تربیت
Tarbiat.Org

حماسه کربلا (دمع السجوم)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

شهادت نافع بن هلال (ره)

(طبری) نافع بن هلال جملی نام خود را بر سوفار تیرهایش نوشته بود و تیرهایش زهر آگین بود (بحار) می‏گفت:
ارمی بها مغلمة افواقها - و النفس لا ینفعها اشفاقها ‏
مسمومة یجری بها اخفاقها - لیملأَنّ ارضها ارشاقها
یعنی: می‏اندازم این تیرها را که سوفارش نشاندار است ترس برای نفس سودی ندراد، تیرها زهر آگین است و پران می‏رود و زمین را پر می‏کند انداختن آن تیرها، پیوسته تیر می‏افکند و تا وقتی دیگر تیر به ترکش نداشت دست به تیغ برد و از نیام بیرون کشید و این رجز خواندن گرفت:
انا الغلامالیمنی البجلی - دینی علی دین حسین و علی ‏
اءنْ اقتل الیوم فهذا املی - فذاک رایی و الاقی عملی ‏
طبری و جزری گفتند: دوازده تن از اصحاب عمر سعد را بکشت غیر آنها که خسته کرد. پس او را چندان زدند که بازوانش بشکست و از پای در آمد و او را اسیر گرفتند.
رواوی گفت: او را شمر(117) بن ذی الجوشن بگرفت و به یاری همراهان خود او را کشان کشان بردند تا نزدیک عمر سعد، عمر سعد با او گفت: ای نافع وای بر تو، تو را چه بر آن داشت که با جان خود چنین کنی؟
گفت: خدا میداند که من چه می‏خواستم و خون بر ریش او روان بود و می‏گفت من دوازده کس از شما بکشتم غیر از مجروحان و خویشتن را بر این جهاد ملامت نمی‏کنم و اگر ساعد و بازو داشتم مرا دستگیر نمی‏کردید.
پس شمر با عمر گفت: او را بکش اصلحک الله. عمر گفت: تو او را آوردی اگر خواهی هم تواو را بکش. پس شمشیر بکشید نافع با او گفت: اگر مسلمان بودی بر تو بزرگ می‏آمد که خون ما در گردن تو باشد و به لقای پروردگار روی، پس سپاس خدای را که مرگ را به دست نابکاران خلق خود مقرر فرمود. پس او را بکشت آن گاه شمر بر آن‏ها تاخت و می‏گفت:
خلوا عداة الله خلوا عن شَمِر - یضربکم بسیفه و لا یفر ‏
و هو لکم صاب(118) و سم و مقر‏