]
چهارم - و نیز از ابوهاشم جعفری روایت شده که گفت: شکایت کردم به سوی مولای خود حضرت امام علی نقی علیه السلام که چون از خدمت آن حضرت از سرّ من رأی مرخص میشوم و به بغداد میروم شوق ملاقات آن حضرت را پیدا میکنم و مرا مرکوبی نیست سوای این یابو که دارم و آن هم ضعف دارد و از آن حضرت خواستم که دعایی کند برای قوت من برای زیارتش، حضرت فرمود: قَوّاکَ اللَّهُ یا اَباهاشِمٍ وَ قَوّی بِرْذَوْنَکَ. خدا تو را قوت دهد و قوت دهد یابوی تو را.
پس از دعای آن حضرت چنان بود که ابوهاشم نماز فجر در بغداد میگذاشت و بر یابوی خود سوار میگشت و آن همه مسافت مابین بغداد و سامره را طی میکرد و وقت زوال همان روز را به سامره میرسید و اگر میخواست برمیگشت همان روز به بغداد و این از دلایل عجیبه بود که مشاهده میگشت.(1139)
[