تربیت
Tarbiat.Org

حزب اللّه در قرآن و روایات معصومین علیهم السلام‏
مرکز غدیر‏‏‏

روایات

194 - منافقان - ص:228
رقم‏194 و من خطبه له علیه السلام
یصف فیها المنافقین
ن‏حمده علی ما وفق له من الطاعه، و ذاد عنه من
المعصیه. و نساله لمنته تماما و بحبله اعتصاما. و نشهد ان
محمدا عبده و رسوله خاض الی رضوان الله کل غمره، و تجرع فیه
کل غصه. و قد تلون له الادنون، و تالب علیه الاقصون.
و خلعت الیه العرب اعنتها، و ضربت الی محاربته بطون
رواحلها، حتی انزلت بساحته عداوتها من ابعد الدار و اسحق
المزار.
اوصیکم عباد الله بتقوی الله. و احذرکم اهل النفاق
فانهم الضالون المضلون، و الزالون المزلون. یتلونون الوانا،
و یفتنون افتنانا، و یعمدونکم بکل عماد، و یرصدونکم بکل
مرصاد. قلوبهم دویه، و صفاحهم نقیه. یمشون الخفاء،
و یدبون الضراء وصفهم دواء، و قولهم شفاء، و فعلهم الداء
العیاء. حسده الرخاء، و موکدوا البلاء، و مقنطوا الرجاء.
لهم بکل طریق صریع و الی کل قلب شفیع، و لکل شجو دموع.
یتقارضون الثناء، و یتراقبون الجزاء. ان سالوا الحفوا، و ان
عذلوا کشفوا، و ان حکموا اسرفوا. قد اعدوا لکل حق باطلا،
و لکل قائم مائلا، و لکل حی قاتلا، و لکل باب مفتاحا، و لکل
لیل مصباحا. یتوصلون الی الطمع بالیاس لیقیموا به اسواقهم،
195 - سفارش به ترس از... - ص:229
و ینفقوا به اعلاقهم. یقولون فیشبهون، و یصفون فیموهون. قد
هونوا الطریق، و اضلعوا المضیق. فهم لمه الشیطان و حمه
النیران"اولئک حزب الشیطان ا لا ان حزب الشیطان هم
الخاسرون".
194 - منافقان - ص:228
رقم‏194 و از خطبه آن حضرت است
که در آن منافقان را وصف فرماید
اوراسپاس می‏گوییم‏برتوفیق‏طاعت و بر کنار داشتنمان از معصیت ،و از
اومی‏خواهیم‏منتش را تمام کردن،و در رشته اطاعت او چنگ در زدن،و
گواهی می‏دهیم که محمد(ص )بنده او و فرستاده اوست ،در راه خشنودی
خداهرسختی‏راکشید،وهراندوهی‏راجرعه جرعه نوشید تا آنجا که نزدیکان
دگرگونی‏پذیرفتندوازیاری‏کاستند،ودوران‏به‏کین‏او برخاستند.و عرب به
رشته‏طاعت اوگردن‏ننهاد،وازهرسوبرای‏جنگ باوی‏به‏راه‏افتاد1،و از
دورترین‏خانه‏ودورافتاده‏ترین‏کاشانه،خودرا بدو رساند و با او دشمنی
نماند2.
بندگان‏خدا!شمارا به ترس از خدا می‏خوانم و از منافقان می‏ترسانم،
که‏آنان گمراهند و گمراه کننده،خطا کارند و به خطاکاری وادارنده.
پی‏درپی‏رنگ می‏پذیرندوراهی‏را نپیموده راه دیگری می‏گیرند.هر وسیلتی
رابرای‏گمراهیتان‏می‏گزینند،وازهرسو بر سر راهتان می‏نشینند.درونشان
بیمار است و برونشان پاک ،پوشیده می‏روند،چون خزنده‏ای زیانمند و
زهرناک ، وصفشان داروست و گفتارشان بهبود جان و کردارشان درد
بی‏درمان.رشک بران‏راحت دیگرانند،وافزاینده‏بلای‏مردمان،ونومید کننده
امیدواران.در هر راه یکی را به خاک هلاک افکنده‏اند،و به هر دلی
راهی‏برده‏اندو بر هر اندوهی اشکها ریخته‏اند،و ثنای هم را به سلف
فروخته‏اندوچشم‏درپی‏پاداش یکدیگردوخته.اگربخواهند،بستهند3 و اگر
ملامت کنندپرده‏دری‏کنند،واگرداوری کنند اسراف ورزند.برابر هر حقی
باطلی‏دارند،وبرابرهرراستی‏مایلی،وبرای‏هرزنده‏ای‏قاتلی،و برای هر در
کلیدی‏گشاینده،وبرای‏هرشب چراغ‏تاریکی زداینده.به هنگام طمع خود را
نومیدنمایند4،تابازارخویش بیارایند،وبربهای‏کالاشان‏بیفزایند.می‏گ
195 - سفارش به ترس از... - ص:229
وبه‏خلاف حق‏تقریرمی‏کنند،و می‏ستایند و تزویر می‏کنند.راه باطل را بر
پیروان‏خودآسان‏نمایند،وآنان‏رادرپیچ‏خمهاش سرگردان.یاران شیطانند و
زبانه‏های‏آتش سوزان.راه‏آنان‏پیروان‏شیطانندوبدانید که پیروان شیطان
زیانکارانند5.راه
رقم‏45
و من کتاب له علیه السلام
الی‏عثمان‏بن‏حنیف الانصاری‏وهوعامله‏علی‏البصره‏وقدبلغه‏انه‏دعی‏الی‏ولیمه‏ق
من اهلها فمضی الیها
اما بعد یا ابن حنیف فقد بلغنی ان رجلا من فتیه اهل
البصره دعاک الی مادبه فاسرعت الیها تستطاب لک الالوان
و تنقل الیک الجفان، و ما ظننت انک تجیب الی طعام قوم
عائلهم مجفو. و غنیهم مدعو. فانظر الی ما تقضمه من هذا
المقضم، فما اشتبه علیک علمه فالفظه، و ما ایقنت بطیب
وجوهه فنل منه.
الا و ان لکل ماموم اماما یقتدی به و یستضی ء بنور علمه،
الا و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه، و من طعمه
بقرصیه. الا و انکم لا تقدرون علی ذلک و لکن اعینونی بورع
و اجتهاد، و عفه و سداد. فو الله ما کنزت من دنیاکم تبرا،
و لا ادخرت من غنائمها وفرا، و لا اعددت لبالی ثوبی طمرا.
بلی کانت فی ایدینا فدک من کل ما اظلته السماء، فشحت
علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرین. و نعم
الحکم الله. و ما اصنع بفدک و غیر فدک و النفس مظانها فی
غد جدث تنقطع فی ظلمته آثارها، و تغیب اخبارها، و حفره لو
زید فی فسحتها و اوسعت یدا حافرها لاضغطها الحجر و المدر،
و سد فرجها التراب المتراکم، و انما هی نفسی اروضها بالتقوی
45 - به عثمان پسر حنیف - ص:318
لتاتی آمنه یوم الخوف الاکبر، و تثبت علی جوانب المزلق.
و لو شئت لاهتدیت الطریق الی مصفی هذا العسل و لباب هذا
القمح و نسائج هذا القز، و لکن هیهات ان یغلبنی هوای
و یقودنی جشعی الی تخیر الاطعمه. و لعل بالحجاز او الیمامه
من لا طمع له فی القرص و لا عهد له بالشبع، او ابیت مبطانا
و حولی بطون غرثی و اکباد حری. او اکون کما قال القائل:
و حسبک داء ان تبیت ببطنه و حولک اکباد تحن الی القد
ا اقنع من نفسی بان یقال هذا امیر المومنین و لا اشارکهم فی
مکاره الدهر، او اکون اسوه لهم فی جشوبه العیش . فما
خلقت لیشغلنی اکل الطیبات کالبهیمه المربوطه همها علفها،
او المرسله شغلها تقممها تکترش من اعلافها و تلهو عما یراد
بها. او اترک سدی او اهمل عابثا، او اجر حبل الضلاله، او
اعتسف طریق المتاهه. و کانی بقائلکم یقول اذا کان هذا قوت
ابن ابی طالب فقد قعد به الضعف عن قتال الاقران و منازله
الشجعان. الا و ان الشجره البریه اصلب عودا، و الرواتع
الخضره ارق جلودا،و النباتات البدویه اقوی وقودا و ابطا خمودا،
وانا من رسول الله کالصنو من الصنو و الذراع من العضد.و الله لو
تظاهرت العرب علی قتالی لما ولیت عنها، و لو امکنت الفرص
من رقابها لسارعت الیها، و ساجهد فی ان اطهر الارض من هذا
الشخص المعکوس و الجسم المرکوس حتی تخرج المدره من
بین حب الحصید.
45 - به عثمان پسر حنیف - ص:319
الیک عنی یا دنیا فحبلک علی غاربک ، قد انسللت من
مخالبک ، و افلت من حبائلک ، و اجتنبت الذهاب فی
مداحضک . این القرون الذین غررتهم بمداعبک این الامم
الذین فتنتهم بزخارفک . ها هم رهائن القبور و مضامین اللحود.
و الله لو کنت شخصا مرئیا و قالبا حسیا لاقمت علیک حدود الله
فی عباد غررتهم بالامانی و امم القیتهم فی المهاوی،
و ملوک اسلمتهم الی التلف و اوردتهم موارد البلاء اذ لا ورد
و لا صدر. هیهات من وطی ء دحضک زلق، و من رکب لججک
غرق، و من ازور عن حبائلک وفق. و السالم منک لا یبالی ان
ضاق به مناخه و الدنیا عنده کیوم حان انسلاخه. اعزبی
عنی. فو الله لا اذل لک فتستذلینی، و لا اسلس لک
فتقودینی. و ایم الله یمینا استثنی فیها بمشیئه الله لاروضن
نفسی ریاضه تهش معها الی القرص اذا قدرت علیه مطعوما،
و تقنع بالملح مادوما، و لادعن مقلتی کعین ماء نضب معینها
مستفرغه دموعها. ا تمتلی ء السائمه من رعیها فتبرک ، و تشبع
الربیضه من عشبها فتربض و یاکل علی من زاده فیهجع.
قرت اذا عینه اذا اقتدی بعد السنین المتطاوله بالبهیمه الهامله
و السائمه المرعیه.
طوبی لنفس ادت الی ربها فرضها، و عرکت بجنبها
بوسها. و هجرت فی اللیل غمضها حتی اذا غلب الکری علیها
افترشت ارضها و توسدت کفها فی معشر اسهر عیونهم خوف
46 - به یکی از والیانش - ص:320
معادهم، و تجافت عن مضاجعهم جنوبهم. و همهمت بذکر ربهم
شفاههم، و تقشعت بطول استغفارهم ذنوبهم"اولئک حزب الله
الا ان حزب الله هم المفلحون".
فاتق الله یا ابن حنیف و لتکفک اقراصک لیکون من النار
خلاصک .
4 - به عثمان پسر حنیف - ص:317
رقم‏45
و از نامه آن حضرت است
به‏عثمان‏پسرحنیف انصاری‏که‏عامل‏اودربصره‏بودبه‏امام‏خبررسیدکه‏اورابه‏مه
از بصره خوانده‏اند و او بدانجا رفته
امابعد،پسرحنیف به من خبر رسیده است که مردی از جوانان بصره تو
رابرخوانی‏خوانده‏است و تو بدانجا شتافته‏ای.خوردنیهای نیکو برایت
آورده‏اندوپی‏درپی‏کاسه‏هاپیشت نهاده.گمان نمی‏کردم تو مهمانی مردمی
رابپذیری‏که‏نیازمندشان‏به جفا رانده است و بی‏نیازشان خوانده.بنگر
کجایی‏وازآن‏سفره چه می‏خایی.آنچه حلال از حرام ندانی بیرون انداز،و
از آن‏چ‏ه دان‏ی از حلال به دست آمده در کار خود ساز.
آگاه‏باش که هر پیروی را پیشوایی است که پی وی را پوید،و از نور
دانش اوروشنی‏جوید.بدان‏که‏پیشوای‏شما بسنده کرده است از دنیای خود
به‏دوجامه‏فرسوده‏ودوقرصه نان را خوردنی خویش نموده.بدانید که شما
چنین‏نتوانیدکرد.لیکن‏مرایاری‏کنیدبه‏پارسایی و در پارسایی کوشیدن و
پاکدامنی‏ودرستی‏ورزیدن.که به خدا از دنیای شما زری نیندوختم،و از
غنیمتهای‏آن‏ذخیرت ننمودم،وبرجامه‏کهنه‏ام‏کهنه‏ای‏نیفزودم.آری از آنچه
آسمان‏برآن‏سایه‏افکنده‏فدک2دردست مابود.مردمی‏برآن‏بخل‏ورزیدند3
و م‏ردم‏ی س‏خاوتمندانه از آن دیده پوشیدند4.
