه روز در آن خانه محترم ماندم و از میوه‏ها طعامهای بهشت تناول کردم، الخ.
و در بعضی از روایاتست که چون حضرت امیرالمؤمنین(ع) متولد شد، ابوطالب او را بر سینه خود گرفت و دست فاطمه را گرفته بسوی ابطح آمد و ندا کرد باین اشعار:
یارب یاذا الغسق الدجی - والقمر المبتلج المضئی‏
بین لنامن حکمک المقضی - ماذاتری فی اسم ذا الصبی‏‏
یعنی ای پروردگاریکه شب تا و ماه روشنی دهنده را آفریده، بیان کن از برای ما که این کودک را چه نام گذاریم. ناگاه مانند ابر، چیزی از روی زمین پیدا شد نزدیک ابوطالب، ابوطالب او را گرفت و با علی بسینه خود چسبانید و بخانه برگشت، چون صبح شد دید که لوح سبزی در آن نوشته شده است:
خصصتما بالولد الزکی - والطاهر المنتخب الرضی‏
فاسمه من شامخ علی - علی اشق من العلی‏‏
حاصل آنکه مخصوص گردیدید شما ای ابوطالب و ای فاطمه بفرزند ظاهر و پاکیزه پسندیده، پس نام برزگوار او علی است که از نام خداوند علی اعلی گرفته شده است.
ابوطالب آنحضرترا علی نام کرد و آن لوح را در زاویه راست کعبه آویخت و چنان آویخته بود تا زمان هشام بن عبدالملک که آنرا از آنجا فرود آورد و بعد از آن ناپیدا شد.
وبالجمله ولادت باین کیفیت و فضیلت از خصایص آن حضرت است چه اشرف بقاع، حرم مکه است و اشرف مواضع حرم، مسجد است و اشرف مواضع مسجد، خانه کعبه است واحدی غیر از امیرالمؤمنین(ع) در چنین مکانی متولد نشده و متولد نشد مولودی در روز جمعه، سید ایام، در ماه رجب، شهر الله الحرام در خانه کعبه، بیت الله الحرام، سوای امیرالمؤمنین ابوالائمه الکرام عیه و علی اولاده افضل التحیة و الاف السلام.
هذه من علاه احدی المعالی - و علی هذه فقس ما سواها‏
ای سنائی بقوت ایمان - مدح حیدر بگو پس از عثمان‏
با مدیحش مدائح مطلق - زهق الباطل است و جاء الحق‏
در پس پرده آنچه بود آمد - اسدالله در وجود آمد
مالف خرق القوابل مثله - الا ابن امنته النبی محمد‏
یاابا الحسن یا امیرالمؤمنین! میخواستیم در آن مقام بذکر چند حدیثی از فضایل تو تبرک جویم، لکن کلام خلیل بن احمد را بخاطر آوردم و با خود گفتم چه منقبتی بنویسم از کسیکه دشمنانش پیوسته سعی میکردند در خاموش کردن نور در فضائل او و دوستانش را یارای ذکر مناقب او نبود و از ترس اعداء و تقیه از دشمنان کتمان فضائل او می‏نمودند، با این حال اینقدر از مناقب و فضائل آن نور عالم تاب بر مردم ظاهر شد که شرق و غرب عالم را فرا گرفت و دوست و دشمن بذکر مدائحش رطب اللسان و عذب البیان گشتند.
شهد الانام بفضله حتی العدی - والفضل ماشهدت به الاعداء (83)
ابن شهر آشوب نقل کرده که اعرابیه را در مسجد کوفه دیدند که میگفت ای آنکسیکه مشهوری در آسمانها و مشهوری در زمینها و مشهوری در آخرت، سلاطین جور و جبابره زمان همت بر آن گماشتند که نور ترا خاموش کنند خدا نخواست و روشنی آنرا زیادتر گردانید.
گفتند: از این کلمات چه کس را قصد کرده‏ای گفت: امیرالمومنین علیه‏السلام را. این بگفت و از دیده‏ها غائب گشت.
بروایات مستفیضه از شعبی روایت شده که می‏گفت پیوسته میشنیدم که خطبای بنی امیه بر منابر سب امیرالمؤمنین میکردند و از برای آنحضرت بد میگفتند با این حال گویا کسی بازوی آن جناب را گرفته و بآسمان میبرد و رفعت و مرتبت او را ظاهر مینمود و نیز میشنیدم که پیوسته مدائح و مناقب اسلاف و گذشتگان خویش را می‏نمودند و چنان مینمود که مرداری را بر مردم مینمودند و جیفه را ظاهر میکردند که بدی و عفونت آنها بشتر ظاهر میشد.
یا اباالحسن یا امیرالمؤمنین! بابی انت وامی، فضائل ترا هیچ بیان و زبان بر نسنجد و در هیچ باب و کتاب در نگنجد و چگونه توان کلمات الله و نعمة الله را احصاء کرد و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها و فی الحقیقه فضائل ترا احصاء نمودن آب دریا را بغرفه پیمودن است.
کتاب فضل ترا آب بحر کافی نیست - که‏تر کنی سرانگشت و صفحه بشماری‏
تعالیت عن مدح فابلغ خاطب - بمدحک بین الناس اقصر قاصر
اذا طاف قوم فی المشاعر والصفا - فقبرک رکنی طائف و مشاعری‏
و ان ذخر الاقوام نسک عبادة - فحبک اوفی عدتی و ذخائری‏‏
و این احقر که بموری دقیق نیارزم چگونه خود را در این بحر عمیق اندازم قلم بر دست گیرم و در این باب چیزی نویسم و لنعم ماقیل:
قیل لی‏قل فی علی مدحة - ذکرها یخمد نارا مؤصده‏
قلت لااقدم فی مدح امرء - حارذوا للب الی ان عنده‏
والنبی المصطفی قال لنا - لیلة المعراج لما صعده‏
وضع الله علی کتفی یدا - فاحسن القلب ان قد برده‏
و علی واضع اقدامه - فی محل وضع الله یده‏‏
و در این روز: سنه 378، وفات کرد امیر نوح سامانی و بعد از او پسرش منصور بجای وی نشست و در سنه 389، وفات کرد و دولت سامانیان منقرض شد.
ش 14:
نمازش سی رکعت است به حمد و توحید و آیه قل انما انا بشر.
ش 15:
شب بسیار شریفی است و در آن چند عمل است:
1 - غسل.
2 - احیاء آن.
3 - زیارت امام حسین علیه‏السلام.
4 - شش رکعت نماز بنحویکه در شب سیزدهم ذکر شد.
5 - سی رکعت نماز در هر رکعت حمد و ده مرتبه توحید و این نماز را سید از رسولخدا نقل کرده بافضیلت بسیار.
6 - دوازده رکعت نماز هر دو رکعت بیک سلام و در هر رکعت هر یک از سوره حمد و توحید و فلق و ناس و آیة الکرسی و قدر را چهار مرتبه بخواند و بعد از سلام چهار مرتبه بگوید: الله‏الله ربی لا اشرک به شیئاً و لا اتخذ من دونه ولیا و هر چه میخواهد، بخواند و این نماز را بدینطریق سید از حضرت صادق روایت کرده و شیخ بطریق دیگر از آنجناب نقل کرده و احتمال کلی میرود که دو عمل باشد و آنچنان است که دوازده رکعت را به حمد و هر سوره که خواهد بخواند و چون از نماز فارغ شود هر یک از سوره حمد و معوذتین و توحید و آیة الکرسی را چهار مرتبه بخواند، پس تسبیح اربع را چهار مرتبه بگوید، آنگاه بخواند: الله الله ربی لااشرک به شیئاً و ما شاءالله لاقوة الا بالله العلی العظیم‏.
