1 - آیاتی تأکید دارند بر اینکه سعادت ابدی از آن کسانی است که خوف و خشیت دارند مثل آیات:
ان الذین امنوا و عملوالصالحات اولئک هم خیر البریة جزاوهم عند ربهم جنات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا ارضی الله عنهم و رضوا عنه ذالک لمن خشی ربه(480).
(محققاً کسانیکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند آنان بهترین افراد خلقند پاداششان در نزد پروردگارشان بهشتهای جاوید است که از دامنه آنها نهرها جاری است در آنها برای ابد جاودان بمانند خداوند از آنان خشنود و آنان از خداوند خشنود هستند این پاداش بزرگ و سعادت ابدی از آن کسانی است که از پروردگارشان بیم و خشیت داشتهاند.)
یعنی، در واقع، از این آیه میتوان دریافت که بیم و خشیتشان آنان را به این مقام والا و ارجمند کشانده است.
و مثل آیه:
انما یعمر مساجد الله من امن بالله و الیوم الاخر و اقام الصلوة واتی الزکوة و لم یخش الا الله فعسی اولئک ان یکونوا من المهتدین(481).
(تنها کسانی مساجد خدا را آباد میکنند که ایمان به خدا و روز جزا آورده و نماز را بپا داشته و زکوة داده و جز خدا از کسی نترسیدهاند پس امید میرود ایشان از هدایت یافتگان باشند.)
و مثل آیات:
و الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب والذین صبروا ابتغاء وجه ربهم و اقاموا الصلوة و انقوا مما رزقناهم سراو علانیة و یدرون بالحسنة السیئة اولئک لهم عقبی الدار جنات عدن یدخلونها و من صلح من ابائهم و ازواجهم و ذریاتهم و الملائکة یدخلون علیهم من کل باب سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار(482).
(و کسانیکه پیوند دهند و ارتباط برقرار سازند آنچه را خدا به پیوند و ارتباط فرمان داده است و از پروردگارشان درخشیتند و از بدی حساب میهراسند و کسانیکه در طلب خشنودی پروردگارشان صبر پیشه کنند و نماز را بپا دارند و از آنچه روزیشان دادهایم آشکار و نهان انفاق کنند و بدی را به نیکی دفع کنند و پاسخ گویند آنان برایشان خانه آخرت است باغهای جاودانی که آنان و هر کس که شایسته باشد از پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان در آنها داخل شوند و فرشتگان از هر دری برایشان وارد شوند که سلام بر شما بخاطر آنکه صبر کردید و عاقبت جایگاهتان جایگاه خوبی است.)
و مثل آیه:
ان الذین یخشون ربهم بالغیب لهم مغفرة و اجر کبیر(483).
(کسانیکه در پنهان خشیت از پروردگارشان کنند برای آنها است بخشش و پاداش بزرگ)
و مثل آیه:
و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنة هی الماوی(484).
(و اما آنکس که از مقام پروردگارش ترسید و خود را از پیروی هوای نفس بازداشت پس مؤکداً بهشت جایگاه او است.)
2 - در گروه دیگری از آیات قرآن خشیت، با تعابیر مختلف، به عنوان شرطی برای پذیرش دعوت انبیاء و هدایت الهی و تأثر از انذارهای آسمانی معرفی شده است. مثل آیات:
و لقد اتینا موسی و هارون الفرقان و ضیاء و ذکری للمتقین الذین یخشون ربهم بالغیب و هم من الساعة مشفقون(485).
(و حقاً اعطا کردیم به موسی و هارون فرقان تورات که فارق حق و باطل است و نور و آنچه که مایه یادآوری برای با تقوایان است آنکسانیکه در پنهان در خشیت از پروردگارشان هستند و از روز واپسین در بیم و هراس بسر میبرند.)
آنکسانیکه دارای خشیت از خدا هستند و از قیامت میترسند در پرتو انوار کتب آسمانی، حق را از باطل تشخیص میدهند و با استفاده از پند و اندرزها و یادآوریها به زیور تقوی آراسته میگردند.
و مثل آیه:
انما تنذر من اتبع الذکر و خشی الرحمان بالغیب فبشره بمغفرة و اجر کریم(486).