وبهترین‏داورپروردگار است ،و مرا با فدک و جز فدک چه کار است ؟
حالی‏که‏فرداجایگاه‏آدمی‏گورست که نشانه‏هایش در تاریکی آن از میان
می‏رود،وخبرهایش نهان‏می‏گردد،درگودالی که اگر گشادگی آن بیفزاید،و
دستهای‏گورکن‏فراخش نماید،سنگ وکلوخ آن را بیفشارد،و خاک انباشته
رخنه‏هایش رابه‏هم‏آرد،و من نفس خود را با پرهیزگاری می‏پرورانم تا
45 - به عثمان پسر حنیف - ص:318
درروزی‏که‏پربیم‏ترین‏روزهاست درامان‏آمدن‏تواند،وبر کرانه‏های لغزشگاه
پایدارماند.واگرخواستمی‏دانستمی‏چگونه‏عسل‏پالوده‏و مغز گندم،و بافته
ابریشم‏رابه‏کار برم.لیکن هرگز هوای من بر من چیره نخواهد گردید،و
حرص مرابه‏گزیدن‏خوراکهانخواهدکشید.چه‏بودکه‏در حجاز یا یمامه5
کسی‏حسرت گرده‏نانی برد،یا هرگز شکمی سیر نخورد،و من سیر بخوابم و
پیرامونم‏شکمهایی‏باشداز گرسنگی به پشت دوخته،و جگرهایی سوخته.یا
چنان باشم که گوینده سروده:
دردتواین‏بس که‏شب سیربخوابی‏وگرداگردت جگرهایی‏بوددرآرزوی‏پوست بزغا
آیا بدین بسنده کنم که مرا امیر مومنان گویند،و در ناخوشایندهای
روزگارشریک آنان‏نباشم؟یادر سختی زندگی نمونه‏ای برایشان نشوم؟مرا
نیافریده‏اند،تاخوردنیهای‏گواراسرگرمم‏سازد،چون چار پای بسته که به
علف پردازد،یاآن‏که‏واگذارده‏است وخاکروبه‏هارابه‏هم زند و شکم را از
علفهای‏آن‏بینبارد،وازآنچه‏برسرش آرندغفلت دارد،یامرا وانهند یا به
بازی‏سردهندیاریسمان‏گمراهی‏راکشان‏باشم‏و یا بیخودانه در سرگردانیها
گردان،وچنان‏بینم‏که‏گوینده‏شمابگوید:اگرپسرابو طالب را خوراک این
است ،ناتوانی‏اوراازکشتن‏هماوردان بنشاند،و از جنگ با دلاور مردان
بازماند.بدانیددرختی‏راکه در بیابان خشک روید شاخه سخت تر بود،و
سبزه‏های‏خوشنماراپوست نازکتر،ورستنیهای‏صحرایی‏را آتش افروخته‏تر،و
خاموشی آن دیرتر. من و رسول خدا(ص ) چون دو شاخیم از یک درخت
رسته،وچون‏آرنج‏به‏بازوپیوسته.به‏خدااگرعرب درجنگ من‏پشت به‏پشت دهد،
روی‏ازآنان‏برنتابم.واگرفرصت دست دهد به پیکار همه بشتابم،و خواهم
کوشیدتازمین‏راازاین‏شخص ازفطرت برگشته‏وکالبدخردسرگشته7 پاک
سازم‏تا که ریگ از دانه جدا گردد و با ایمان از چنگ منافق رها.
45 - به عثمان پسر حنیف - ص:319
دنیا!از من دور شو که مهارت بر دوشت نهاده است گسسته،و من از
چنگالت به‏درجسته‏ام‏و از ریسمانهایت رسته و از لغزشگاههایت دوری
گزیده‏ام.کجایندمهترانی که به بازیچه‏های خود فریبشان دادی؟کجایند
مردمی‏که‏بازیورهایت دام فریب بر سر راهشان نهادی.آنک در گورها
گرفتارند8ودرلابلای‏لحدهاناپدیدار.به‏خدااگر کالبدی بودی دیدنی یا
قالبی‏بپسودنی‏توراوانمی‏گذاشتم،وحدخدارادرباره‏ات بر پا می‏داشتم.به
کیفربندگانی‏که‏آنان‏راباآرزوهادستخوش فریب ساختی،و مردمانی که در
هلاکت جایهاشان‏درانداختی،وپادشاهانی که به دست نابودی‏شان سپردی،
ودرچنگال بلاشان درآوردی.نه راهی برای درشدن و نه گریز گاهی برای
بیرون‏آمدن.هرگز!آن‏که‏پادر لغزشگاهت نهاد به سر درآمد،و آن که در
ژرفای‏دریایت فرورفت به‏درنیامد،وآن که از ریسمانهایت رهید،توفیق
رفیقش گردید،وآن‏که‏ازگزند تو ایمن است ،باکش نبود اگر جای تنگش
مسکن‏است ودنیادردیده او چنان است که گویی روز پایان آن است .از
دیده‏ام‏نهان‏شو!به‏خداسوگندرامت نشوم که مرا خوار بدانی،و گردن به
بندت ندهم‏تاازاین‏سو بدان سویم کشانی،و سوگند به خدا بر عهده خود
می‏گیرم،جزآن‏که‏اونخواهدکه در آن ناگزیرم.نفس خود را چنان تربیت
کنم‏که‏اگرگرده‏نانی‏برای‏خوردن یافتم شاد شود،و از نانخورش به نمک
خرسندگردد،ومردم‏دیده‏ام‏رادست می‏بدارم تا چون چشمه خشکیده آبی در
آن‏نماند،واشکی‏که‏داردبریزاند.آیاچرنده،شکم‏را با چرا کردن پر سازد
وبخفتدوگوسفنددرآغل‏سیرازگیاه‏بخوردو بیفتد،و علی از توشه‏اش خورد
وآرام‏خوابد؟چشمش روشن‏باد!که‏از پس سالیانی دراز چون چار پایی به
سر برد رها،یا چرنده‏ای سر داده به چرا.
خوشاکسی که آنچه پروردگارش بر عهده وی نهاده،پرداخته است و در
سختی‏اش باشکیبایی‏ساخته،وبه‏شب دیده‏برهم ننهاده،و چون خواب بر او
چیره‏شده‏برزمین‏خفته‏وکف دست را بالین قرار داده در جمعی که از بیم
46 - به یکی از والیانش - ص:320
روزبازگشت دیده‏هاشان‏به‏شب بیداراست ،وپهلوهاشان‏ازخوابگاه‏برکنار،و
لبهاشان‏به‏یادپروردگاروگناهانشان‏زدوده‏است ازآمرزش خواستن بسیار.
راه‏آنان‏حزب کردگارندو بدانید که حزب کردگار رستگارند9.راه
پس پسر حنیف !از خدا بترس و گرده‏های نانت تو را کفایت است
اگ‏ر ب‏ه ره‏ای‏ی از آت‏ش دوزخ‏ت ع‏ن‏ای‏ت اس‏ت .
ج:2 ص:98 روایه:51 باب:14 (روایه)