و در شب بیست و هفتم مثل این را نیز بجا آورد و شیخ از ابن ابی عمیر بطریق دیگر نیز نقل کرده و نماز امشب و شب شانزدهم و هفدهم، سی رکعت است به حمد و یازده مرتبه توحید.
ر 15:
روز مبارکی است و در آن چند عمل وارد است:
1 - غسل.
2 - زیارت امام حسین .
3 - ده رکعت نماز سلمان بکیفیتی که در روز اول ماه گذشت، لکن در این روز بعد از هر سلام دستها را بسوی آسمان بلند کند و بگوید:
لا اله الاالله وحده لاشریک له له الملک و له الحمد یحی و یمیت و هو حی لایموت بیده الخیر و هو علی کل شیئی قدیر الها احداً فرداً صمداً لم یتخذ صاحبة ولا و لداً‏
پس دستها را بر روی خود کشد.
4 - چهار رکعت نماز بخواند و بعد از سلام دستها را پهن کند و بگوید:
اللهم یا مذل کل جبار، الخ و این دعا را هر که بخواند برای رفع شدت و غمش، انشاء الله رفع میشود.
5 - عمل ام داود که عمده اعمال این روز است و برای بر آمدن حاجات و کشف کربات و رفع ظلم ظالمان، مجرب است و سید برای این روز پنجاه رکعت نمازی از حضرت رسول روایت کرده است در هر رکعت حمد و توحید و فلق و ناس هر کدام یکمرتبه و در روز 27 دوازده رکعت نمازی ذکر شود که در اینروز نیز خوانده می‏شود.
بدانکه شیخ فرموده که در مثل این روز پیغمبر خدا از شعب بیرون آمد و در چنین روز در ماه پنجم از هجرت عقد بست رسولخدا، فاطمه را برای امیر المؤمنین علیه‏السلام.
و در این روز، تحویل قبله شد از بیت المقدس بسوی کعبه معظمه و مردم در بین نماز، بودند که تحویل کردند، پس بعض نماز ایشان بجانب بیت المقدس بوده و بعضی بجانب مکه.
فقیر گوید: که رسولخدا صلی الله علیه وآله در مکه سیزده سال رو به بیت المقدس نماز میکرد لکن کعبه را مابین خود و بیت المقدس قرار میداد و چون به مدینه هجرت فرمود، هفده ماه رو به بیت المقدس نمازگذارد: یهودیان سرزنش کردند آنحضرت را و گفتند: تو تابع قبله مائی.
آنجناب از این جهت مغموم بود و بآفاق آسمان نظر می‏نمود و منتظر امر پروردگار بود در این باب.
روز نیمه رجب در مسجد بنی سالم نماز ظهر میگذاشت و دو رکعت نماز گذاشته بود که جبرئیل نازل شد و بازوی مبارکش را گرفت و آنحضرت را بجانب کعبه گردانید و این آیه آورد: قدتری تقلب و جهک فی السماء الایة، و مردم که در جماعت حاضر بودند نیز تحویل کردند، پس دو رکعت از نمازشان بجانب بیت المقدس واقع شد و دو رکعت دیگر بجانب کعبه و بهمین جهت این مسجد را ذی القبلتین نامیدند.
و در این روز، سنه 60، معاویه ابن ابی سفیان وفات کرد و او را در شهر دمشق در باب صفیر دفن کردند سنین عمرش به هشتاد رسیده بود و قریب به چهل سال مدت امارت او بوده که نوزده سال و هشت ماه بال استقلال خلافت کرده، پدرش ابوسفیان صخربن حرب بن امیه است که حال او در نفاق و معادات بارسولخدا اظهر من الشمس است، تابود در عداوت خدا و رسول و در اجلاب حروب و سوق جنود بر آن حضرت کوشش داشت و هیچ فتنه در قریش بر پا نشد مگر آنکه ویرا، در او قدمی راسخ وسعی بالغ بود، اینکه در عام الفتح قهراً اسلام آورد و با نفاق بزیست تا سنه 30، با چشم کور و قلب اعمی از دنیا گذشت، انکار او حشر و آخرت را در چهارم محرم ذکر کردیم و بالجمله کفر و نفاق وی واضحتر از آنست که انکار تواند شد و نص کتاب کریم در آیه رؤیا، شاهد لعن او است چه او فی الحقیقه اصل شجره ملعونه است و مادر معاویه، هند بنت عتبه و از زوانی معروفه بوده است و در زمان عمر با ابوقحافه در یکروز وفات کردند و از آنروز که جگر عموی پیغمبر حمزه را مکید، آکلة الاکباد لقب گرفت و این طعن تا دامنه قیامت دامن گیر فرزندانش شد و عار و آلایشی شد که بهیچ آبی شسته نگردید، چنانچه عقلیه خدر رسالت و هدایت، در ضیعه ثدی نبوت و ولایت علیا مکرمه زینب بنت علی علیه‏السلام در آن خطبه شریفه که در شام در محضر یزید خواند باین مطلب اشاره فرمود در این فقره:
و کیف یرتجی مراقبة من لفظ فوه اکباد الازکیاء و نبت لحمه من دماء الشهدا ء و لقد اجاد الحکیم النسائی:
داستان پسر هند مگر نشنیدی - که از ووسه کس او به پیغمبر چه رسید
پدر او در دندان پیمبر بشکست - مادر او جگر عم پیمبر بمکید
او بناحق حق داماد پیمبر بستاد - پسر او سر فرزند پیمبر ببرید
بر چنین قوم تو لعنت نکنی شرمت باد - لعن الله یزیداً و علی آل یزید.
و آثار و اخبار وارده بر ذم معاویه بسیار است و او است صاحب سلسله و بروایات مستفیضه وارد شده که رسولخدا (ص) فرمود: اذا رایتم معویه علی منبری افقتلوه‏ و هم در حق او فرموده:
اللعین بن اللعین الطلیق بن الطلیق‏.
و از بعض فضلای هند حکایت شده که دویست خبر از طریق معتمده اهل سنت در مذمت او نقل کرده و ابن خلکان در ترجمه نسائی آورده که از او پرسیدند که در رفضایل معاویه چه روایت‏داری؟ گفت: لا اعرف له فضیلة الا لا اشبع الله بطنک‏ و در فرمان معتضد عباسی فهرستی از مطاعن و مثالب او ذکر شده این مقام گنجایش این مطالب ندارد طالبین رجوع کنند بهشتم بحار الانوار.
و در این روز، سنه 148، بقول بعضی شهادت حضرت صادق(ع) واقع شده و اکثر علماء عمر شریف آنجناب را شصت و پنج گفته‏اند، چنانچه از ابو بصیر نیز روایت شده و بعضی شصت و هشت و در کشف الغمه هفتاد و یک نیز روایت شده.
شیخ صدوق ودیگران گفته‏اند که بامر منصور آنحضرت را بزهر شهید کردند و گویند که انگور زهر آولدی بآنحضرت خورانیدند و باتفاق آن امام رفیع، در قبرستان بقیع در جنب والدبزرگوار مدفون گردید.
