از آنجا که فرمان خدا بر آن است که امانتها را اهلش رد کنیم و هرگاه بین مردم حکم میکنیم به عدالت حکم کنیم.(230) و به گفته امیرالمؤمنین در نامه پنجم نهج البلاغه مسئولیتهای حکومتی امانت الهی است که بر گردن انسانها قرار میگیرد، سیره پیامبر این بود که هر مسئولیتی را به اهلش بسپارد.
و اگر گاهی مسئولیتی را به فردی میسپرد و خداوند به او وحی میکرد که او اهل این کار نیست، مسئولیت را از او پس میگرفت. نظیر مسئولیت خواندن سوره برائت بر مردم مکه که در آغاز پیامبر این مسئولیت را به ابوبکر داد (شاید انتخاب ابوبکر به دلیل آن بود که او پیر مرد بود و کسی نسبت به او حساسیت نداشت) اما وقتی او نزدیک مکه رسید جبرئیل از سوی خداوند پیام آورد که تلاوت آیات برائت را (که سبب قلع و قمع شدن مشرکین است) باید کسی انجام دهد که از خاندان پیامبر باشد. پیامبر حضرت علی (علیه السلام) با مأمور این کار کرد و آن حضرت آیات را در وسط راه از ابوبکر گرفت و به مکه رفت و بر مشرکان خواند.(231)
در روایات ادای امانات به صاحبش (از جمله سپردن مسئولیتها به افراد لایق) نشانه اسلام واقعی است. و به ما گفتهاند نه به زیادی نماز روزه و حج... و نالههای شب نگاه کنید و نه به طول رکوع و سجود... بلکه به صداقت گفتار و ادای امانت افراد بنگرید.
البته اگر نیت و هدف انسان صحیح باشد و بین خود و خدایش اصلاح کند و سوء قصدی یا نور چشمی و پارتی زبان و رابطه گری و سیاسی کاری و... در کار نباشد و افرادی را مسئول اموری قرار دهد خداوند طبق وعدهای که در سوره محمد آیه 2 داده است بدی هایشان را جبران و امورشان را اطلاح میکند
امروز بعضی مدیریت راتنها سابقه، تخصص و موفقیت را داشتن امکانات و نیروها و اطاعت مردم را از طریق تهدید یا تطمیع میدانند. اما سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدیریت: اخلاق، نرمی، دوری از درشت خویی، عیب جویی، مداحی و تکلف و امتیاز خواهی بود.
پیامبر عزیز با اینکه با برده مینشست، گوسفند میدوشید، با فقرا هم غذا میشد، بر الاغ سوار میشد، ولی همین که سخن میگفت چنان جذب عظمت او میشدند که سرهای آنها تکان نمیخورد، گویا روی سرهایشان پرندهای نشسته که اگر تکان بخورند این پرنده میپرد. این نوعی عزت الهی که در اثر تقوی حاصل میشود با عزتهایی که ما از راه دفتر و ماشین و بودجه و امکانات بدست میآوریم تفاوت زیادی دارد.
قرآن میفرماید: محبوبیت و دوسیت را خداوند در سایه ایمان و عمل صالح با افراد میدهد (نه چیز دیگر)(232)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: هر کس از خدا بترسد خدا همه چیز را از او بترساند و هر کس از خداوند نترسد خدا او را از هر چیزی بترساند. (233)
در مدیریت اسلامی عزت در طاعت الهی و ذلت در معصیت الهی است. (234)
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) میفرماید: هر کس خودش دا پیشوای مردم قرار میدهد باید قبل از دیگران به تعلیم خوپش بپردازد و قبل از بیان با عمل و سیره خود مردم را ارشاد کند.(235)
خداوند در سوره آل عمران درباره نرم خویی پیامبر سخن گفته و میفرماید: اگر تند خو و سخت دل بودی مردم از اطرافت پراکنده میشدند.(236)
قرآن میفرماید: ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.(237)
قرآن میفرماید: پیامبر در غم شما شریک است، رنجهای شما بر او سخت است، بر هدایت شما اصرار دارد، نسبت به اهل ایمان رئوف و مهربان است.(238)
سوز پیامبر تا آنجا بود که بخاطر ایمان نیاوردن گروهی گویا میخواست جانش را از دست بدهد. لعلک باخع نفسک الا یکون مؤمنین(239)
و پیامبر میفرمود: به اهل زمین رحم کنید تا اهل آسمانها به شما رحم کنند ارحموا من فی الارض یرحمکم من فی السماء(240)
در فتح مکه پیامبر اعظم همه مخالفین خود را بخشید و فرمود: من هم مثل برادرم یوسف میگویم که امروز ملامتی بر شما نیست.
در رهبری و مدیریت اولین نیاز سعه صدر است که خداوند به پیامبرش آن را عطا فرمود: الم نشرح لک صدرک
بدون سعه صدر انسان گرفتار هیجاناتی میشود که نمیتواند دین خود را حفظ کند و کسی که حاکم بر خود نباشد نباید حاکم بر دیگران باشد. حتی در میان فقهاء کسانی که توان حفظ خود را دارند و مخالف هوای نفس خود هستند حق مرجعیت دارند.(241)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اباذر را بسیار دوست داشت ولی به او فرمود: من ترا ضعیف میدانم تو حتی بر دو نفر حق حکومت نداری.
بعضی از کسانی که امروز مدیرند کم کم کارشان به جائی رسیده که حتی برای سوار ماشین شدنشان باید افراد دوره ببینند که آقای مدیر از کجا سوار شود با چه نوع وسیلهای؟ با چند نفر هیئت همراه به چه لباس و ادبیاتی و... اما سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که از قرآن الهام گرفته آن است که نه تنها حضرتش بلکه هیچ بشری بخاطر آنکه به مقام پیامبری رسیده و به او حکمت و کتاب عطا شده، حق ندارد مردم را برده خود بداند. ما کان لبشر ان یوتیه الله الکتاب و الحکم و النبوه ثم یقول للناس کونوا عباداً لی(242)
آری مدیر حق ندارد اطاعت از خود را اطاعت خدا و تخلف از خودش را معصیت خدا بداند، زیرا فرمان بری از مخلوق به قیمت گناه خالق جائز نیست، اطاعت بی چون چرا تنها برای کسانی است که یا معصوم باشند و یا فقهاء و اسلام شناسان عمیق و عادلی باشند که هوسها و طاغوتها و محیطها آنان را نلرزاند.