[ سن‏] : قال ابو جعفر ع ان القرآن شاهد الحق و محمد ص لذلک مستقر

فمن اتخذ سببا الی سبب الله لم یقطع به الاسباب و من اتخذ غیر ذلک

سببا مع کل کذاب فاتقوا الله فان الله قد اوضح لکم اعلام دینکم و

منار هداکم فلا تاخذوا امرکم بالوهن و لا ادیانکم هزوا فتدحض اعمالکم

و تخطوا سبیلکم و لا تکونوا فی حزب الشیطان فتظلوا یهلک من هلک و

یحیی من حی و علی الله البیان بین لکم فاهتدوا و بقول العلماء

فانتفعوا و السبیل فی ذلک الی الله فمن یهدی الله فهو المهتدی و من

یضلل فلن تجد له ولیا مرشدا .
ج:4 ص:25 روایه:3 باب:4 (روایه)

[ ن ید] : الدقاق عن الاسدی عن البرمکی عن علی بن العباس عن الحسن

بن یوسف عن عبد السلام عن عمار عن ابی الیقظان عن ابی عبد الله ع قال

یجیی‏ء رسول الله ص یوم القیامه آخذا بحجزه ربه و نحن آخذون بحجزه

نبینا و شیعتنا آخذون بحجزتنا فنحن و شیعتنا حزب الله و حزب الله

هم الغالبون و الله ما نزعم انها حجزه الازار و لکنها اعظم من ذلک

یجیی‏ء رسول الله ص آخذا بدین الله و نجیی‏ء نحن آخذین بدین نبینا و

یجیی‏ء شیعتنا آخذین بدیننا .
ج:22 ص:127 روایه:100 باب:37 (روایه)

[ فر] : عبید بن کثیر معنعنا عن مالک المازنی قال اتی تسعه نفر الی

ابی سعید الخدری فقالوا یا ابا سعید هذا الرجل الذی یکثر الناس فیه

ما تقول فیه فقال عمن تسالونی قالوا نسال عن علی بن ابی طالب ع فقال

اما انکم تسالونی عن رجل امر من الدفلی و احلی من العسل و اخف من

الریشه و اثقل من الجبال اما و الله ما حلا الا علی السنه المومنین و

ما اخف الا علی قلوب المتقین فلا احبه احد قط لله و لرسوله الا حشره

الله من الامنین و انه لمن حزب الله و حزب الله هم الغالبون و الله

ما امر الا علی لسان کافر و لا ثقل الا علی قلب منافق و ما ازور عنه
احد قط و لا لوی و لا تحزب و لا عبس و لا بسر و لا عسر و لا مضر و لا

التفت و لا نظر و لا تبسم و لا یجری و لا ضحک الی صاحبه و لا قال اعجب

لهذا الامر الا حشره الله منافقا مع المنافقین و سیعلم الذین ظلموا ای

منقلب ینقلبون .