(تو فقط بیم میدهی آنکس را که از ذکر قرآن که منشأ یادآوری است پیروی کند و در خلوت در خشیت از خدا باشد.)
و مثل آیه:
طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی الا تذکرة لمن یخشی(487).
(ای پیامبر ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم تا خود را برنج درافکنی جز آنکه یادآوری باشد برای آنکس که میترسد.)
و مثل آیه:
انما انت منذر من یخشاها(488).
(تو تنها بیم دهنده آنکس هستی که از قیامت میترسد.)
و مثل آیه:
انما تنذر الذین یخشون ربهم بالغیب(489).
(تو تنها بیم میدهی کسانی را که در خفا و خلوت در خشیت پروردگارشان هستند.)
و مثل آیات:
فذکر ان نفعت الذکری سیذکر من یخشی ویتجنبها الاشقی(490).
(پس یادآوری کن اگر یاد آوری سود بخشد بزودی از یاد آوری تو پند گیرد آنکه از خدا میترسد و از آن دوری گزیند کسی که شقیترین است.)
3 - در گروه سوم آیاتی خوف و خشیت را با تعابیر مختلف عامل انجام و شتاب در کار خیر معرفی کردهاند: مثل آیات:
ان الذین هم من خشیة ربهم مشفقون و الذین هم بایات ربهم یومنون و الذین هم بربهم لا یشرکون و الذین یوتون ما اتوا و قلوبهم وجلة انهم الی ربهم راجعون اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون(491).
(کسانیکه از خشیت پروردگارشان در هراسند و کسانیکه به آیات پروردگارشان ایمان آورند و کسانیکه نسبت به پروردگارشان شرک نورزند آنان در انجام کارهای نیک شتاب کنند و همانان بسوی آنها پیشی گیرند.)
در این چند آیه با تعابیر مختلف خشیت، اشفاق و وجل، بر این حقیقت تأکید میکند که صفات خوف و خشیت از خدا و قیامت انسان را وا میدارد تا در کارهای خیر، فعال باشد و در انجام آنها شتاب کند.
4 - گروه چهارم از آیات با تعابیر مختلف دلالت دارند بر آنکه جز از خدا از چیز یا کس دیگری نباید ترسید مثل آیه:
و تخشی الناس و الله احق ان تخشاه(492) (و تو از مردم میترسی و خداوند شایستهتر است که از او بترسی،) الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الا الله(493) (کسانیکه رسالتهای الهی را بمردم میرسانند و از او میترسند و از احی جز خدا نمیهراسند.)
آیه فوق توصیف مدح گونهای از انبیاء است و از خصلت ترس از خدا و نترسیدنشان از غیر خدا که در انبیاء موجود است به عنوان یک صفت برجسته و ممدوح یاد میکند.
و آیه الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون(494).
(امروز کسانیکه کفر ورزیدهاند از ضربه زدن به دین شما مایوس شدهاند پس از آنان نهراسید و از من بترسید.)
و آیه:
فلا تخشوا الناس واخشون ولاتشتروا بایاتی ثمنا قلیلا و من لم یحکم بما انزل الله فالئک هم الکافرون(495).
(پس از مردم نهراسید و از من بترسید و آیات مرا به بهای اندکی نفروشید و کسانیکه به آن دستوراتی که خدا نازل کرده است حکم نکردند پس آنان همان کافرانند)
و مثل آیه:
و من حیث خرجت فول وجهک شطر المسجد الحرام و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره لئلا یکون للناس علیکم حجة الا الذین ظلموا منهم فلا تخشوهم و اخشونی و لاتم نعمتی علیکم و لعلکم تهتدون(496).
(و ای پیامبر از هر کجا بیرون شدی رو به سوی کعبه کن و ای مسلمان هر کجا که بودید پس رویهایتان بجانب آن کنید، تا برای مردم بر شما حجتی نباشد مگر کسانی از آنان که ستم کارند پس از آنان نهراسید و از من بترسید و تا نعمتم را بر شما کامل کنم و باشد که شما هدایت یابید.)
و مثل آیه:
الا تقاتلون قوما نکثوا ایمانهم و هموا باخراج الرسول و هم بدوکم اول مرة اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان کنتم مؤمنین(497).
