ریاستطلبی بمعنی تسلط بر دلها و اعمال قدرت و حکومت بر آنهاست، و آن بر دو قسم است. یک قسم آن، ریاستی است که خدای تعالی بخواص خلقش از انبیاء و اوصیاء (علیهم السلام) برای هدایت و ارشاد مردم و رفع فساد از آنها افاضه فرموده است. قسم دیگر ریاست مردم است، و این قسم ریاست نیز چند نوع است. یکنوع آن ریاست حق است و آن اگر در حضور امام معصوم باشد و امام معصوم او را تکلیف بدان ریاست کند بر او واجب میشود، و در زمان غیبت امام مشهور است که بر فقیه جامع الشرایط واجب است یا خاصه بطور کفایت - نوع دیگر ریاستی است که نه در زمان حضور امام و بامر امام است و نه شخص رئیس، فقیه جامع الشرایط، بلکه غیر این دو نوع ریاست است و مقصود شخص رئیس اطاعت امام و مهربانی بمردم و احقاق حق آنها و حفظ ناموس و مال و آبروی آنها از تلف باشد و مقصودش سرفرازی بر مردم و تسلط بر آنها و جلب قلوب و کسب ستایش نباشد. این نوع ریاست نیز مستحسن است.
و امام ریاستی که بر باطل است، آنست که منظور شخص از ریاست، کسب مال حرام و تسلط بر قلوب خاص و عام باشد بهر وسیلهای که میسر گردد و مقصودش اجرای عدالت نباشد. در ذم این نوع ریاست هشت روایت از ائمه اطهار (علیهم السلام) وارد شده است که به چند روایت آن اکتفا میشود.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
من طلب الرئاسه هلک.
(هر کس ریاست طلبد هلاک شود.)
در حدیث دیگر به ابی حمزه ثمالی فرمود:
ایاک و الرئاسه و ایاک ان تطا اعقاب الرجال.
(بپرهیز از ریاست و بپرهیز از اینکه دنبال مردم بروی) ابیحمزه عرض کرد: قربان معنی ریاست را فهمیدم اما معنی اینکه دنبال مردم نروم یعنی چه؟ من دو سوم آنچه دارم از دنبال مردم رفتن بدست آوردهام. امام صادق (علیه السلام) فرمود: آنطور نیست که فهمیدی بلکه مقصود اینست که بپرهیز از اینکه بیدلیل مردی را به پیشوائی و ریاست خود منصوب کنی و هرچه بگوید تصدیقش نمائی.