ج:23 ص:106 روایه:5 باب:7 (روایه)

[ بشا] : ابن شیخ الطائفه عن ابیه عن ابی عمرو عن ابن عقده عن

ابراهیم بن اسحاق بن یزید عن اسحاق بن یزید عن سعید بن حازم عن

الحسین بن عمر عن رشید عن حبه العرنی قال سمعت علیا ع یقول نحن

النجباء و افراطنا افراط الانبیاء حزبنا حزب الله و الفئه الباغیه

حزب الشیطان من ساوی بیننا و بینهم فلیس منا .


ج:24 ص:213 روایه:7 باب:56 (روایه)

[ ید] : باسناده عن ابی عبد الله ع قال فنحن و شیعتنا حزب الله و

حزب الله هم الغالبون الخبر .


ج:27 ص:83 روایه:24 باب:4 (روایه)

[ ما] : المفید عن ابن قولویه عن ابیه عن سعد بن عبد الله عن ابن

عیسی عن صفوان بن یحیی عن یعقوب بن شعیب عن صالح بن میثم التمار

رحمه الله قال وجدت فی کتاب میثم رضی الله عنه یقول تمسینا لیله

عند امیر المومنین علی بن ابی طالب ع فقال لنا لیس من عبد امتحن

الله قلبه بالایمان الا اصبح یجد مودتنا علی قلبه و لا اصبح عبد سخط

الله علیه الا یجد بغضنا علی قلبه فاصبحنا نفرح بحب المحب لنا و

نعرف بغض المبغض لنا و اصبح محبنا مغتبطا بحبنا برحمه من الله

ینتظرها کل یوم و اصبح مبغضنا یوسس بنیانه علی شفا جرف هار فکان
ذلک الشفا قد انهار به فی نار جهنم و کان ابواب الرحمه قد فتحت

لاصحاب اهل الرحمه فهنیئا لاصحاب الرحمه رحمتهم و تعسا لاهل النار

مثواهم ان عبدا لن یقصر فی حبنا لخیر جعله الله فی قلبه و لن یحبنا

من یحب مبغضنا ان ذلک لا یجتمع فی قلب واحد ما جعل الله لرجل من

قلبین یحب بهذا قوما و یحب بالاخر عدوهم و الذی یحبنا فهو یخلص

حبنا کما یخلص الذهب لا غش فیه نحن النجباء و افراطنا افراط

الانبیاء و انا وصی الاوصیاء و انا حزب الله و رسوله ع و الفئه

الباغیه حزب الشیطان فمن احب ان یعلم حاله فی حبنا فلیمتحن قلبه

فان وجد فیه حب من الب علینا فلیعلم ان الله عدوه و جبرئیل و
میکائیل و الله عدو للکافرین .
ج:32 ص:354 روایه:337 باب:10 (روایه)

قال ابن ابی الحدید فی شرح النهج قال نصر بن مزاحم فی کتاب صفین دخل

امیر المومنین ع الکوفه بعد رجوعه من البصره و معه اشراف من اهل

البصره و غیرهم فاستقبلهم اهل الکوفه فیهم قراوهم و اشرافهم فدعوا له

و قالوا یا امیر المومنین این تنزل ا تنزل القصر قال لا و لکن انزل

الرحبه فنزلها و اقبل حتی دخل المسجد الاعظم فصلی فیه رکعتین ثم صعد

المنبر فحمد الله و اثنی علیه و صلی علی رسوله ثم قال اما بعد یا اهل

الکوفه فان لکم فی الاسلام فضلا ما لم تبدلوا او تغیروا دعوتکم الی الحق

فاجبتم و بداتم بالمنکر فغیرتم الا ان فضلکم فیما بینکم و بین الله
فاما فی الاحکام و القسم فانتم اسوه غیرکم ممن اجابکم و دخل فیما

دخلتم فیه الا ان اخوف ما اخاف علیکم اتباع الهوی و طول الامل اما

اتباع الهوی فیصد عن الحق و اما طول الامل فینسی الاخره الا ان الدنیا

قد ترحلت مدبره و ان الاخره قد ترحلت مقبله و لکل واحده منهما بنون

فکونوا من ابناء الاخره الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل

الحمد لله الذی نصر ولیه و خذل عدوه و اعز الصادق المحق و اذل

الناکث المبطل علیکم بتقوی الله و طاعه من اطاع الله من اهل بیت

نبیکم الذین هم اولی بطاعتکم فیما اطاعوا الله فیه من المستحلین

المدعین القالین لنا یتفضلون بفضلنا و یجاحدوننا امرنا و ینازعوننا
حقنا و یباعدوننا عنه فقد ذاقوا و بال ما اجترحوا فسوف یلقون غیا الا

انه قد قعد عن نصرتی رجال منکم و انا علیهم عاتب زار فاهجروهم و

اسمعوهم ما یکرهون لیعرف بذلک حزب الله عند الفرقه فقام الیه

مالک بن حبیب الیربوعی و کان صاحب شرطته فقال و الله انی لاری

الهجر و اسماع المکروه لهم قلیلا .