مسعودی در مروج الذهب فرموده که در سنه 148، شهادت آنحضرت واقع شد و در بقیع در نزد قبر پدر وجد خویش مدفون گشت و بر قبور مبارکه ایشان سنگی است که این کلمات بر آن نقش است:
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله مبیدالامم و محیی الرمم هذا قبر فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و سلم سیدة نساء العالمین و قبر الحسن بن علی بن ابیطالب و علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب و محمد بن علی و جعفر بن محمد رضی الله عنهم بل صوالت الله علیهم‏.
و مشایخ حدیث روایت کرده‏اند که چون هنگام وفات حضرت صادق(ع) شدیده‏های خود گشود و فرمود که خویشان مرا جمع کنید، چون همه جمع شدند بسوی ایشان نظر کرد و فرمود که شفاعت ما نمیرسد بکسیکه نماز را سبک شمار دو اعتناء بشأن آن ننماید، پس فرمود که هفتاد دینار به حسن افطس بدهید و برای هر یک از اقارب خود وصیتی کرد، سامله آزاد کرده آنحضرت گفت که برای افطس وصیت میکنی و او کارد بر تو کشید واراده قتل تو کرد، حضرت فرمود که تو میخواهی که من قطع رحم کنم و از آنها نباشم که خدا مدح کرده است ایشانرا بصله رحم و در شأن ایشان گفته است:
والذین یصلون ماامرالله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب‏.
پس گفت: ای سالمه! برای او وصیت میکنم، زیرا که حق تعالی بهشت را آفرید و آنرا خوشبو گردانید و بوی آن تا دو هزارسال راه میرسد و نمیشنود بوی آنرا عاق پدر و مادر و قطع کننده رحم.
شیخ کلینی از امام موسی روایت کرده است که گفت پدر خود راکفن کردم در دو جامه سفید مصری که در آنها احرام می‏بست و در پیراهنی که میپوشید و در عمامه‏ای که از امام زین العابدین باو رسیده بود و در بردیمنی که بچهل دینار طلا خریده بود و اگر امروز میبود بچهارصد دینار می‏ارزید.
ایضاً روایت کرده است که بعد از وفات حضرت صادق امام موسی میفرمود که هر شب چراغ برافروزند در حجره‏ای که آنحضرت، در آن حجره وفات یافته بود.
و در این روز، سنه 276، عبدالله مسلم معروف به ابن قتیبه نحوی لغوی بمرگ فجأه وفات کرد و او از معاریف و صاحبان تصنیف است و مدتی در دینور که از بلاد جبل و نزدیک کرمانشاهان بود، قضاوت کرده.
ر 16:
در این روز، مهتدی بالله خلیفه 14 عباسی بقتل رسید و او در میان بنی عباس مانند عمر بن عبدالعزیز بوده، در بنی امیه و شرح حال و مقتل او را در نتمة المنتهی ذکر کردم.
ر 17:
در این روز، و بقولی سیزدهم، سنه 218، عبدالله ابن هرون ملقب به مأمون وفات کرد و در طوس بخاک رفت و برادرش معتصم بجای او نشست و سبب فوت او آن شد که در سال آخر عمر خود بجنگ اهل روم رفت و فتوحات بسیار نمود و در عین بدیدون که برومی رقه میگفتند و موضعی بود در نهایت خوبی و لافت و زمینش در کمال خرمی و خضرت و آب بسیار سرد و صاف داشت قصد اقامه نمود و از برای او کنیسه‏ای بر روی آن نهر بنا کردند.
روزی مأمون نگاه در آب میکرد، یک ماهی دید قریب بیک ذراع مانند سبیکه نقره، ملازمان را امر کرد که آن ماهی را بگیرند مردی در میان آب جست و آن ماهی را بگرفت چون بیرون آورد، ماهی قوت کرده خود را در آب افکند و مقداری آب بر سینه و نحر و ترقوه مأمون پاشید مأمون را در همان وقت لرزه و رعده فرا گرفت آنمرد فراش ثانیاً در آب رفته آن ماهی را بگرفت و در نزد مأمون نهاد مأمون امر کرد که او را طبخ کنند: لکن لرزه او را سخت بگرفت چنانچه هر چه لحاف و جامه بر روی او افکندند او فریاد میکشید که البرد البرد، در اطراف او آتشها افروختند و جامه‏های زمستانی هر چه برای او آوردند باز مثل برگ میلرزید و از سرما فریاد میکشید تا گاهی که حالت مرگ بر او ظاهر شد.
معتصم برادر مأمون بختیشوع را ابن ماسویه طبیب را حاضر کرد تا معالجه مأمون کنند، چون نبض او را گرفتند، گفتند: ما برای مرض او شفائی ندانیم و از بشره و تن مأمون عرقی ظاهر میشد که مانند روغن میشد که مانند روغن زیت و لعاب افعی می‏نمود، پس مأمون بهوش آمد و گفت مرا بیکجائی برید که یکدفعه نگاهی به حشم و خدم و رعیت و لشکر خویش نمایم پس او را بموضع بلندی بردند و نگاهی بر جنود خویش و خیام ایشان نمود و کثرت ایشان را ملاحظه کرد، آنگاه گفت: یا من لایزول ملکه ارحم من قدر زال ملکه‏ چنانچه پدرش رشید در وقت مرگ خویش گفت: ما اغنی عنی مالیه هلک عنی سلطانیه‏.
چون مأمون را بخوابگاه خویش برگردانید، وفات کرد و رهین اعمال خود گردید.
و در این روز، سنه 1121، شیخ سلیمان ماحوزی بحرانی صاحب کتاب معراج و غیره وفات کرد.
ش 18:
نمازش دو رکعت است به حمد و توحید یکمرتبه و فلق ده مرتبه و ناس ده مرتبه‏
ر 18:
در این روز، وفات ابراهیم پسر رسولخدا (ص) واقع شده، بدانکه حضرت رسول را سه پسر و چهار دختر بوده و تمام ایشان از خدیجه بودند بغیر از ابراهیم که از ماریه قبطیه بود و اسامی ایشان را ابونصرفراهی در این قطعه ذکر کرده:
فرزند نبی، قاسم و ابراهیم است - پس طیب و طاهر از سر تعظیم است‏
با فاطمه و رقیه، ام کلقوم - زینب شمرارترا سر تعلیم است‏
طیب و طاهر لقب عبدالله است و تمامی اولاد رسول بغیر از فاطمه در حیات آنحضرت وفات کردند و مدت عمر ابراهیم یکسال و ده ماه و هشت روز و بروایتی یکسال و شش ماه و چند روز بوده و در فوت او سه امر غریب بظهور آمد که در جای خود ذکر شده.
از ابن عباس روایت است که روزی حضرت رسول نشسته بود و ابراهیم و حسین را بر روی زانوهای خود نشانیده بود یکمرتبه این را میبوسید و یکمرتبه او را که ناگاه حالت وحی بر آنحضرت عارض شد و چون آنحالت از اوزائل شد، فرمود: که جبرئیل از جانب پروردگار من آمد و گفت ایمحمد! پروردگارت ترا سلام میرساند و میفرماید که این هر دو را برای تو جمع نخواهم کرد یکی را فدای دیگری گردان پس حضرت نظر کرد بدو نوردیده خویش و گریست پس فرمود که ابراهیم مادرش ماریه است چون بمیرد بغیر از من کسی بر او محزون نخواهد شد و مادر حسین، فاطمه است و پدرش علی است که پسر عم من و بمنزله جان من و گوشت و خون من است و چون او میرد و دخترم و پسر عمم هر دو اندوهناک میشوند و من نیز بر او محزون میگردم و من اختیار میکنم حزن خود را بر حزن ایشان ایجبرئیل! ابراهیم را فدای حسین کردم پس بعد از سه روز ابراهیم وفات فرمود و بعد از آن رسولخدا چون امام حسین را میدید او را بسینه خود میچسبانید و لبهای او را میمکید و میگفت فدای تو شوم ای آنکسیکه ابراهیم را فدای تو کردم .
