تربیت
Tarbiat.Org

سیره پیامبر اکرم
حاج شیخ محسن قرائتی

عذر خواهی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

از اینکه سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را می‏نویسم شرمنده‏ام. زیرا پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را باید شخصیتی چون امیر مؤمنان (علیه السلام) توصیف کند. پیامبری که خدای متعال او را مدح کرده، پیامبری که خدا او را به آسمان‏ها برده و جایگاه ملائکه را به قدوم او مبارک گردانیده است.
پیامبری که مرکب آسمانی، او را در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی برد: سبحان الذی اسری بعیده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی(95)
پیامبری که جهانی از عاطفه است و گاهی در امور عادی و پیش پا افتاده چنان مهر و عاطفه نشان می‏دهد که به راستی انسان را مبهوت می‏کند: به هنگام وضو می‏بیند که گربه‏ای تشنه به آب نگاه می‏کند، وضو را قطع می‏کند و آب را نزد گربه می‏گذارد.
با دشمن محکم‏تر از کوه و با دوست نرم‏تر از آب است؛ در گذشتن از حق شخصی خود، از سرسخت‏ترین دشمن خود به راحتی می‏گذرد، ولی در مقام اجرای قانون به قدری قاطع است که سوگند یاد می‏کند: اگر دخترم هم خلافی کند او را با حدود الهی ادب می‏کنم.
در زمانی که کمتر کسی خواندن و نوشتن می‏دانست، فرمود: طلب العلم فرضیه علی کل مسلم و مسلمه(96)
و هنوز باگذشت چهارده قرن، درباره اهمیت علم شعاری رساتر از این شعار نیامده است.
در زمانی که به خاطر کشته شدن یک نفر از یک قبیله، تمام افراد آن قبیله به خونخواهی قیام می‏کردند و چندین نفر از قبیله قاتل را بی گناه می‏کشتند و بی رحمی در حد اعلای خود بود، در چنین شرایطی پیامبر دستور می‏دهد که اگر کسی حیوان خود را - گرچه در سفر مکه - آزار دهد گواهی آن شخص از اعتبار می‏افتد. زیرا کسی که حیوان را خسته کرده، قساوت قلب دارد و قبول شهادت از چنین کسی نارواست. آری این دستورات و لطفی که در آنها موج می‏زند رمز حیات آن ملت مرده شد: دعاکم لمایحییکم(97)
بی جهت نیست که خدا می‏فرماید: من یطع الرسول فقد اطاع الله(98) هر که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اطاعت کند در حقیقت از من اطاعت کرده است.
و ما ینطق عن الهوی(99) او از روی هوا و هوس، چیزی نمی‏گوید.
انک علی صراط مستقیم(100) او بر راه مستقیم است.
مگر می‏توان در جزره‏ای کوچک، اخلاق کسی را منعکس کرد که خدا درباره‏اش فرموده است: انک لعلی خلق عظیم(101)
تو بر خلق بزرگی هستی.
چه بگویم درباره کسی که تولدش شعله‏های آتشکده فارس را خاموش کرد و بعثتش شعله‏های فساد را. تولدش پایه‏های کاخ کسری راتکان داد و بعثتش قلب و مغز افراد آماده را.
چه بگویم درباره کسی که از یک سو به معراج رفت و مهمان خدا شد. و از سوی دیگر برده‏ای او را برای غذای ساده‏ای در فاصله دوری دعوت می‏کرد می‏پذیرفت.
در عظمت او همین بس که برای سفر آسمانی‏اش براق و مرکب آسمانی حاضر می‏شد. اما فروتنی‏اش تا آنجا بود که بر الاغ بی جهاز سوار می‏شد.
در عظمتش باید بگوییم: جبرئیل از طرف خدا به او سلام می‏رساند و در تواضعش باید بگوییم: به کودکان مکه سلام می‏کرد.
به هنگام سجده، پیشانی و قلب خود را تسلیم خدا می‏کرد و در هان حال، اگر کودکان خانه بر پشت او سوار می‏شدند، آن حضرت سجده را طولانی می‏کرد تا بازی بچه‏ها بر هم نخورد.
الله اکبر! در یک لحظه، هم با خدای هستی به راز و نیاز مشغول بود و هم بازی کودکان را پاس می‏داشت و مهر و عاطفه نسبت به آنان را از دست نمی‏داد... .
ابعاد شخصیت آن عزیز را نمی‏توان نوشت، نمی‏توان گفت و نمی‏توان تصور کرد.
دنیا باید این احترام به کودک را مشاهده کند و از شعارهای بی محتوای خود برای حقوق انسان و زن و کارگر و کودک شرمنده شود...
در فوت کودکش ابراهیم اشک می‏ریخت ولی هرگز سختی برخلاف حق نمی‏گفت.
برای کودکان اصحاب مسابقه ترتیب می‏داد و برای برنده مسابقه، جایزه تعیین می‏کرد. اما چه مسابقه‏ای؟ مسابقه‏ای که اسب سوار و تیرانداز آن فردا برای دفاع از مکتب و مبارزه با ستمگر به کار آید، نه مسابقه‏ای که دردی از جامعه دوا نکند و گرهی را نگشاید. اما چه جایزه‏ای می‏داد؟ درخت خرما، که از چوب و برگ و میوه و سایه‏اش استفاده کنند (جایزه‏ای تولیدی نه مصرفی).