ج:33 ص:492 روایه:699 باب:29 (روایه)

[ نهج‏] : و من کتاب له ع الی ابن عباس و هو عامله علی البصره اعلم

ان البصره مهبط ابلیس و مغرس الفتن فحادث اهلها بالاحسان و احلل

عقده الخوف من قلوبهم و قد بلغنی تنمرک لبنی تمیم و غلظتک علیهم و

ان بنی تمیم لم یغب لهم نجم الا طلع آخر و انهم لم یسبقوا بوغم فی

جاهلیه و لا اسلام و ان لهم بنا رحما ماسه و قرابه خاصه نحن ماجورون

علی صلتها و مازورون علی قطیعتها فاربع ابا العباس رحمک الله فیما

جری علی یدک و لسانک من خیر و شر فانا شریکان فی ذلک و کن عند

صالح ظنی بک و لا یفیلن رایی فیک تبیین قال ابن میثم رحمه الله روی
ج:33 ص:492 روایه:699 باب:29 (روایه)

[ نهج‏] : و من کتاب له ع الی ابن عباس و هو عامله علی البصره اعلم

ان البصره مهبط ابلیس و مغرس الفتن فحادث اهلها بالاحسان و احلل

عقده الخوف من قلوبهم و قد بلغنی تنمرک لبنی تمیم و غلظتک علیهم و

ان بنی تمیم لم یغب لهم نجم الا طلع آخر و انهم لم یسبقوا بوغم فی

جاهلیه و لا اسلام و ان لهم بنا رحما ماسه و قرابه خاصه نحن ماجورون

علی صلتها و مازورون علی قطیعتها فاربع ابا العباس رحمک الله فیما

جری علی یدک و لسانک من خیر و شر فانا شریکان فی ذلک و کن عند

صالح ظنی بک و لا یفیلن رایی فیک تبیین قال ابن میثم رحمه الله روی
ان ابن عباس کان قد اضر ببنی تمیم حین ولی امر البصره من قبل علی ع

للذی عرفهم به من العداوه یوم الجمل لانهم کانوا من شیعه طلحه و

الزبیر و عائشه فحمل علیهم ابن عباس فاقصاهم و تنکر علیهم و عیرهم

بالجمل حتی کان یسمیهم شیعه الجمل و انصار عسکر و هو اسم جمل عائشه و

حزب الشیطان فاشتد ذلک علی نفر من شیعه علی ع من بنی تمیم منهم

حارثه بن قدامه و غیره فکتب بذلک حارثه الی علی ع یشکو الیه ابن

عباس فکتب ع الی ابن عباس اما بعد فان خیر الناس عند الله غدا

اعملهم بطاعته فیما علیه و له و اقواهم بالحق و ان کان مرا الا و انه

بالحق قامت السموات و الارض فیما بین العباد فلتکن سریرتک فعلا و
لیکن حکمک واحدا و طریقتک مستقیمه و اعلم ان البصره مهبط ابلیس و

مغرس الفتن الی آخر ما مر قوله .

ج:36 ص:139 روایه:99 باب:39 (روایه)

[ فر] : جعفر بن محمد الفزاری معنعنا عن ابی جعفر محمد بن علی ع قال

خرج رسول الله ص ذات یوم و هو راکب و خرج امیر المومنین علی بن

ابی طالب ع و هو یمشی فقال النبی ص یا ابا الحسن اما ان ترکب و

اما ان تنصرف فان الله امرنی ان ترکب اذا رکبت و تمشی اذا مشیت و

تجلس اذا جلست الا ان یکون حد من حدود الله لا بد لک من القیام و

القعود فیه و ما اکرمنی الله بکرامه الا و قد اکرمک بمثلها خصنی

بالنبوه و الرساله و جعلک ولی ذلک تقوم فی صعب اموره و الذی بعثنی

بالحق نبیا ما آمن بی من کفر بک و لا اقر بی من جحدک و لا آمن بالله
من انکرک و ان فضلک من فضلی و فضلی لک فضل و هو قول ربی ( قل بفضل

الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون ) و الله یا علی ما

خلقت الا لیعرف بک معالم الدین و دارس السبیل و لقد ضل من ضل عنک

و لم یهتد الی الله من لم یهتد الیک و هو قول ربی ( و انی لغفار لمن

تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدی ) الی ولایتک و لقد امرنی ان افترض

من حقک ما امرنی ان افترضه من حقی فحقک مفروض علی من آمن بی

کافتراض حقی علیه و لولاک لم یعرف حزب الله و بک یعرف عدو الله

و لو لم یلقوه بولایتک ما لقوه بشی‏ء و ان مکانی لاعظم من مکان من

تبعنی و لقد انزل الله فیک ( یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من
ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته ) فلو لم ابلغ ما امرت به لحبط

عملی ما اقول لک الا ما یقول ربی و ان الذی اقول لک لمن الله نزل

فیک فالی الله اشکو تظاهر امتی علیک بعدی اما انه یا علی ما ترک

قتالی من قاتلک و لا سلم لی من نصب لک و انک لصاحب الاکواب و

صاحب المواقف المحموده فی ظل العرش اینما اوقف فتدعی اذا دعیت و

تحیی اذا حییت و تکسی اذا کسیت حقت کلمه العذاب علی من لم یصدق

قولی فیک و حقت کلمه الرحمه لمن صدقنی و ما اغتابک مغتاب و لا

اعان علیک الا هو فی حزب ابلیس و من والاک و والی من هو منک من

بعدک کان من حزب الله و حزب الله هم المفلحون .
ج:37 ص:223 روایه:95 باب:52 (روایه)

[ کشف‏] : من دلائل الحمیری عن الحسن بن طریف قال کتبت الی ابی

محمد ع اساله ما معنی قول رسول الله ص لامیر المومنین ع من کنت مولاه

فهذا مولاه قال اراد بذلک ان جعله علما یعرف به حزب الله عند

الفرقه .