از حضرت صادق(ع) روایت شده که چون ابراهیم از دنیا رحلت کرد، آب از دیده‏های مبارک رسولخدا(ص) فرو ریخت و فرمود که دیده میگرید و دل اندوهناک میشود و نمی‏گویم چیزی که باعث غضب پروردگار گردد، پس روی کلام با ابراهیم کرد و فرمود که ما بر تو اندوهناکیم ای ابراهیم، پس در قبر ابراهیم رخنه‏ای مشاهده کرد بدست خود آن رخنه را اصلاح کرد و فرمود که هرگاه احدی از شما عملی کند باید محکم بکند پس فرمود که ملحق شو بسلف شایسته خود عثمان بن مظعون.
و در این روز، سنه 279: معتمد بالله خلیفه 15 عباسی وفات کرد و معتضدبالله بجای او نشست و معتمد بیست و سه سال سلطنت کرد لکن در ایام او وقایع بسیار و حوادث و فتن بیشمار رخ داد و پیوسته او در تعب و عنا بود از جمله ابتلای او بود به صاحب زنج و گرفتاری او به یعقوب بن لیث صفار و غیره و امیر المؤمنین(ع) اشاره باو فرموده: فی قوله و خامس عشر هم کثیر العنا قلیل العناء‏
خود معتمد از مقهوریت و مغلوبیت خویش خبر داده در این بیت:
الیس من العجائب ان مثلی - یری ماقل ممتنعا علیه‏
و توخذ باسمه الدنیا جمیعاً - و مامن ذلک شئی فی یدیه‏‏
سر گرفتاری و ابتلای او آن شد که چون در ایام او حضرت عسکری(ع) شهید شد، معتمد در تفحص و تفتیش از امام زمان بر آمد حتی زنان و کنیزان خانه امام حسن را حبس و اعتقال کرد چنانچه در هشتم ربیع‏الاول بان اشاره شد لاجرم مشغول شد به محاربه باصاحب زنج) و مبتلا شد بطایفه صفاریه و فرصتی برای او نشد بشرحی که در تواریخ مسطور است.
بعد از، او چون معتضد باآل ابوطالب احسان میکرد لهذا در زمان او فتنه‏ها تسکین یافت و مملکت بر اوصافی شد و او را سفاح ثانی و مجدد سلطنت و مملکت بنی العباس گفتند، چنانچه در 23 ربیع الثانی بآن اشاره شد.
ش 19:
نمازش چهار رکعت است به حمد و پانزده مرتبه آیة الکرسی و یازده مرتبه توحید.
ر 19:
در این روز: سنه 930، بقول شیخ بهائی وفات کرد سلطان اعظم حامی حوزه ایمان، مروج مذهب جعفری شاه اسماعیل موسوی صفوی تاریخ وفاتش طاب مضجمعه است و ولادتش در 25 این ماه، سنه 892 بوده و ابتداء سلطنت او، سنه 906، است و تاریخ آن بعربی مذهبنا حق و بفارسی شمشیرائمه است.
فقیر گوید که در روز نهم دانستی که سلاطین صفویه ده نفر بودند و اول ایشان همین شاه اسماعیل بوده و قریب دویست و بیست سال سلطنت کردند و ترویج دین شیعه و مذهب جعفری نمودند و معروف است که یکی از مخالفین بشیخ اجل محقق کرکی گفت: دلیل بر بطلان مذهب شما آنستکه ابتداء ترویج آن، سنه 906، بوده و آن مطابقست با عدد: مذهب ناحق، شیخ فرمود: زبان ما عربی است چرا تاریخ را به فارسی میگوئی، بعربی بگو تا مذهبنا حق شود.
ش 20:
نمازش دو رکعت است به حمد و پنج مرتبه قدر.
ر 20:
در این روز، سنه 501 بقولی سیف الدوله صدقة بن منصور اسدی بقتل رسید در حربی که مابین او و سلطان محمدبن ملکشاه سلجوقی واقع شده است، و سیف الدوله بانی شهر حله است، چنانچه در سلخ جمادی الاخره مذکورشد.
ش 21:
نمازش شش رکعت است به حمد و کوثر ده مرتبه و توحیدده مرتبه.
ر 21:
در این روز بقول ابن عیاش حضرت فاطمه(ع) وفات کرده و این اگر چه خلاف مشهور است اما لعن بر دشمنان و ظالمان آن جگر گوشه حضرت رسالت پناه، مناسب است.
و در این روز، سنه 571، الحافظ ابوالقاسم علی بن الحسن المعروف بابن عساکر، صاحب تاریخ کبیر دمشق وفات یافت.
ش 22:
نمازش هشت رکعت است به حمد و هفتمرتبه جهد و بعد از سلام ده مرتبه صلوات و ده مرتبه استغفار.
ر 22:
شیخ مفید فرموده که در این روز معاویه وفات کرده و مستحب است روزه‏اش بجهت شکرالهی بر هلاکت او.
ش 23:
نمازش دو رکعت است به حمد و پنج مرتبه والضحی.
ر 23:
در این روز، جراح بن سنان اسدی در تاریکیهای ساباط مدائن مغولی(84) و بقولی خنجری مسموم بر ران مبارک امام حسن زد که تا استخوان بشکافت، پس حضرت از شدت درد دست بگردن او افکند و هر دو بر زمین افتادند پس موالیان آنحضرت آن ملعون را بکشتند و امام حسن را در سریری گذاشتند به مدائن بخانه والی مدائن سعد بن مسعود عموی مختار بردند سعد جراحی آورد و جراحت آنحضرت را باصلاح آورد زیارت امام حسن ولعن بر قاتلان و ظالمان آنحضرت در این روز مناسب است.
ش 24:
نمازش چهار رکعت است به حمد و اخلاص.
ر 24:
رد این روز، سنه 7، فتح خیبر و قتل مرحب یهودی بردست معجز نمای حضرت اسدالله الغالب علی بن ابیطالب(ع) واقعشد.
بدانکه چون رسولخدا با اصحاب بجنگ خیبریان رفت و قلعه قموص را محاصره کرد هر روز یکتن از اصحاب علمی برگفت و به مبارزت شتافت و شبانگاه فتح ناکرده باز شد از جمله، یک روز ابوبکر رأیت بگرفت و برفت و هزیمت شده برگشت و روز دیگر عمر علم برداشت و بی‏نیل مقصود بازشتافت، چنانچه ابن ابی الحدید که از بزرگان علماء سنت و جماعت است در قصیده خود در فتح خیبر باین مطلب اشاره کرده و گفته:
و ان انس الاانس اللذین تقدما - و فرهما و الفر قد علما حوب‏
وللرایة العظمی و قد ذهبابها ملابسل ذل فوقها و جلابیب‏
عذر تکما ان الحمام لمبغض - وان بقاء النفس النفس محبوب‏.
