در همدان که بودم یکیاز دوستان من یک صفحه بزرگی را آورد من دیدم که گفت نقشه همدان است. نقشه همدان و حومه همدان ، بزرگ بود، در نقشه دیدم که یک نقطههای زیادی در آن هست، گفت این نقشه مال خارجی ها است، این نقطه هائی است که یک چیزی در آن هست، این نقطه هائی که گذاشتند جاهائی است که این ها کشف کردند یک چیزی در این محل، یک چیزی پیدا می شود، اینها علاوه بر این که زمینهای ما را تفحص کردند و همه چیزش را تحت نظر قرار دادند و می دانند ما چه داریم، علاوه بر این قشرهای ملّت ما را مطالعه کردند. در بختیاری ها رفتند، آنجا یک نفر آدم رفته چند سال مانده آنجا در بختیاری ها مطالعه کرده که این ها را چطور میشود رام کرد، چطور میشود برانگیخت، روحیات این ها چه جور است، در بلوچستان هم رفتند، در کردستان هم رفتند، همه جا، ممکن است یک نفر هم باشد که کردها ندانند، غیر کرد، خیال کنند کرد است. گاهی وقت ها یکیاز آن ها پیدا شده، عمامه سرش بوده، آخوند شده ، همه جا رفتند این ها و همه انگیزه هائی که در یک ملتی ممکن است منشا یک امری بشود، این ها مطالعه اش را کردند، قبلا اینها مطالعه داشتند لکن خارجی، و عینی چیزی به دست شان نیامده بود، آنطوری که باید بیاید، مطالعات بود و عملیات بود. شما ملّت بزرگ، آن مطالعات آن ها را عینیت دادید، یعنی آنها بعد از مطالعاتشان به اینجا رسیده بودند که آن چیزی که مضر است، اسلام است برایشان و وحدت کلمه ملت، اگر همه ملّت یکی بشود و همه اسلامی باشند، این نمیگذارد آنها زندگیشان درست بشود، این دو نقطه را این ها به آن حمله کردند زمان رضاشاه به اسلام حمله کردند و به روحانیت حمله کردند، آن کردند، آن کردند که کسانی اگر یادشان باشد دیدند، کسانیکه ندیدند در تاریخ بعدها ببینند، چون تاریخ هم نمیتوانست بنویسد، بعدها شاید بیاید در تاریخ و در زمان ما هم با فرم دیگر، اساس این بود که اسلام را ببرند، تاریخ اسلام را به اسم این که ما خودمان یک کذائی هستیم، تاریخ اسلام را میخواست از بین ببرد، موفق نشد، همه چیز را اینها میخواستند از بین ببرند موفق نشدند. همه چیز را اینها میخواستند از بین ببرند، اسلام را ضعیفش کنند و مردم را از آن هائیکه کار برای اسلام میکردند یا کارشناس اسلام بودند جدا کنند، به اسم این که این ها مرتجع هستند. از این طرف هم دانشگاهیها یک دسته فکلیآنجا نشستند برای خودشان چه میکنند به ما میآمدند این طور تزریق می کردند که این ها یک دسته بیدین و ریش تراش و فکلی، به شما میآمدند از آن طرف می گفتند این ها یک دسته انگلیسیاند. این ها، همان عمّال انگلیسی میآمدند میگفتند این ها یک دسته انگلیسیاند اینها، همان عمّال انگلیسیمیآمدند میگفتند آخوندها، این آخوندها انگلیسیاند، انگلیسی ها این حوزه ها را درست کردند، من خودم با گوشم شنیدم گفت: انگلیسیها نجف و قم را - انگلیسیها- درست کردند، میخواستند وحدت کلمهای که امکان داشت بین این دو قشر متفکر پیش بیاید، نگذارند. خدا خواست که در یک برهه از زمان، این دو قشر با هم شدند، هر دو یک قصد داشتند، هر دو یک مطلب داشتند. و حالاباز همان قضایا میخواهند پیش بیاورند، باز دانشگاهیها را از مدارس قدیمه جدا کنند، حزب ها پیش بیاورند و گروههای فراوان که همه با هم مختلف باشند و مع الاسف ملتفت نیستیم، عمق مسائل را نمیتوانیم درک کنیم که در ظرف یک سال کمتر دویست تا گروه در یک مملکت پیدا شد و دویست تا حزب اظهار وجود کردند، این یعنیچه! این چه بوده، چیست این طور می شود، دویست تا گروه در اینجا پیدا بشود، هر چه گروه ها هم زیادتر بشود اختلافات زیادتر میشود. اصل حزب بازیرا به نظر من که در صدر مشروطیت حزب را در ایران درست کردند، حزب بازیرا برای همین درست کردند که نگذارند این ملّت با هم آشتی کند . برای این که حزب را میدیدند که اینجا بنایاینها این است که وقتی این حزب شد حزب عدالت و این حزب شد حزب دموکرات که درصدر مشروطه بوده، این ها با هم دشمنند. این برای آن میزند، این برای او میزند، احزاب در خارج اینجور نیستند، اگر نمایش بدهند که اینجور هستند برایاین که کلاه سر ما بگذارند، اگر نمایش بدهند که اینها اختلاف دارند، اختلاف اساسی ندارند، این ها کلاه سر ما میخواهند بگذارند تا ما اختلاف پیدا بکنیم، مثل یک بچه ایما را حساب میکنند که یک توپ میاندازند میدان که سرگرم کنند مردم را. اگر شما آقایان و همه ملّت بخواهند استقلال خودشان را،- و میخواهند بخواهند آزادی خودشان را، باید اول افکارشان را آزاد کنند، افکار ما الان در قید و بند است حالا هم هست انشاء اللّه بشود الان یک نهضت، یک نهضت فکری هم شد الان، لکن باید این را تتمیم کرد، نهضت شماهائی که در دانشگاه هستید و دانشمند هستید و متفکر هستید، این جوانهای ما را یک جوری بار بیاورید که خودشان بفهمند که خودشان یک چیزیاند، نگویند که ما باید جور غرب باشیم، شرقی باشند، اگر از غرب هم صنعتی میآید، یاد بگیرند، اما غربی نشوند، یاد گرفتن مسله، یک چیزی است و مغز را غربی کردن و از خودش غافل شدن، مسله دیگر است. ما با تمدن مخالف نیستیم با تمدن صادراتی مخالفیم تمدن صادراتی ما را به این روز نشانده است. آزادی صادراتی! آزادی است که بچههای ما را به فحشاء کشاند و مراکز فساد هر چه خواست زیاد شد به اسم آزادی، همه مطبوعات ما در خدمت آن ها بودند برای این که این بچه هایما را، این جوانهای ما را از دانشگاه منصرف کنند و به فحشاء بکشند. در عین حالی که دانشگاه باز یک (51)