حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود: اصول کفر سه چیز است: الحرص. و الاستکبار و الحسد. حرص یعنی آز و طمع و تکبر ورزی و بخل و حسد. اما حرص، بجهت اینکه آدم (علیه السلام) وقتی که از خوردن شجره منهیه منع شد، حرص و آز باو غلبه کرد و او را واداشت از آن بخورد. و اما استکبار، بجهت اینکه ابلیس وقتیکه مأمور بسجده آدم شد. ابا کرد و تکبر ورزید. و اما حسد نتیجهاش چنان است که دو فرزند آدم یکی دیگری را از روی حسد بقتل رسانید یعنی قابیل هابیل را کشت.
در خبر دیگر بنقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
ارکان الکفر اربعه: الرغبه، و الرهبه و السخط، و الغضب.
ارکان کفر چهار تا است اول رغبت بدنیا و پیروی شهوات - دوم ترس از فوت منافع و اعتبارات دنیوی یا بیم از کشته شدن در راه خدا و یا بیم از فقر در صورت ادای حقوق واجبه مثل زکوة و خمس - سوم سخط یعنی راضی نبودن بقضای الهی و دلتنگی از احکام الهی - چهارم غضب یعنی انتقام جوئی برای امور دنیوی.
در خبر دیگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: علت العلل نافرمانی خدا شش چیز است: 1- حب دنیا 2- حب مقام و ریاست 3- حب طعام 4- حب خوابیدن 5- حب راحتی و آسایش 6- حب زنان.
در خبر دیگر فرمود مردی از قبیله خثعم نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: یا رسول الله، کدام عمل نزد خدا مبغوضتر است؟
فرمود: شرک بخدا.
عرض کرد: پس از آن کدام عمل؟ فرمود: قطع رحم.
عرض کرد: سپس چه کاری؟ فرمود: امر به منکر و نهی از معروف.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در یک سخنرانی بمردم فرمود: آیا خبر ندهم شما را به بدترین مردم؟
عرض کردند: چرا یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم).
فرمود:
الذی یمنع رفده و یضرب عبده و یتزود وحده فظنوا ان الله لم یخلق خلقاً هو شراً من هذا.
(بدترین مردم کسی است که از دستگیری حاجتمندان دریغ ورزد، بنده و نوکر خود را بزند، توشه خود را به تنهائی بخورد و مردم گمان کنند که خداوند مخلوقی بدتر از آن نیافریده است).
سپس فرمود: آیا خبر ندهم شما را به بدتر از آن کس؟
گفتند: چرا، یا رسول الله
فرمود:
المتفحش اللعان الذی اذا ذکر عنده المؤمنون لعنهم و اذا ذکروه لعنوه:
(زشتکار پر لعنتی، که چون نام مؤمنان نزد او ذکر شود آنان را لعن فرستد و چون مؤمنان نام او را ببرند لعنتش کنند.
امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
ثلاث من کن فیه کان منافقاً و ان صام و صلی و زعم انه مسلم: من اذا ائتمن خان، و اذا حدث کذب، و اذا وعدا خلف:
(سه علامت در هر که باشد منافق است اگرچه روزه بگیرد و نماز بخواند و گمان کند که مسلمان است؛ و آن کسی است که چون مورد اعتماد مردم قرار گیرد و امانتی باو بسپارند خیانت در امانت کند. و چون سخن گوید، دروغ بگوید، و چون وعدهای بکسی دهد خلف وعده کند.) در تأیید این روایت از کتاب خدا آیات ذیل است که فرموده:
ان الله لایحب الخائنین:
خدا خیانتکاران را دوست ندارد - 58 انفال - و فرموده:
ان لعنه الله علیه ان کان من الکاذبین:
(و اینکه لعنت خدا بر دروغگویان باد).
و در آیه 54 مریم فرموده:
و اذکر فی الکتاب اسمعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولاً نبیاً.
(و یاد کن در کتاب، اسمعیل را، زیرا که صادق الوعد یعنی وعدههایش راست و رسول و پیامبر بود)
در خبر دیگری رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
آیا خبر ندهم شما را بدورترین شما از جهت شباهت به من؟
گفتند: چرا یا رسول الله.
فرمود: زشتکار هرزهگوی بیشرم، بخیل متکبر کینه توز حسود قسی القلب، و دور از هر چیزی که امیدواری بدان باشد، و غیر مأمون از جانب او از هر شری که از آن پرهیز میشود.
در خبری که سندش به سلمان (رض) میرسد چنین آمده: وقتی که خدا بخواهد بندهای را هلاک سازد شرم و حیا را از او ببرد، و چون شرم و حیای او رفت نیابی او را جز خیانتکار و خیانتپیشه و کسی که خیانت پیشه گردید، امانت از او رخت بربندد و چون امانت از او رخت بربست باو برنخوری مگر آنکه او را بدخلق و سخت دل یابی و چون بدخلق و سخت دل گشت رشته ایمان از او کنده شود و چون رشته ایمان از او کنده شد بر نخوری باو مگر آنکه او را شیطانی ملعون بینی.
از امام صادق (علیه السلام) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: سه کس در اثر اعمال بدشان ملعونند: 1- کسی که در سایبانهائیکه کار و آنها استراحت میکنند، تغوط کند 2- کسی که جلو استفاده مردم را از آبهای عمومی بگیرد. 3- کسی که راه عبور و مرور مردم را ببندد.
از امام باقر (علیه السلام) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
خمسه لعنتهم و کل نبی مجاب: الزائد فی کتاب الله، و التارک لسنتی، و المکذب بقدر الله، و المستحل من عترتی ما حرم الله و المستاثر بالفی [و ]المستحل له:
پنج کس را لعنت کردم و هر پیامبر مستجاب الدعوهای هم لعنت کرده است: یکی آنکه در کتاب خدا چیزی بیفزاید - دوم آنکه سنت مرا ترک کند - سوم آنکه قدر الهی را تکذیب کند (مقصود یا مفوضهاند که میگویند خدا در کار بندهها هیچ قدرتی ندارد و یا کسانی هستند که منکر قضا و قدر هستند) - چهارم آنکه حرمت عترت مرا که خدا لازم شمرده نگه ندارد - پنجم آنکه غنیمت را مخصوص خود سازد و آنرا بر خودش حلال داند.