تربیت
Tarbiat.Org

منتهی الآمال تاریخ چهارده معصوم (جلد دوم)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

سوم - حسن بن علی بن فضال تیملی کوفی مکنی به ابومحمّد

قاضی نوراللَّه در مجالس گفته که به خدمت حضرت امام موسی علیه السلام رسیده بود و از روایان حضرت امام رضا علیه السلام و اختصاص تمام به آن حضرت داشت و جلیل‏القدر و عظیم المنزلة و زاهد و صاحب ورع و ثقه بود در روایات، و در کتاب نجاشی از فضل بن شاذان منقول است که گفت: در یکی از مساجد نزد بعضی از قراء درس می‏خواندم در آنجا قومی دیدم که با هم سخنان می‏گفتند و یکی از آن میان می‏گفت که در کوه مردی است که او را ابن فضال می‏گویند و او عابدترین جماعتی است که ما دیده‏ایم و گفت که او به صحرا بیرون می‏آید و به سجده فرود می‏رود و آنگاه مرغان صحرا بر او جمع می‏شوند و او آنچنان از خود محو شده بر زمین می‏افتد که از دور گمان می‏شود که جامه یا خرقه‏ای است و وحشیان صحرا نزدیک به او چرا می‏کنند و از او رمیده نمی‏شوند بنابر غایت مؤانست که ایشان را به او حاصل شده. فضل بن شاذان گوید پس از آن سخن گمان کردم که مگر آن حال کسی است که در زمان سابق بوده و بعد از استماع آن سخن به اندک زمانی دیدم که شیخی خوش صورت نیکو شمائل که جامه برسی و رداء برسی در بر و کفش سبز (956) در پا داشت از در، درآمد و بر پدر من که با او نشسته بودم سلام کرد و پدر من جهت تعظیم او برخاست و او را جای داد و گرامی داشت و چون بعد از لحظه‏ای برخاست من از پدر خود پرسیدم که این شیخ کیست؟ گفت: این حسبن بن علی بن فضال است! گفتم: آن عابد فاضل مشهور؟! گفت: همان است، گفتم: آن نخواهد بود می‏گویند که او در کوه می‏باشد، گفت این همان است که در کوه می‏باشد، باز گفتم که او نخواهد بود که او همیشه در کوه می‏باشد، گفت: چه کم عقل پسری بوده‏ای نمی‏تواند بود که او در این ایام از آنجا آمده باشد، پس آنچه از اهل مسجد درباره حسن شنیده بودم بر پدر عرض کردم پدرم گفت: آنچه شنیده‏ای درست است و این حسن همان حسن است. و حسن گاهی پیش پدر من می‏آمد پس من نزد او رفتم و کتاب ابن بکیر و غیر آن از کتب احادیث از او استماع نمودم و بسیار بود که کتاب خود را بر می‏داشت و به حجره من می‏آمد و بر من قرائت آن می‏نمود و در سالی که طاهر بن الحسین الخزاعی که از سپهسالاران مأمون بود حج گزارد و به کوفه مراجعت نمود، چون تعریف فضایل و کمالات حسن نزد او کرده بودند کسی نزد حسن فرستاد و به او پیغام نمود که من از رسیدن به خدمت شما معذورم التماس دارم که شما قدوم شریف به سوی من ارزانی دارید. پس حسن از رفتن نزد طاهر امتناع نمود و هرچند اصحاب او را در ملاقات طاهر ترغیب نمودند قبول نکرد و گفت مرا با او نسبتی نیست و از آن، استغنای او دانستم که آن آمدن به خانه من از روی دینداری بود و مصلای او در جامع کوفه نزد ستونی بود که آن را سابعه و اسطوانه ابراهیم علیه السلام می‏گویند و حسن در تمام عمر قائل به امامت عبداللَّه افطح بود و در مرض موت واقعه‏ای دید و از آن عقیده برگردید و رجوع به حق نمود رحمة اللَّه تعالی.
وفات حسن در سال دویست و بیست چهار بوده و از جمله مصنفات او کتاب زیارات و بشارات است و کتاب نوادر و کتاب رد بر غلات و کتاب الشواهد و کتاب در متعه و کتاب در ناسخ و منسوخ و کتاب ملاحم و کتاب صلاة و کتاب رجال، انتهی.(957)