شیخ ازری بنحو دیگر عذر خواسته و فرموده:
ان یکن فیهما شجاتة قرم - فلماذا فی الدین ما بذلاها
ذخراها لمنکر و نکیر - ام الخبار مالک ذخراها‏
و بالجمله شباهنگاه که عمر باز آمد رسولخدای فرمود فردا اینعلم را بمردی دهم که ستیزنده ناگریزنده است دوست میدارد خدا و رسولرا و خدا و رسول او را دوست میدارند و خدای تعالی خیبر را بدست او فتح کند، همه اصحاب آرزومند این دولت شدند و نداشتند که بهره که شود، روز دیگر فرمود: او را حاضر کنید سلمة بن الاکوع برفت و دست آنحضرت را گرفته بنزدیک پیغمبر آورد رسولخدا آنجناب را پیش خواست و سر او را در کنار گرفت و آب دهان بچشمهای او بچکاند یا بمالید و گفت خدایا زحمت گرما و سرما از او بردار، از آن پس علی مرتضی را درد چشم عارض نشد و از هیچ گرما و سرما آزرده نگشت، پس رسولخدا زره خویشتن را بر او پوشانید و ذوالفقارش بر کمر بست و علم بدو سپرد وارکبه بغلته ثم قال امض یا علی‏ جبرئیل بر یمین و میکائیل بریسار و عزرائیل از پیش روی و اسرافیل از پشت سر و نصرت خدا بر فوق و دعای من نیز از پشت سر تست و هم آن حضرت را فرمود که در قتال تعجیل منمای و روان شو تا در عرصه ایشان فرود شوی، آنگاه مسلمانی برایشان عرض کن.
فوالله یهدی الله بک رجلا واحدا خیر لک من ان یکون لک حمرالنعم‏.
پس امیرالمؤمنین علم بگرفت و تا پای حصار قموص برفت و علم را برتلی بنشاند و اشعاری در باب شجاعت خود فرمود یکتن یهودی از بالای حصار ندا در داد که تو کیستی فرمود:
انا علی و ابن عبدالمطلب - متهذب ذوسطوه و ذو حسب .
یهودی گفت: غلبتم و ما انزل علی موسی‏ پس حارث جهود برادر مرحب با چند تن از قلعه بیرون شد و آغاز مبارزت نهاد و دو تن از مسلمین را شهید ساخت.
امیرالمؤمنین چون این بدید بر او تاخت و بیتوانی کارش بساخت.
مرحب چون برادر را کشته بدید مانند دیو دیوانه از قلعه بیرون شتافت و هیچکس از جهودان به جلادت و شجاعت او نبودند دو زره در برداشت دو عمامه بسر بسته خودی بر زبر نهاده و با آنهمه سنگی مانند دست آسی از سوراخ کرده بر بالای آن نهاده و دو شمشیر حمایل کرده و نیزه بردست گرفته که سنان آن سه من میزان میرفت پس مانند اژدهای دمنده بمیدان آمد و رجز خواند:
قد علمت خیبر این مرحب - ساکی السلاح بطل مجرب‏‏
از مسلمانان هیچکس نبود که با او هم ترازو، تواند شد لاجرم علی مرتضی چون شیر غضبان بر وی در آمد و رجز خواند:
انا الذی سمتنی امی حیدره - ضرغام احام ولیث قورة‏
مرحب چون رجز امیر المؤمنین را شنید بیاد آورد آن خوابی را که همی دید شیرش میکشید سخت بترسید و هم دایه کاهنه او وقتی او را گفته بود که بر همه کسی غلبه توانی کرد الا آنکس که نام او حیدره باشد که اگر با او جنگ کنی کشته شوی و چون از رجز آن حضرت این نام بشنید فرار کرد شیطان بصورت حبری ممثل شده به مرحب گفت حیدره بسیار است از بهرچه میگریزی؟ تورزم میکن تامن جهودان را بمدد تو دعوت کنم و چون او را بکشی سیدقوم شوی، پس مرحب دل قوی کرده باز شتافت و خواست که پیش دستی کند که امیر المؤمنین او را مجال نگذاشت و ذوالفقار بر سرش فرود آورده چنانکه دستاس و خود آهنین و دستارها را چاک زد و تیغ از حلقش بگذشت و او را دو پاره ساخت و بخاک در انداخت.
پس از قتل مرحب مسلمانان حمله بردند و از جهودان بسی کشتند و امیر - المؤمنین نیز جمعی از صنادید جهود انرا بکشت، پس داود بن قابوس و ربیع بن ابی الحقیق و عنتر و مره و یاسر و ضجیج که تمام از صنادید و شجعان و ابطال یهود بودند یکیک بمیدان علی در آمدند و هریک رجز خواندند و طمع در کشتن امیر المؤمنین نمودند آنجناب یکیک رجزها را جواب داد و ایشان را با تیغ بگذارنید.
پس از آن، آنشیر یزدان و امیر مردان تیغ در جهودان گذاشت و از چش و راست ایشانرا بخاک هلاک انداخت چندانکه جهودان هزیمت شده راه قلعه پیش داشتند و آنحضرت از قفای ایشان می‏تاخت که ناگاه در گرمکاه حرب جهودی از میان انبوه جلادتی کرد و ضرتب بر دست آن حضرت فرود آورد چنانکه سپر بزی افتاد جهودی دیگر نیز دلیری نمود آن سپر را بر بود و بحصار در گریخت.
علی را از کردار او آتش خشم زبانه زدن گرفت، گویند آنگاه که خشم کردی موی بدن مبارکش سر از چشمه‏های زره بر آوردی.
بالجمله مانند هزبر غضبان از پس پشت جهودان حمله ور بگشت و ایشان بقلعه قموص گریختند، علی چون بکنار خندق رسید بد آنسوی جستن فرمود جهودان همدست شده بچالاکی دروازه قموص را به بستند، آنجناب با شمشیر کشیده به پای دروازه آمد و بیتوانی چنگ زد و آن در آهنین را که هشتصدمن یاسی و سه هزار من بمیزان میرفت، بگرفت و چنان جنبشی داد که تمامت آن قلعه را لرزشی سخت افتاد بحدی که صفیه دختر حی بن اخطب از فراز تخت بزیر افتاد و در چهره او جراحتی پدید آمد.
بالجمله آن رد آهنین را بیکجنبش از جای بکند و برفراز سربرده بگونه سپر منقلب همیداشت و لختی رزم بداد جهودان که چنین دیدند به بیغوله گریختند، پس علی آن در را بر سر خندق قنطره کرد و خود در میان خندق بایستاد و چون آن خندق پهناور بود، اندر از گران تاگرانرا رسائی نداشت امیر المؤمنین آن در را بیکسوی خندق میچسبانیده و لشکریان را فرمان میداد تا برفراز در انبوه میشدند، آنگاه در را بدانجانب میچسبانید تا بیرون شده در پای دیوار قلعه جمع میگشتند. بدینگونه ،جماعت را از خندق در گذرایند و در انجام این کار پاهای مبارکش بر زمین نبود و سه روز بر آن حضرت گذشته بوده که گرسنه بود پس آن در را بچند ذراع دور افکند و این منقبتی است که عامه و خاصه نقل کرده‏اند و خود آن حضرت در روز شورای بان احتجاج کرد و کسی انکار ننمود و حسان(85) و دیگر شعراء آنرا بنظم در آوردند و یکی از شعراء گفته:
ان امر حمل ارماح بخیبر - یوم الیهود بقدرة لمؤید
حمل الرماح رماح باب قموصها - و المسلمون و اهل خیبر حشد
فرمی به ولقد تکلف رده - سبعون شخصاً کلهم متشدد
ردود بعد تکلف و مشقة - و مقال بعضهم لبعض اددوا (86)
و در این روز: سنه 101، عمر بن عبدالعزیزبن مروان در دیر سمعان از اعمال حمص وفات کرد و او نجیب بنی امیه و اعدل بنی مروان در رعیت بوده مادرش دختر عاصم بن عمر بن الخطاب بود و او را عمر صغیر و عمرثانی و اشج بنی امیه میگفتند و از محاسن کارهای اورد کردن فدک و برداشتن سب امیر المؤمنین است و بنی عباس گاهیکه اموات بنی امیه را از گور در میآوردند و آتش میزدند و متعرض گور او نگشتند و فرزدق و کثیر عزه و سید رضی او را مرثیه گفته‏اند و مطلع قصیده سید رضی این بیت است:
یابن عبدالعزیز لو بکت العین - فتی من امیة لبکیتک ‏
ش 25:
نمازش بیست رکعت است بین مغرب و عشاء به حمد و آیة آمن الرسول تا آخر سوره.
