تربیت
Tarbiat.Org

نفوذ و استحاله‏
مرکز غدیر‏‏‏

2- ریشه‏های جریان سوم‏

این جریان از چند منظر قابل بحث و بررسی است. یکی از طیف‏های مؤثر در جریان سوم ارتجاع روشنفکری می‏باشد؛ با نگاهی به عملکرد روشنفکری وابسته، درمی‏یابیم که عملکرد این جریان به سه برهه قابل تقسیم و دسته‏بندی می‏باشد:
مرحله اول تولد روشنفکری تا مشروطه‏
مرحله دوم از مشروطه تا انقلاب اسلامی‏
مرحله سوم دهه اول و دهه دوم انقلاب اسلامی‏
در حقیقت ارتجاع روشنفکری در دهه دوم انقلاب اسلامی همان اهداف خود در دهه اول یعنی مخالفت و ستیز با دین و نظام سیاسی مبتنی بر دین را دنبال می‏کند. بنابراین از این منظر که هم اکنون دوره سوم فعالیت روشنفکری وابسته می‏باشد و ارتجاع روشنفکری نیز با ظهور در فعالیت‏ها و اقدامات سیاسی، فرهنگی، خود را تحمیل می‏نماید، لذا می‏توان این جریان را به نام جریان سوم نامگذاری نمود.
از منظر دیگر جریان سوم، جریانی است که از شکاف فیمابین دو جناح عمده انقلاب و تغییر معادلات آنها به وجود آمده است.
چگونگی تغییر معادلات در میان جناح‏ها، به پایان یافتن جنبه نظامی جنگ، رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (قدس سره) و شروع مرحله سازندگی برمی‏گردد. طیفی از تکنوکرات‏ها (فن‏سالاران) تدریجاً از دل جناحی که در آن جای گرفته بودند، جدا شده و نظریه‏پرداز و مجری سیاست‏های تعدیل اقتصادی شدند. در جناح مقابل نیز گروهی از تمرکزگرایان دولتی یا بوروکرات‏ها، با چرخش به سمت سیاست‏های باز اقتصادی، فرهنگی و سیاسی یا به تعبیر دیگر سیاست درهای باز، با فن‏سالاران (تکنوکرات‏ها) همراه شدند و مشترکاً سیاست تعدیل اقتصادی را دنبال کردند. بدین ترتیب تغییر معادلات در میان جناح‏ها وارد مرحله جدیدی شد.
طیف دیگری که در به هم خوردن معادلات جناح‏ها نقش داشت، گروهی بود که اگر چه به سمت سیاست‏های باز اقتصادی چرخش نکرد، اما در ابتدا و در عرصه‏های فرهنگی، به سمت لیبرالیسم چرخش و تغییر مواضع داد و سپس به سمت لیبرالیزه شدن سیاسی نیز حرکت کرد. این طیف که از نظر اعتقادی و فکری دچار آشفتگی شده است، در حال اشاعه قرائت تجدد طلبانه از دین می‏باشد و برخلاف دو طیف قبل (فن‏سالاران و تمرکز گرایان) که عرصه‏های دولتی و اقتصادی را برای فعالیت خود و تاخت و تاز علیه ارزشهای انقلاب انتخاب کرده‏اند، این گروه عرصه‏های فرهنگی و آموزشی را در قالب نشریاتی همچون کیان، جامعه، راه نو، توس، نشاط و...، برای تضعیف اصول و ارزشهای نظام اسلامی برگزیده‏اند.
به عبارت دیگر فن سالاران و بوروکرات‏های مبدل شده به فن‏سالار، از نظر اقتصادی به سمت لیبرالیسم حرکت کردند و طیف دیگر از مبادی فرهنگی و سیاسی به سمت لیبرالیزه شدن ادامه مسیر داد؛ اما در نهایت امتداد این مسیر التقاط با لیبرالیسم می‏باشد.
لذا با این تغییر معادلات، صورت‏بندی‏های جدیدی در جناح‏های سیاسی به وجود آمد و این روند همچنان ادامه خواهد یافت تا در اثر همگرائی‏ها و واگرایی‏ها، دو جریان عمده ظهور یابند.
در کالبدشناسی جریان سوم باید به نفاق جدید نیز اشاره کرد؛ این عناصر که در عناوین و پوشش‏های مختلف فعالیت دارند، علی‏الظاهر وانمود می‏کنند که به انقلاب اسلامی، نظام حاصل از آن و ارزشهای انقلاب و ولایت فقیه وفادار هستند، اما در مواضع و عملکرد این افراد، تلاش برای تشدید تنش‏ها و جبهه‏گیری‏های فتنه‏انگیزانه سیاسی و فرهنگی موج می‏زند و به عبارت دیگر اقداماتی که نفاق و دورویی از آن ساطع می‏گردد را خواهیم دید. در این خصوص یکی از مهمترین شگردهای آنان سوء استفاده، سنگر گرفتن و استتار شدن در پشت سر شخصیت‏های محبوب و یا وجیه‏المله می‏باشد.
در کنار جریان‏ها و طیف‏های فوق الذکر، خط نفوذ، که در مباحث قبلی از آن یاد شده است، نیز بخشی از جریان سوم می‏باشد و به نوعی خود را در این جریان جای داده است. در حقیقت خط نفوذ و عناصر نفوذی به منظور تکوین هرچه سریعتر جریان سوم که بخشی از خاستگاه آن شکاف و تغییر معادلات بین جناح‏های سیاسی داخل نظام می‏باشد، سعی دارند ضمن تعمیق اختلاف و تشنج، آن را تبدیل به خصومت و دشمنی نمایند.
