تربیت
Tarbiat.Org

منتهی الآمال تاریخ چهارده معصوم (جلد دوم)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

ذکر شهادت حضرت امام علی نقی علیه السلام‏

بدان که سال شهادت آن حضرت به اتفاق، در سنه دویست و پنجاه و چهار هجری بوده و در روز وفات اختلاف است. جمله‏ای از علما روز سوم ماه رجب را اختیار کرده‏اند و بنابر آنکه ولادت آن حضرت در سنه دویست و دوازده باشد سن شریفش در وقت وفات قریب چهل و دو سال بوده و در وقت وفات پدر بزرگوارش هشت سال و پنج ماه تقریباً از عمر شریف آن حضرت گذشته بود که به منصب جلیل امامت کبری و خلافت عظمی سرافراز گردید و مدت امامت آن جناب سی و سه سال بود.
علامه مجلسی فرموده که قریب به سیزده سال در مدینه طیبه اقامت فرمود و بعد از آن متوکل آن حضرت را به سرّ من رأی طلبید و بیست سال در سرّ من رأی توطن فرمود در خانه‏ای که اکنون مدفن شریف آن حضرت است.(1190)
فقیر گوید: بنابر آن روایت است که متوکل آن حضرت را در سنه دویست و چهل و سه به سامره طلبید مدت اقامت آن جناب در سامره قریب یازده سال می‏شود و بنابر قول مسعودی قریب نوزده سال می‏شود، و درک کرد در ایام عمر شریف خود مقداری از خلافت مأمون و زمان معتصم و واثق و متوکل و منتصر و مستعین و معتز، و در ایام معتزّ آن حضرت را زهر دادند و شهید نمودند.
مسعودی در مروج الذهب فرموده که حدیث کرد مرا محمّد بن الفرج به مدینه جرجان در محله معروفه به غسان گفت حدیث کرد مرا ابودعامه که گفت: شرفیاب شدم خدمت حضرت امام علی بن محمّد بن علی بن موسی علیه السلام به جهت عیادت او در آن علتی که در آن وفات فرمود، چون خواستم از خدمت آن جناب مراجعت کنم فرمود: ای ابودعامه! حق تو بر من واجب شده می‏خواهی حدیثی برای تو نقل کنم که شاد شوی؟ عرض کردم: خیل شائق و محتاجم به آن، فرمود: حدیث کرد مرا پدرم محمّد بن علی از پدرش علی بن موسی از پدرش موسی بن جعفر از پدرش جعفر بن محمّد از پدرش محمّد بن علی از پدرش علی بن الحسین از پدرش حسین بن علی از پدرش علی بن ابی طالب از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم پس به من فرمود: بنویس، گفتم: چه بنویسم؟ فرمود: بنویس که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الایمانُ ما وَقَّرَتْهُ الْقُلوبُ (1191) وَ صَدَّقَتْهُ الاَعْمالُ وَ الإَسْلامُ ما جَری‏ بِهِ اللَّسانُ وَ حَلَّتْ بِهِ الْمَناکَحَةُ.