ر 25:
در این روز، سنه 183، و بقولی 186: شهادت حضرت موسی بن جعفر واقع شد. بدانکه هارون در سنه 179، بقصد حج بجانب مکه رفت و چون به مدینه رسید فضل بن ربیع را فرستاد که حضرت امام موسی را گرفته نزد او حاضر کند پس در وقتی که آنحضرت نزد جد خود رسولخدا(ص) نماز میگذاشت، در اثنای نماز او را گرفتند و کشیدند که از مسجد ببرند، آنجناب متوجه قبر جد خودشد و گفت یا رسول الله! بتو شکایت میکنم از آنچه از امت بدکار تو باهل بیت تو میرسد و مردم از هر طرف صدا بگریه و ناله بلند کردند پس آن امام مظلوم را نزد هارون بردند، هارون ناسزای بسیار بانجناب گفت و امر کرد که آنجناب رامقید گردانیدند و دو محمل ترتیب دادند برای آنکه ندانند که آنجناب را بکدام ناحی میبرند یکی را بسوی بصره فرستاد و دیگری را بجانب بغداد و حضرت در آن محمل بود که بجانب بصره فرستاد.
در روز هفتم ذیحجه آنجناب را در بصره به عیسی بن جعفر بن منصور تسلیم نمودند بنحویکه در ذیحجه بیان شد و مدت یکسال آنحضرت در حبس عیسی بود و مکرر هارون نوشت باو که آنحضرت را شهید کند و او اقدام نکرد، لاجرم هارون آنحضرترا از بصره به بغداد خواست و در نزد فضل بن ربیع آنجناب را محبوس گردانید .
و در این مدتی که در حبس بود پیوسته مشغول عبادت بود و اکثر روزها صائم و شبها را بنماز و قرائت قرآن و دعا احیاء میداشت و بیشتر اوقات در سجده مشغول دعا و تضرع بود و بسا میشد که هارون بر بام خانه میرفت و نظر میکرد در آن حجره که محبس آنحضرت بود جامه‏ای میدید که بر زمین افتاده است و کسی را نمیدید.
روزی به ربیع گفت این جامه چیست در اینخانه ؟
ربیع گفت که این جامه نیست، بلکه موسی بن جعفر است که هر روز بعد از طلوع آفتاب بسجده میرود و تا وقت زوال در سجده میباشد.
هارون گفت همانا این مرد از رهبانان و عباد بنی هاشم است.
ربیع گفت هر گاه میدانی که او چنین است چرا او را در این زندان تنگ جا داده‏ای.
هارون گفت برای دولت من بهتر است که او چنین باشد.
و بالجمله در ایامی که در حبس فضل بن ربیع بود، فضل گفت مکرر بنزد من فرستادند که او را شهید کنم من قبول نکرد و و اعلام کردم که این کار از من نمیآید و چون هارون دانست که فضل بن ربیع اقدام بر قتل آنحضرت نمیکند، آنجناب را از خانه او بیرون آمد و در نزد فضل بن یحیی برمکی محبوس گردانید فضل هر شب خوان طعامی برای آنجناب میفرستاد و نمیگذاشت که از جای دیگر عام برای آنجناب آورند و در شب چهارم که خوان را حاضر کردند، آن حضرت سربجانب آسمان بلند کرد و گفت خداوند! تو میدانی که اگر پیش از این روز چنین طعامی میخوردم هر آینه اعانت بر هلاک خود کرده بودم و امشب در خوردن این طعام مجبور و معذورم و چون از آن طعام تناول کرد، اثر زهر در بدن شریفش ظاهر شد و رنجور گردید، چون رزو شد طبیبی برای آنحضرت آوردند، چون طبیب احوال آنجناب پرسید جواب او نفرمود، چون بسیار مبالغه کرد آنحضرت دست مبارک خود بیرون آورد و باو نمود و فرمود که علت من این است، چون طبیب نظر کرد دید که کف دست مبارکش سبز شده و آن زهری که بآن حضرت داده‏اند در آن موضع مجتمع گردیده است، پس طبیب برخاست و نزد آن بدبختان رفت و گفت بخدا قسم که او بهتر از شما میداند، آنچه شما با او کرده‏اید و از آن مرض بجوار رحمت الهی انتقال نمود.
بروایت دیگر چنانکه فضل بن یحیی را تکلیف قتل آنجناب کردند و او نیز اقدام نکرد بلکه اکرام و تعظیم آنجناب می‏نمود و هارون در آن وقت به رقه سفر کرده بود، چون مطلع شد که امام موسی نزد فضل بن یحیی مکرم است، مسرور خادم را فرستاد بسوی بغداد با دو نامه یکی برای عباس بن محمد و دیگری برای سندی بن شاهک، عباس بن محمد چون نامه هارون را قرائت کرد، فضل بن - یحیی را طلبید و او را در عقابین کشید و صد تازیانه بزد پس امام موسی را به سندی بن شاهک تسلیم کردند و هارون، یحیی بن خالد برمکی را فرستاد برای قتل آنحضرت.
یحیی چون به بغداد رسید،سندی بن شاهک را طلبید و امر کرد که آن امام معصوم را مسموم کند،سندی زهری در طعام آنجناب کرد یا چند دانه رطب را بزهر آلوده کرد و بخورد آنجناب داد و آنحضرت سه روز بحالت رنج و تعب بود تا از دنیا رحلت کرد و چون آنحضرت وفات فرمود،ابن شاهک، فقهاء و اعیان و بغداد را حاضر کرد برای آنکه نظر کنند که اثر جراحتی در بدن آنجناب نیست و بر مردم تسویل کنند کههارون را در فوت آنحضرت تقصیری نیست.
پس آنجناب را بر سر جسربغداد گذاشتند و روی مبارکش را گشودند و مردم را ندا کردند که این موسی بن جعفر که از دنیا رحلت کرده است، بیائید او را مشاهده کنید. مردم میآمدند و بر روی آنحضرت نظر میکردند.
و بروایت دیگر محضری ساختتند و همه بر آن محضر گواهی نوشتند که آنجناب بمرگ خود از دنیا رفته و صاحبعمدة الطالب گفته که سه روز آنجناب را در میان راه مردم نهادند که هر که از آنجا بگذرد آن حضرت را ملاحظه کند و شهادت خود را بر آن محضر بنویسد.
شیخ صدوق روایت کرده که چونسندی جنازه آن حضرت را برداشت که بمقابر قریش نقل کسی را و اداشته بود که در پیش جنازه ندا میکرد که:
هذا امام الرافضة فاعر فوه فلما اتی به علیه‏السلام مجلس الشرطة قام اربعة نفر فنادوا الا من اراد ان یری ، الخ.