یکی از اقدامات خط نفوذ متوجه این اصل است که با تحرکات خود، بعضاً جناح‏های سیاسی را به سمت و سویی کانالیزه نماید که حمیت جناحی را به اصول و ارزشهای انقلاب و آرمانهای امام عظیم‏الشأن ترجیح دهند و حتی گاهاً آن چنان صحنه گردان می‏شوند که این حمیت را به دفاع از یک شخص تنزل می‏دهند.
از سوی دیگر خط نفوذ که بخشی از جریان سوم می‏باشد، به عنوان هادی عملیات نقش قابل توجهی در شکل‏گیری و ایجاد همسویی و همگرایی طیف‏های گسترده این جریان دارد. لذا باید در امتداد خط نفوذ، به دنبال عوامل متعدد و چند لایه سرویس‏های اطلاعاتی دشمنان انقلاب اسلامی بود، که تلاش گسترده‏ای برای نفوذ در بخش‏های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی انجام داده‏اند که طبعات و آثار آن بعضاً مشهود می‏باشد.
طیف‏های موجود در جریان سوم آن چنان متفاوت و گسترده می‏باشند که حتی گروههای متحجر را نیز در خود جای داده‏اند و طبیعی است که با احیاء گروههای متحجر قصد دارند عناصر مذهبی سرخورده از جنگ روانی، فریب اطلاعاتی، تشنج و اختلاف‏ها را جذب و ساماندهی نمایند.
و بالاخره ارتجاع روشنفکری نیز یکی از طیف‏های مهم جریان سوم می‏باشد؛ البته حضور عناصر وابسته به جریان روشنفکری در عرصه‏های فرهنگی، آموزشی به صورت نظریه پردازان به اصطلاح فلسفی و در قالب گروههای سیاسی مخالف متبلور شده است. جریان ارتجاع روشنفکری به صورت لائیک و روشنفکری شبه مذهبی التقاطی، رفته رفته از خارج کشور در حال سرریز شدن به داخل کشور می‏باشد (در حقیقت جبهه لیبرال خارج از کشور، مجموعه‏ای را تشکیل می‏دهند که دسته‏ای از آنها حضوری تأثیر گذار در داخل دارند و دسته‏ای نیز کماکان متواری از کشور می‏باشند و در خارج از کشور به توطئه می‏پردازند). در این راستا نشریات معاند و مسموم، روند مذکور را تسریع می‏نمایند.
ارتجاع روشنفکری با ترویج روحیه دین ستیزی، ایجاد روحیه قهر کردن با مذهب، غیرکارآمد نشان‏دادن توانایی دین در اداره جامعه، اشاعه مظاهر و فرهنگ امانیستی غرب و هتک ارزشها و حرمت شکنی‏ها، سعی دارد علاوه بر بدست گرفتن ابتکار عمل در میان طیف‏های جریان سوم، عملاً این جریان را به سمت جایگزینی، سوق دهد.
جریان سوم از نظر سیاسی و روانی مورد حمایت دشمنان انقلاب اسلامی نیز می‏باشد. آنان سعی دارند با یک جنگ روانی پیچیده خارجی و داخلی و یا به تعبیر دیگر محاصره تبلیغاتی، خلاء پشتوانه مردمی این جریان را نیز برطرف نموده و به تکوین آن کمک کنند.
کنت تیمرمن نظریه پرداز آمریکایی می‏گوید:
ما باید از روحانی‏های مخالف رژیم ایران و از دموکرات‏های خواهان تغییر رژیم، حمایت سیاسی و معنوی بکنیم.(240)
بنابراین در ریشه‏یابی جریان سوم به طیف‏هایی برمی‏خوریم که کمتر از دو دهه گذشته تضادهای اصولی و ارزشی با یکدیگر داشته‏اند، اما بنا به دلایلی که ذکر شد، تدریجاً به نوعی همگرایی فرهنگی، فکری و سیاسی رسیده‏اند.
در این رویکرد و همگرایی، طیف‏هایی از درون نظام شامل تکنوکرات‏ها، بوروکرات‏های فن سالار شده و عدول کردگان از مبانی ارزشی و لیبرالیزه شده، نقش موثری دارند. اینان سعی دارند با گرایش‏های رفرمیستی و تجددطلبانه، تردیدهایی را نسبت به اصالت فقاهتی و آرمان خواهی دینی انقلاب اسلامی و اندیشه‏های امام عظیم‏الشأن به وجود بیاورند.
میدان دادن به جریان‏هایی که همواره طی بیست سال گذشته توجه آنها به آمریکا و غرب بوده و عناد آنان نسبت به انقلاب اسلامی و ارزشهای والای آن در عملکردشان آشکار بوده است، اجازه فعالیت به افراد وابسته به تشکیلات فراماسونری و قلم‏های معاند و مسموم که بسیاری از آنان قبل از انقلاب کارگزاران فرهنگی و سیاسی رژیم منحوس پهلوی بوده‏اند، از جمله اقداماتی است که از سوی جریان‏های فوق، به شکل‏گیری جبهه مخالف ارزشها و اصول‏گرایی کمک نموده است.
رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‏الله العظمی خامنه‏ای در تقبیح اقدام مذکور فرمودند:
مگر می‏شود به کسانی که تقریباً همه این بیست سال را در مقابل انقلاب و امام و مردم ایستاده‏اند، اجازه داد حالا بیایند میدان‏دار صحنه شوند و بنا کنند گذشته این انقلاب و ملت و دوران امام را با اهانت و دروغ و تهمت زیر سؤال ببرند.(241)