ابودعامه گفت: گفتم یابن رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم! نمی‏دانم که کدام یک از این دو بهتر است این حدیث یا اسناد آن، فرمود: این حدیث در صحیفه‏ای است به خط علی بن ابی طالب و املاء رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم به هر یک از ماها به ارث رسیده انتهی.(1192)
شیخ طبرسی روایت کرده که ابوهاشم جعفری رحمه اللَّه این اشعار را در باب علت وکالت حضرت امام علی نقی علیه السلام گفته:
مادَتِ الاَرْضُ بی وَاَدَّتْ فُؤادی - وَاعْتَرَتْنی مَوارِدُ الْعُرَواءِ
حینَ قیلَ: الاِمامُ نِضْوٌ عَلیلٌ - قُلْتُ: نَفْسی فَدَتْهُ کُلَّ الْفِداءِ
مَرِضَ الدّینُ لاِعْتِلالِکَ وَ اعْتَلَّ - وَ غارَتْ لَهُ نُجُومُ السَّماءِ
عَجَباً اَنْ مُنیتَ بِالداءِ وَ السُّقمِ - وَ اَنْتَ الاِمامُ حَسْمُ الدّاءِ
اَنْتَ اسَی الأَدْواءِ فِی الدّینِ وَ - الدُّنْیا وَ مْحیی الاَمْواتِ و الاَحْیاءِ
یعنی مضطرب و متزلزل شد زمین بر من و سنگین شد فؤاد و دل من فرو گرفت مرا تب و لرز هنگامی که گفتند به امام علیه السلام لاغر و علیل گشته، گفتم: جان من فدا و تمام فدای او باد، پس گفتم مریض و علیل شد دین برای علت تو و ستارگان آسمان برای مرض تو فرو شدند ای آقای من! تعجب می‏کنم که تو مبتلا به درد و ناخوشی شوی و حال آنکه تو امامی هستی که درد و مرض را می‏بری و قطع می‏کنی، و تویی طبیب دردهای دین و دنیا و تویی که حیات می‏دهی به مردگان و زنده‏ها.(1193)
و بالجمله: بنابر قول شیخ صدوق و بعضی دیگر، معتمد عباسی برادر معتز آن حضرت را مسموم کرد (1194) و در وقت شهادت آن امام غریب غیر از امام حسن عسکری علیه السلام کسی نزد بالین آن جناب نبود و چون حضرت از دنیا رحلت فرمود جمیع امرا و اشراف حاضر شدند، و امام حسن علیه السلام در جنازه پدر شهید خود گریبان چاک زد و خود متوجه غسل و کفن و دفن والد بزرگوار خود شد و آن جناب را در حجره‏ای که محل عبادت آن حضرت بود دفن کرد و جمعی از جاهلان احمق بر آن حضرت اعتراض کردند که گریبان چاک زدن در مصیبت مناسب و شایسته نبود، حضرت فرمود به آن احمقان که چه می‏دانید احکام دین خدا را، حضرت موسی علیه السلام پیغمبر بود و در ماتم برادر خود هارون علیه السلام گریبان چاک زد.(1195)
شیخ اجل علی بن السحین مسعودی رحمه اللَّه در اثبات الوصیة فرموده: حدیث کرد ما را جماعتی که هر کدام از آنها حکایت می‏کرد که در روز وفات حضرت امام علی نقی علیه السلام در خانه آن حضرت بودیم و جمع شده بودند در آنجا همه بنی هاشم از آل ابوطالب و آل عباس و نیز جمع شده بود بسیاری از شیعه و ظاهر نگشته بود به نزد ایشان امر امامت و وصایت حضرت امام حسن عسگری علیه السلام و اطلاع نداشتند بر امر آن حضرت غیر ثقات و معتمدانی که امام علی نقی علیه السلام نزد ایشان نص بر امامت آن حضرت فرموده بود پس حکایت کردند آن جماعتی که در آنجا حاضر بودند که همگی در مصیبت و حیرت بودند که ناگاه از اندرون خانه بیرون آمد خادمی و صدا زد خادم دیگر را و گفت: ای ریاش! بگیر این رقعه را و ببر به خانه امیرالمؤمنین و بده آن را به فلان و بگو که این رقعه را حسن بن علی داده. مردم چون اسم مبارک حضرت امام حسن پسر حضرت امام علی نقی علیه السلام را شنیدند چشم برداشتند تا مگر آن حضرت را بنگرند پس دیدند باز شد دری از صدر رواق و بیرون آمد خادم سیاهی پس از آن بیرون آمد حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در