سلیمان بن ابی جعفر عمویهارون قصری داشت در کنار شط چون صدای غوغای مردم را شنید و این ندا بگوشش رسید از قصر بزیر آمد و غلامان خود را امر کرد که آن خبیثان را دور کردند و خود عمامه از سر انداخت و گربیان چاک زد، با پای برهنه در جنازه آن حضرت روانه شد و حکم کرد که در پیش جنازه ندا کند که هر که خواهد نظر کند به طیب، پسر طیب، بیاید نظر کند، بسوی جنازه موسی بن جعفر.(87)
پس مردم بغداد جمع شدند و صدای شیون از مردم بلند شد و چون نعش آن حضرت را بمقابر قریش آوردند بحسب ظاهر خود ایستاد متوجه غسل و حنوط و کفن آن جناب شد و کفنی که برای خود ترتیب داده بود که بدو هزار و پانصد دینار تمام کرده بود و تمام قرآن را بر آن نوشته بود، بر آن جناب پوشانیدند باعزار و اکرام تمام آن حضرت را در مقابر قریش دفن نمودند، چون این خبر به هارون رسید بحسب ظاهر برای رفع تشنج مردم، نامه باو نوشت و او را تحسین کرد و نوشت کهسندی بن شاهکآن اعمال را بی‏رضای من کرده از تو خوشنودم شدم که نگذاشتی با تمام رساند.
فقیر گوید که شیخ اجل اقدمحسن بن موسی نوبختی در کتابفرقنوشته که روایتی وارد شده که آن حضرت را باقیدهائیکه با او بود دفن کردند، بجهت آنکه آن حضرت وصیت بآن کرده بود.
و بدانکه روزه اینروز، بسیار فضیلت دارد و از حضرت امیرالمومنین منقولست که کفاره دویست سال گناه است و هم وارد شده که معبث پیغمبر در این روز بوده، لکن مخالف مشهور است و معروف روز 27 این ماه است وسید روایت در روز 25 را تأویل کرده و بآنکه شاید بشارت بعثت که در 27 میباشد، در این روز بآن حضرت رسیده باشد.
و در این روز، سنه 261،مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری صاحب صحیح معروف وفات کرد و در حق کتاب او علماء سنت گفته‏اند:
ما تحت ادیم السماء اصح من کتاب مسلم فی علم الحدیث قال صاحب نواقض الروافض قال اکثر علماء العرب اصح الکتب بعد کتاب الله صحیح مسلم بن الحجاج القشیری و قال الا کثرون من غیر هم صحیح محمد بن اسمعیل البخاری هو الاصح و هو الاصح الی ان قال وقد صارا فی الاسلام رفیقی مصحف الکریم و القران العظیم.
اقول و اللعلماء و المحدثین هیهنا کلام لا یناسب المقام ذکره و من اراد الاصلاع فلیراجع کتاب عبقات الانوار. ‏
ودر این روز، سنه 479: سلطان سنجر و سنه 892، شاه اسمعیل صوفی متولد شدند.
ش 26:
نمازش دوازده رکعت است به حمد و چهل مرتبه توحید.
ر 26:
بقولابن عیاش وفات سید بطحاء حضرت ابوطالب واقع شده و جلالت شأن ابوطالب و خدمات او برسولخدا(ص) اکثر از آنستکه ذکر شود و روز وفات او روز حزن و اندوه رسولخدا و امیرالمؤمنین بوده است.
و امیر المؤمنین در مرثیه او فرموده:
اباطالب عصمة المستجیر - و غیث المحول و نرو الظلم‏
لقد هد فقدک اهل الحفاظ - لقد کنت للمصطفی خیر عم ‏
و در این روز، سنه 681: وفات کرد دردمشقاحمد بن محمد بن اربلی معروف بهابن خلکان اشعری شافعی صاحب تاریخ معورف واو از متعصبین عامه واز احفادیحیی برمکی است و وجه تسمیه جدا او بخلکان بفتح خاو تشدید لام مکسوره آنستکه روزی بر اقرآن خود مفاخره کرد بمفاخر آل برامکه باوی گفتند: خل کان جدی کذا و نسبی کذا و هکذا یعنی بگذار کنار مفاخرت بجد و نسب خود، بلکه مفاخر خود بگوی.
چون شیر بخود سپه شکن باش - فرزند خصال خویشتن باش‏
ان الفتی من یقول‏ها اناذا - لیس الفتی من یقول کان ابی ‏
ش 27:
شب مبعث است واز لیالی متبر که است و روایت شده که آن شبی است که بهتر است از برای مردم از آنچه آفتاب بر او میتابد عبادت در آن اجر شصت سال عبادت دارد واز برای این شب مبارک چند عمل است:
1 - غسل، چنانکهشیخ فرموده‏
2 - زیارت حضرت امیرالمؤمنین، که افضل اعمال این شب است چنانکه سید فرموده و زیارت حضرت نیز در این شب است، چنانچهعلامه مجلسی فرموده.
3 - خواندن این دعا چنانچه شیخ کفعمی فرموده: اللهم انی اسئلک بالتجل الاعظم ،الخ.
4 - دوازده رکعت نماز کند هر وفت از شب که باشد و بخواند در هر رکعت حمد ومعوذتین وقل هوالله احد را چهار مرتبه و چون فارغشود از همه، در همان مکان چهارمرتبه بگوید:
لا اله الا الله و الله اکبر والحمد الله و سبحان الله و لا حول و لا قوة الا بالله (العلی العظیم خل). ‏
پس هر حاججت که خواهد بطلبد و این نماز بطریق دیگر نیز روایت شده.
5 - دوازده رکعت نماز کند بطریقی که در شب نیمه گذشته و نماز امشب و شب 28 و شب 29 دوازده رکعت است به حمد و ده مرتبهاعلی و ده مرتبهقدر و بعد از سلام صد مرتبه صلوات و صدمرتبه استغفار.
و در این شب، سنه 60 یا در شب 28ولید بن عتبه حاکممدینه جناب سید الشهدا را بخانه خود طلبید و خبر مرگمعاویه و خلافت یزید را با آنحضرت عرض کرد و خواس از آنجناب بیعت بگیرد، حضرت آن شب را مهلت خواست و شب یکشنبه 29، با اهلبیت خود بجانبمکه حرکت کرد، پس از آنکه سر قر جد و مادر و برادر خود رفت ووداع کرد و از راه اعظم حرکت فرمود و آیه شریفه فخرج منها خائف یترقب را که مشعر است بر خوف اهل بیت، قرائت فرمود.
ر 27:
از جمله اعیاد عظمیمه است و روزی است که حضرت رسول(ص) در آنروز برسالت برامت مبعوث گردید و جبرئیل به پیغمبری بر انجناب ناز لشد و از برای آن چند عمل است‏
1 - غسل‏
-2 روزه گرفتن و آن یکی از چهار روز است که در تمام سال امتیاز دارد بروزه گرفتن و برابر است با روزه هفتاد سال.
3 - بسیار صلوات فرستادن بر محمد و ال محمد علیهم السلام.
4 - زیارت رسولخدا(ص) و امیر المؤمنین علیه‏السلام و ما چند زیارت مخصوصه برای این روز و شبش در باب زیارت حضرت امیر المومنین در هدیة الزائرین نگاشتیم .