ج:41 ص:299 روایه:29 باب:114 (روایه)

[ یج‏] : و منها ما انتشرت به الاثار عنه ع من قوله قبل قتاله الفرق

الثلاثه بعد بیعته امرت بقتال الناکثین و القاسطین و المارقین یعنی

الجمل و صفین و النهروان فقاتلهم و کان الامر فیما خبر به علی ما قال

و قال ع لطلحه و الزبیر حین استاذناه فی الخروج الی العمره لا و الله

ما تریدان العمره و لکن تریدان البصره فکان کما قال و قال ع لابن

عباس و یخبره به عن استیذانهما فی العمره انی اذنت لهما مع علمی

بما انطویا علیه من الغدر فاستظهرت بالله علیهما و ان الله سیرد

کیدهما و یظفرنی بهما و کان کما قال و قال بذی قار و هو جالس لاخذ
البیعه یاتیکم من قبل الکوفه الف رجل لا یزیدون رجلا و لا ینقصون رجلا

یبایعونی علی الموت قال ابن عباس فجزعت لذلک و خفت ان ینقص

القوم من العدد او یزیدوا علیه فیفسدوا الامر علینا و انی احصی القوم

فاستوفیت عددهم تسع مائه رجل و تسعه و تسعین رجلا ثم انقطع مجی‏ء

القوم فقلت انا لله و انا الیه راجعون ما ذا حمله علی ما قال فبینما

انا مفکر فی ذلک اذا رایت شخصا قد اقبل حتی دنا و هو رجل علیه قباء

صوف و معه سیف و ترس و اداوه فقرب من امیر المومنین ع فقال امدد

یدیک لابایعک قال علی ع و علی ما تبایعنی قال علی السمع و الطاعه و

القتال بین یدیک او یفتح الله علیک فقال ما اسمک قال اویس القرنی
قال نعم الله اکبر فانه اخبرنی حبیبی رسول الله ص انی ادرک رجلا من

امته یقال له اویس القرنی یکون من حزب الله یموت علی الشهاده یدخل

فی شفاعته مثل ربیعه و مضر قال ابن عباس فسری عنا .



ج:42 ص:147 روایه:7 باب:124 (روایه)

[ شا یج‏] : روی ان امیر المومنین صلوات الله علیه قال بذی قار و هو

جالس لاخذ البیعه یاتیکم من قبل الکوفه الف رجل لا یزیدون رجلا و لا

ینقصون رجلا یبایعونی علی الموت قال ابن عباس فجزعت لذلک و خفت

ان ینقص القوم من العدد او یزیدوا علیه فیفسد الامر علینا و انی احصی

القوم فاستوفیت عددهم تسع مائه رجل و تسعه و تسعین رجلا ثم انقطع

مجیی‏ء القوم فقلت انا لله و انا الیه راجعون ما ذا حمله علی ما قال

فبینما انا مفکر فی ذلک اذ رایت شخصا قد اقبل حتی دنا و هو رجل

علیه قباء صوف و معه سیف و ترس و اداوه فقرب من امیر المومنین ع
فقال امدد یدیک لابایعک قال علی ع و علی ما تبایعنی قال علی السمع و

الطاعه و القتال بین یدیک حتی اموت او یفتح الله علیک فقال ما

اسمک فقال اویس قال انت اویس القرنی قال نعم قال الله اکبر فانه

اخبرنی حبیبی رسول الله ص انی ادرک رجلا من امته یقال له اویس

القرنی یکون من حزب الله و رسوله یموت علی الشهاده یدخل فی شفاعته

مثل ربیعه و مضر قال ابن عباس فسری عنا .


ج:45 ص:134 روایه:1 باب:39 (روایه)

و لئن جرت علی الدواهی مخاطبتک انی لاستصغر قدرک و استعظم تقریعک

و استکبر توبیخک لکن العیون عبری و الصدور حری الا فالعجب کل العجب

لقتل حزب الله النجباء بحزب الشیطان الطلقاء فهذه الایدی تنطف من

دمائنا و الافواه تتحلب من لحومنا و تلک الجثث الطواهر الزواکی

تنتابها العواسل و تعفوها امهات الفراعل و لئن اتخذتنا مغنما لتجدنا

وشیکا مغرما حین لا تجد الا ما قدمت و ما ربک بظلام للعبید فالی الله

المشتکا و علیه المعول فکد کیدک و اسع سعیک و ناصب جهدک فو الله

لا تمحو ذکرنا و لا تمیت وحینا و لا تدرک امدنا و لا ترحض عنک عارها
و هل رایک الا فند و ایامک الا عدد و جمعک الا بدد یوم یناد المناد

الا لعنه الله علی الظالمین فالحمد لله الذی ختم لاولنا بالسعاده و

لاخرنا بالشهاده و الرحمه و نسال الله ان یکمل لهم الثواب و یوجب

لهم المزید و یحسن علینا الخلافه انه رحیم ودود و حسبنا الله و نعم

الوکیل فقال یزید یا صیحه تحمد من صوائح ما اهون الموت علی النوائح

قال ثم استشار اهل الشام فیما یصنع بهم فقالوا لا تتخذ من کلب سوء

جروا فقال له النعمان بن بشیر انظر ما کان الرسول یصنعه بهم فاصنعه

بهم و قال المفید رحمه الله ثم قال لعلی بن الحسین یا بن حسین ابوک

قطع رحمی و جهل حقی و نازعنی سلطانی فصنع الله به ما قد رایت فقال
علی ابن الحسین ( ما اصاب من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی

کتاب من قبل ان نبراها ان ذلک علی الله یسیر ) فقال یزید لابنه خالد

اردد علیه فلم یدر خالد ما یرد علیه فقال له یزید قل ( ما اصابکم من

مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر ) و قال صاحب المناقب بعد

ذلک فقال علی بن الحسین یا بن معاویه و هند و صخر لم تزل النبوه و

الامره لابائی و اجدادی من قبل ان تولد و لقد کان جدی علی بن ابی طالب

فی یوم بدر و احد و الاحزاب فی یده رایه رسول الله ص و ابوک و جدک

فی ایدیهما رایات الکفار ثم جعل علی بن الحسین ع یقول ما ذا تقولون

اذ قال النبی لکم ما ذا فعلتم و انتم آخر الامم بعترتی و باهلی عند
ج:68 ص:128 روایه:59 باب:18 (غیرمعصوم)

[ بشا] : عن عمر بن ابراهیم العلوی و سعید بن محمد الثقفی عن محمد

بن علی بن عبد الرحمان عن ابیه عن احمد بن علی المرهبی عن علی بن

مجالد عن جعفر بن حفص عن سواده بن محمد عن ابی العباس الضریر عن

ابی الصباح عن همام ابی علی قال قلت لکعب الحبر ما تقول فی هذه

الشیعه شیعه علی بن ابیطالب ع قال یا همام انی لاجد صفتهم فی کتاب

الله المنزل انهم حزب الله و انصار دینه و شیعه ولیه و هم خاصه الله

من عباده و نجباوه من خلقه اصطفاهم لدینه و خلقهم لجنته مسکنهم الجنه

الی الفردوس الاعلی فی خیام الدر و غرف اللولو و هم فی المقربین
الابرار یشربون من الرحیق المختوم و تلک عین یقال لها تسنیم لا یشرب

منها غیرهم و ان تسنیما عین وهبها الله لفاطمه بنت محمد زوجه علی بن

ابیطالب تخرج من تحت قائمه قبتها علی برد الکافور و طعم الزنجبیل و

ریح المسک ثم تسیل فیشرب منها شیعتها و احباوها و ان لقبتها اربع

قوائم قائمه من لولوه بیضاء تخرج من تحتها عین تسیل فی سبل اهل الجنه

یقال لها السلسبیل و قائمه من دره صفراء تخرج من تحتها عین یقال لها

طهور و قائمه من زمرده خضراء تخرج من تحتها عینان نضاختان من خمر و

عسل فکل عین منها تسیل الی اسفل الجنان الا التسنیم فانها تسیل الی

علیین فیشرب منها خاصه اهل الجنه و هم شیعه علی و احباوه و تلک قول
الله عز و جل فی کتابه ( یسقون من رحیق مختوم ختامه مسک و فی ذلک

فلیتنافس المتنافسون و مزاجه من تسنیم عینا یشرب بها المقربون )

فهنیئا لهم ثم قال کعب و الله لا یحبهم الا من اخذ الله عز و جل منه

المیثاق ثم قال المصنف قدس الله روحه قال محمد بن ابی القاسم یحری

ان تکتب الشیعه هذا الخبر بالذهب لانمائه و تحفظه و تعمل بما فیه

بما تدرک به هذه الدرجات العظیمه لا سیما روایه روتها العامه فتکون

ابلغ فی الحجه و اوضح فی الصحه رزقنا الله العلم و العمل بما ادوا

الینا الهداه الائمه علیهم الصلاه و السلام .

ج:71 ص:127 روایه:4 باب:63 (روایه)

[ کا] : عن محمد بن یحیی عن ابن عیسی عن ابن محبوب عن عبد الله بن

سنان عن ابی عبد الله ع قال ایما عبد اقبل قبل ما یحب الله عز و جل

اقبل الله قبل ما یحب و من اعتصم بالله عصمه الله و من اقبل الله

قبله و عصمه لم یبال لو سقطت السماء علی الارض او کانت نازله نزلت

علی اهل الارض فشملتهم بلیه کان فی حزب الله بالتقوی من کل بلیه ا

لیس الله عز و جل یقول ( ان المتقین فی مقام امین )

ج:72 ص:176 روایه:6 باب:103 (روایه)

[ نهج‏] : من خطبه له ع یصف فیها المنافقین نحمده علی ما وفق له من

الطاعه و زاد عنه من المعصیه و نساله لمنته تماما و بحبله اعتصاما و

نشهد ان محمدا عبده و رسوله خاض الی رضوان الله کل غمره و تجرع فیه

کل غصه و قد تلون له الادنون و تالب علیه الاقصون و خلعت الیه العرب

اعنتها و ضربت الیه فی محاربته بطون رواحلها حتی انزلت بساحته

عداوتها من ابعد الدار و اسحاق المزار اوصیکم عباد الله بتقوی الله و

احذرکم اهل النفاق فانهم الضالون المضلون و الزالون المزلون یتلونون

الوانا و یفتنون افتنانا و یعمدونکم بکل عماد و یرصدونکم بکل مرصاد
قلوبهم دویه و صفاحهم نقیه یمشون الخفاء و یدبون الضراء وصفهم دواء و

قولهم شفاء و فعلهم الداء العیاء حسده الرخاء و موکدو البلاء و مقنطو

الرجا لهم بکل طریق صریع و الی کل قلب شفیع و لکل شجو دموع یتقارضون

الثناء و یتراقبون الجزاء ان سالوا الحفوا و ان عذلوا کشفوا و ان

حکموا اسرفوا قد اعدوا لکل حق باطلا و لکل قائم مائلا و لکل حی قاتلا و

لکل باب مفتاحا و لکل لیل مصباحا یتوصلون الی الطمع بالیاس لیقیموا

به اسواقهم و ینفقوا به اعلاقهم یقولون فیشبهون و یصفون فیموهون قد

هینوا الطریق و اضلعوا المضیق فهم لمه الشیطان و حمه النیران اولئک

حزب الشیطان الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون .