شیخ مفید در ارشاد روایت کرده از ابوبصیر که گفت: داخل شدم، به مدینه و با من بود کنیزکی از خودم پس با او نزدیکی کردم، پس بیرون شدم از منزل بروم حمام دیدم یاران خود را از شیعه که میروند خدمت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام من ترسیدم که ایشان شرفیاب خدمتش شوند و از من فوت شود زیارتش، من هم با ایشان رفتم تا داخل خانه حضرت شدم با ایشان، همین که مقابل آن حضرت ایستادم نظر کرد به من و فرمود: ای ابوبصیر! آیا ندانستی که در خانههای انبیاء و اولاد انبیاء داخل نمیشود جنب؟ من خجالت کشیدم و گفتم: یابن رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم! چون یاران خود را دیدم شرفیاب میشوند ترسیدم که از من فوت شود زیارت شما به اتفاق ایشان، و دیگر به مثل این کار عود نخواهم کرد، این بگفتم و بیرون شدم.(413)