5 - دوازده رکعت نماز کند بهحمد و هر سوره که خواهد و چون از همه فارغ شودحمد وتوحید ومعوذتین هر یک را چهار مرتبه بخواند پس چهار مرتبه بگوید:
لا اله الا لله و الله اکبر و سبحان و الله والحمد الله ولاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم ‏
پس چهار مرتبه بگوید: الله الله ربی الا اشرک به شئیبا ‏
و چهار مرتبه بگوید: لا اشرک بربی احدا وسید دراقبال این دوازده رکعت نماز را بچهار طریق دیگر نقل فرموده و ظاهرش آنستکه هر یک عملی بالاستقلال باشند هر که طالب است رجوع بآنجا کند.
6 - این دعا را بخواند: یا من امر بالعفو التجاوز، الخ و این دعا را حضرت موسی بن جعفر خواند در آنروز یکه آنجناب را بجانب بغداد حرکت دادند و آن روز، روز 27 رجب بوده و این دعا از مذخور ادعیه رجب است.
7 - این دعا را بخواند، چنانچه سید فرموده: اللهم انی اسئلک بالتجلی الاعظم‏ ، الخ.
و در این روز، سنه 255،معتزبالله از خلافت خلع شد و مقتل او در 2 شعبان خواهد آمد.
ر 28:
حضرت امام رضاعلیه‏السلام فرموده هر که این روز را روزه بگیرد، روزه او کفاره نود سال باشد.
ش 29:
در این شب، سنه 60، جناب سید الشهداء از بیم مخالفان از مدینه حرکت کرد بجانبمکه معظمه و روایت شده که چون امام حسین اراده خروج از مدینه فرمود: مخدرات و زنهای بنی عبدالمطلب از عزمیت آنحضرت آگهی یافتند پس بخدمت آنحضرت شتافتند و صدا را بنوحه وزاری بلند کردند تا آنکه آنحضرت در میان ایشان عبور فرمود وایشان را قسم داد که صداهای خود را از گریه و نوحه ساکت کنید و صبر پیش آورید.
آن محنت زدگان چگر سوخته، گفتند که پس نوحه و زاری را برای چه روز بگذاریم، بخدا سوگند که این زمان نزد ما مانند روز یستکه حضرت رسول از دنیا رفت و مثل روز یستکه امیرالمؤمنین و فاطمه و رقیه و زینب و ام کلثوم دختران پیغمبر از دنیا رفتند، خدا جان ما را فدای تو گرداند، ای محبوب قلوب مؤمنان! وای یادگار بزرگواران پس یکی از عمه‏های آنحضرت آمد در حالیکه میگریست و گفت گواهی میدهم ای حسین که در این وقت شنیدم که جنیان بر تو نوحه میگردند و میگفتند:
و ان قتیل الطف من آل هاشم - اذل رقاباً من قریش فذلت، الخ‏
و موافق روایتراوندی دو دیگران،ام سلمه زوجه طاهر حضرت رسالت در وقت خروج آنحضرت بنزد آنجناب آمد و عرضکرد ای فرزند گرامی مرا اندوهناک مگردان به بیرون رفتن بسویعراق، زیرا که من شنیدم از جد بزرگوار تو که میفرمود که فرزند دلنبد من حسین در زمین عراق کشته خواهد شد در زمینی که آنراکربلا گویند حضرت فرمود که‏ای مادر بخدا سوگند که من نیز این مطلب را میدانم و من لامحاله باید کشته شوم و مرا از رفتن چاره نیست و بفرموده خدا عمل می‏نمایم بخدا قسم که من میدانم درچه روزی کشته خواهم شد و می‏شناسم کشنده خود را و می‏دانم آن بقعه را که درآن مدفون خواهم شد و می‏شناسم آنانرا که با من کشته میشودند از اهل بیت و خویشان و شیعیان خودم و اگر خواهی ایمادر بتو بنمایم جائی را که در آن کشته و مدفون خواهم گردید، پس آنحضرت بجانتکربلا بدست مبارک اشاره فرمو و باعجاز آنحضرت زمینها پست شد و زمینکربلا نمودار گشت وام سلمه محل شهادت آنحضرترا و مضجع و مدفن او را و لشکرگاه او را بدید و های‏های بگریست، پس حضرت فرمود که ایمادر خداوند مقدر فرموده و خواسته مرا به بیند که من بجور روستم شهید گردم و اهل بیت و زنان مرا و جماعت مرا متفرق و پراکنده دیدار کند و اطفال مرا مذبوح و مظلوم و اسیر و در غل و زنجیر نظاره فرماید در حالتی که ایشان استغاثه کنند وهیچ ناصری و معینی نیابند، پس فرمود ایمادر قسم بخدا که من چنین کشته خواهم شد اگر چه بسوی عراق نیز نروم مرا خواهند کشت، آنگاهام سمله گفت که در نزد من تربتی است که رسولخدا(ص) مرا داده است واینک در شیشه‏ای آنرا ضبط کرده‏ام، پس امام حسین دست فراز کرد و کفی از خلاککربلا برگفت و بهام سلمه داد و فرمود ایمادر این خاک را تربتی که جدم بتو داده ضبط کن در هنگامیکه این هر دو خاک خون شوند، بدانکه مرا درکربلا شهید کرده‏اند.
ر 29:
روزه گرفتن آن کفاره صد سال است، چنانچه از حضرت رضا مروی است. ودر این روز، سنه 607،ارسلانشاه معروف بهاتابک صاحب موصل وفات کرد و از بناهای او است مردسهشافعیه در موصل.
ش 30:
نمازش ده رکعت به حمد و توحید یازده مرتبه‏
ر 30:
در آن چند عمل است:
1 - غسل.
2 - روزه و در فضیلت آن از حضرت رضا مرویستکه حق تعالی گناهان گذشته و آینده او را بیامرزد.
3 - نمازسلمان و آن ده رکعت است به همان کیفیت که در روز اول این ماه گذشت و بعد از هر سلام دستها بآسمان بلند کند و بگوید:
لا اله الا الله وحده لاشریک له له الملک و له الحمد یحی و یمیت و هو حی لایموت بیده الخیر و هوعلی کل شئی قدیر وصلی الله علی محمد واله الطاهرین ولا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.‏
پس دستها را بر روی خود بمالد و حاجت خود را بطلبد.
و در این روز، سنه 204محمد بن ادریس شافعی مطلبی درمصر وفات کرد و شافعی یکی از ائمه اربعه اهل سنت است و ولادتش در سنه 150 روز و فاتابوحنیفه واقع شده و نسبش بهمطلب بن عبد مناف منتهی میشود و منسوب است بجدششافع بن سائب که او رسولخدا را ملاقات کرده‏ وللشافعی اشعار الطیفة و مما ینسب الیه :
لوان المرتضی ابدی محله - لظار الخلق طراً سجدالله.
و مات الشافعی لیس یدری - عل ربه ام ربه الله.
(وله ایضاً)
یاراکباً بالحمصب من منی - و اهتف بساکن خیفها و الناهض‏
سحرا اذا فاض الحجیج الی منی - فیضا کلمتطم الفرات الفائض‏
قف ثم و اشهد اننی بمحمد - و وصیه و بنیه لست بباغض‏
ان کان رفضاحب آل محمد - فلیشهد الثقلان انی رافضی‏
(وله ایضاً)
یا اهلبیت رسول الله حبکم - فرض من الله فی القران انزله‏
کفاکم من عظیم القدر انکم - من لایصلی علیکم لا صلوة له‏
الی غیر ذلک مما لا یناسب المقام ذکره.‏
باب دوازدهم‏