تربیت
Tarbiat.Org

وحدت در کلام و پیام امام خمینی‏
مرکز غدیر‏‏‏

هر چه گروه ها هم زیادتر بشود اختلافات زیادتر می‏شود. اصل حزب بازی را به نظر من که در صدر مشروطیت حزب را در ایران درست کردند، حزب بازی را برای همین درست کردند که نگذارند این ملّت با هم آشتی کند

در همدان که بودم یکی‏از دوستان من یک صفحه بزرگی را آورد من دیدم که گفت نقشه همدان است. نقشه همدان و حومه همدان ، بزرگ بود، در نقشه دیدم که یک نقطه‏های زیادی در آن هست، گفت این نقشه مال خارجی ها است، این نقطه هائی است که یک چیزی در آن هست، این نقطه هائی که گذاشتند جاهائی است که این ها کشف کردند یک چیزی در این محل، یک چیزی پیدا می شود، اینها علاوه بر این که زمینهای ما را تفحص کردند و همه چیزش را تحت نظر قرار دادند و می دانند ما چه داریم، علاوه بر این قشرهای ملّت ما را مطالعه کردند. در بختیاری ها رفتند، آنجا یک نفر آدم رفته چند سال مانده آنجا در بختیاری ها مطالعه کرده که این ها را چطور می‏شود رام کرد، چطور می‏شود برانگیخت، روحیات این ها چه جور است، در بلوچستان هم رفتند، در کردستان هم رفتند، همه جا، ممکن است یک نفر هم باشد که کردها ندانند، غیر کرد، خیال کنند کرد است. گاهی وقت ها یکی‏از آن ها پیدا شده، عمامه سرش بوده، آخوند شده ، همه جا رفتند این ها و همه انگیزه هائی که در یک ملتی ممکن است منشا یک امری بشود، این ها مطالعه اش را کردند، قبلا اینها مطالعه داشتند لکن خارجی، و عینی چیزی به دست شان نیامده بود، آنطوری که باید بیاید، مطالعات بود و عملیات بود. شما ملّت بزرگ، آن مطالعات آن ها را عینیت دادید، یعنی آنها بعد از مطالعاتشان به اینجا رسیده بودند که آن چیزی که مضر است، اسلام است برایشان و وحدت کلمه ملت، اگر همه ملّت یکی بشود و همه اسلامی باشند، این نمی‏گذارد آنها زندگی‏شان درست بشود، این دو نقطه را این ها به آن حمله کردند زمان رضاشاه به اسلام حمله کردند و به روحانیت حمله کردند، آن کردند، آن کردند که کسانی اگر یادشان باشد دیدند، کسانی‏که ندیدند در تاریخ بعدها ببینند، چون تاریخ هم نمی‏توانست بنویسد، بعدها شاید بیاید در تاریخ و در زمان ما هم با فرم دیگر، اساس این بود که اسلام را ببرند، تاریخ اسلام را به اسم این که ما خودمان یک کذائی هستیم، تاریخ اسلام را می‏خواست از بین ببرد، موفق نشد، همه چیز را اینها می‏خواستند از بین ببرند موفق نشدند. همه چیز را اینها می‏خواستند از بین ببرند، اسلام را ضعیفش کنند و مردم را از آن هائی‏که کار برای اسلام می‏کردند یا کارشناس اسلام بودند جدا کنند، به اسم این که این ها مرتجع هستند. از این طرف هم دانشگاهیها یک دسته فکلی‏آنجا نشستند برای خودشان چه می‏کنند به ما می‏آمدند این طور تزریق می کردند که این ها یک دسته بیدین و ریش تراش و فکلی، به شما می‏آمدند از آن طرف می گفتند این ها یک دسته انگلیسی‏اند. این ها، همان عمّال انگلیسی می‏آمدند می‏گفتند این ها یک دسته انگلیسی‏اند این‏ها، همان عمّال انگلیسی‏می‏آمدند می‏گفتند آخوندها، این آخوندها انگلیسی‏اند، انگلیسی ها این حوزه ها را درست کردند، من خودم با گوشم شنیدم گفت: انگلیسی‏ها نجف و قم را - انگلیسی‏ها- درست کردند، می‏خواستند وحدت کلمه‏ای که امکان داشت بین این دو قشر متفکر پیش بیاید، نگذارند. خدا خواست که در یک برهه از زمان، این دو قشر با هم شدند، هر دو یک قصد داشتند، هر دو یک مطلب داشتند. و حالاباز همان قضایا می‏خواهند پیش بیاورند، باز دانشگاهی‏ها را از مدارس قدیمه جدا کنند، حزب ها پیش بیاورند و گروه‏های فراوان که همه با هم مختلف باشند و مع الاسف ملتفت نیستیم، عمق مسائل را نمی‏توانیم درک کنیم که در ظرف یک سال کمتر دویست تا گروه در یک مملکت پیدا شد و دویست تا حزب اظهار وجود کردند، این یعنی‏چه! این چه بوده، چیست این طور می شود، دویست تا گروه در اینجا پیدا بشود، هر چه گروه ها هم زیادتر بشود اختلافات زیادتر می‏شود. اصل حزب بازی‏را به نظر من که در صدر مشروطیت حزب را در ایران درست کردند، حزب بازی‏را برای همین درست کردند که نگذارند این ملّت با هم آشتی کند . برای این که حزب را می‏دیدند که اینجا بنای‏اینها این است که وقتی این حزب شد حزب عدالت و این حزب شد حزب دموکرات که درصدر مشروطه بوده، این ها با هم دشمنند. این برای آن می‏زند، این برای او می‏زند، احزاب در خارج اینجور نیستند، اگر نمایش بدهند که اینجور هستند برای‏این که کلاه سر ما بگذارند، اگر نمایش بدهند که این‏ها اختلاف دارند، اختلاف اساسی ندارند، این ها کلاه سر ما می‏خواهند بگذارند تا ما اختلاف پیدا بکنیم، مثل یک بچه ای‏ما را حساب می‏کنند که یک توپ می‏اندازند میدان که سرگرم کنند مردم را. اگر شما آقایان و همه ملّت بخواهند استقلال خودشان را،- و می‏خواهند بخواهند آزادی خودشان را، باید اول افکارشان را آزاد کنند، افکار ما الان در قید و بند است حالا هم هست انشاء اللّه بشود الان یک نهضت، یک نهضت فکری هم شد الان، لکن باید این را تتمیم کرد، نهضت شماهائی که در دانشگاه هستید و دانشمند هستید و متفکر هستید، این جوان‏های ما را یک جوری بار بیاورید که خودشان بفهمند که خودشان یک چیزی‏اند، نگویند که ما باید جور غرب باشیم، شرقی باشند، اگر از غرب هم صنعتی می‏آید، یاد بگیرند، اما غربی نشوند، یاد گرفتن مسله، یک چیزی است و مغز را غربی کردن و از خودش غافل شدن، مسله دیگر است. ما با تمدن مخالف نیستیم با تمدن صادراتی مخالفیم تمدن صادراتی ما را به این روز نشانده است. آزادی صادراتی! آزادی است که بچه‏های ما را به فحشاء کشاند و مراکز فساد هر چه خواست زیاد شد به اسم آزادی، همه مطبوعات ما در خدمت آن ها بودند برای این که این بچه های‏ما را، این جوان‏های ما را از دانشگاه منصرف کنند و به فحشاء بکشند. در عین حالی که دانشگاه باز یک (51)