حالی که دریغ و افسوس خورنده و سر برهنه با جامه چاک زده بود و بر تن آن حضرت بود ملحم که یک نوع جامه‏ای است و آستر داشت و سفید رنگ بود و صورت آن جناب مانند صورت پدر بزرگوارش بود و به هیچ وجه از آن فروگذار نکرده بود و در خانه آن حضرت اولاد متوکل بودند و بعضی از ایشان ولایت عهد داشتند. پس چون حضرت را دیدند باقی نماند احدی مگر آنکه از جای خود برخاست و ابواحمد موفق ابن متوکل که ولیعهد بود به سوی آن حضرت در آورد و معانقه کرد با آن جناب و گفت: مرحبا پسر عمم! پس حضرت نشست مابین دو در رواق و مردم به تمامی مقابل آن حضرت نشستند و پیش از آنکه آن جناب بیاید آن خانه مانند بازار بود از احادیث و گفتگو لکن چون امام حسن علیه السلام آمد و نشست تمامی سکوت کردند دیگر شنیده نمی‏شد چیزی مگر عطسه یا سرفه. در این هنگام جاریه‏ای از اندرون بیرون آمد در حالی که ندبه می‏کرد بر حضرت امام علی نقی علیه السلام، امام حسن علیه السلام فرمود نیست اینجا کسی که ساکت کند این جاریه (1196) را؟ شیعیان مبادرت کردند به سوی او، آن جاریه داخل در اندرون شد پس خادمی بیرون آمد و مقابل آن حضرت ایستاد، حضرت برخاست و جنازه حضرت امام علی نقی علیه السلام را بیرون آوردند، حضرت با جنازه حرکت فرمود بردند آن جنازه نازنین را تا شارعی که مقابل خانه موسی بن بغا بوده، پس معتمد بر آن حضرت نماز خواند و پیش از آنکه حضرت امام حسن علیه السلام از اندرون بیرون بیاید بر آن حضرت نماز خوانده بود پس آن جناب را دفن کردند در خانه‏ای از خانه‏های آن حضرت.(1197)
و نیز مسعودی گفته در مروج الذهب که وفات یافت حضرت امام علی نقی علیه السلام در روز دوشنبه چهار روز به آخر جمادی‏الآخر مانده سنه دویست و پنجاه و چهار، هنگامی که جنازه آن حضرت را حرکت می‏دادند شنیدند جاریه‏ای می‏گوید: ماذا لَقینا فی یَوْمِ الأِثْنَیْنِ قَدیماً وَ حَدیثاً؛ یعنی ما چه کشیدیم از نحوست روز دوشنبه از قدیم الأیام تا این زمان و اشاره کرد به این کلمه به روز وفات پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم و جلافت منافقین طغام وَ الْبَیْعَة الَّتی عَمَّ شُؤْمُهَا الاِسْلامْ.(1198) و دور نیست که این جاریه همان باشد که حضرت امام حسن علیه السلام ندبه او را شنید و این کلمات چون خلاف تقیه بود حضرت نپسندید.
و نیز مسعودی در اثبات الوصیة نقل کرده که شدت کرد گرمی هوا بر حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در تشییع جنازه پدر بزرگوارش در رفتن در شارع برای نماز به آن حضرت و در برگشتن بعلاوه زحمتی که بر آن حضرت رسید از کثرت جمعیت و فشار مردم آن جناب را، پس در وقتی که برگشت به منزل برود در بین راه رسید به دکان بقالی که آب پاشیده بود به طوری که خنک شده بود، حضرت چون هوای خنک آنجا را دید سلام کرد بر آن مرد و رخصت خواست که آنجا بنشیند لحظه‏ای استراحت کند، آن مرد اذن داد آن حضرت در آنجا نشست و مردم نیز اطراف آن جناب ایستادند، در این هنگام جوان خوشرویی با جامه نظیف وارد شد در حالی که سوار بر استر اشهبی و جامه‏ای که در زیر قبا داشت سفید بود پس از استر پیاده گشت و از آن حضرت خواست که سوار شود پس آن جناب سوار شد تا به خانه آمد و پیاده گشت و از عصر همان روز بیرون آمد از ناحیه آن حضرت توقیعات و غیر آن همچنان که از ناحیه والد بزرگوارش بیرون می‏آمد گویا مردم فاقد نشدند مگر شخص حضرت امام علی نقی علیه السلام را.(1199)