(آیا نمیجنگید با قومی که قسمهاشان را شکستند و به بیرون راندن رسول خدا همت گماردند و آنان جنگ با شما را نخستین بار آغاز کردند آیا از آنان میترسید؟ پس خدا سزاوارتر است که از او بترسید اگر مؤمن باشید.)
5 - و در بعضی دیگر از آیات بر خشیت به عنوان شرط عبرت آموزی از حوادث تأکید میکند: چنانکه پس از ذکر داستان فرعون در آیاتی آمده است که:
فاخذه الله نکال الاخرة والاولی ان فی ذالک لعبرة لمن یخشی(498).
(پس خداوند او را به عذاب دنیا و آخرت گرفتار کرد که در این حادثه عبرتی است برای آنکس که خشیت دارد.)
علاوه بر آیات فوق که از لفظ خشیت بهره جستهاند آیاتی هم داریم که در آنها واژه خوف بکار رفته است. در اینکه آیا خوف همان مفهوم خشیت را دارد و یا با آن متفاوت است؟ بیاناتی از بعضی مفسرین و اهل لغت نقل شده که کم و بیش قابل نقض است و خیلی متقن بنظر نمیرسد و علی رغم اینکه ظاهر بعضی از آیات از تفاوت مفهومی خوف و خشیت حکایت دارد، از نظر مفهوم لغوی نمیتوان بصورت جزمی چیزی را به عنوان فرق آندو بیان کرد.
در بالا ظاهر بعضی آیات حکایت از تفاوت مفهومی خوف و خشیت دارد که میفرماید:
و لقد اوحینا الی موسی ان اسر بعبادی فاضرب لهم طریقا فی البحر یبسا لا تخاف درکا و لاتخشی(499).
(و محققاً وحی کردیم به موسی که بندگان من (بنی اسرائیل) را حرکت ده راهی خشک در دریا برایشان ایجاد کن و از رسیدن فرعونیان در خوف و خشیت نباش.)
اینکه در آیه فوق خوف و خشیت در کنار هم آمده و بیک چیز تعلق گرفته به ما این حقیقت را میفهماند و به اصطلاح ظهور دارد در این که باید فرقی میان این دو واژه باشد. و بعضی گفتهاند: خشیت حالتی است که از احساس عظمت یک شخص یا عظمت خطری که ممکن است انسان را تهدید کند در نفس انسان پدید میآید ولی خوف منحصر در این مورد نیست و گسترش بیشتری خشیت هم بکار رفته است و به نظر نمیآید که موارد خشیت هیچ فرقی با موارد خوف داشته باشد و اگر در آیه فوق خوف و خشیت در کنار هم آمده لا تخاف درکا و لا تخشی این الزاما دلیل بر تفاوت آندو نیست؛ بلکه احتمالاً از قبیل تأکید یک لفظ بلفظ دیگر است و منافاتی ندارد با اینکه هر دو بیک معنا و مترادف باشند.
آیاتی هم که واژه خوف در آنها آمده زیاد و متنوعند: گاهی خوف در این آیات با تعابیر مختلف به خود خدای متعال نسبت داده شده:
مثل آیه:
و لنسکننکم الارض من بعدهم ذالک لمن خاف مقامی و خاف وعید(500).
(و پس از هلاکت آنان ظالمین شما را در آن سرزمین جایگزین سازیم این نعمت برای کسی است که از مقام من و از وعده من به عذاب قیامت ترسیده باشد.)
و مثل آیه:
و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنة هی الماوی(501).
(و اما کسی که از حضور در پیشگاه پروردگارش ترسید و خود را از پیروی هوا باز داشت پس بهشت جایگاه او است.)
و مثل آیه:
و لمن خاف مقام ربه جنتان(502).
(و برای آنکس که از حضور در پیشگاه خدا ترسید دو باغ باشد.)
در موارد دیگری از آیات خوف از عذاب مطرح است مثل آیه انی اخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم(503) (من میترسم، اگر عصیان کنم پروردگارم را، عذاب روزی بزرگ) این جمله در موارد متعدد از قول پیامبران بزرگ الهی نقل شده است.
در بعضی از آیات از قول پیامبران آمده که در مقام ارشاد و انذار مردم آنها را از روز قیامت یا روزی که عذاب بر آنان نازل شود میترسانیدهاند. مثل آیه:
و یا قوم انی اخاف علیکم یوم التناد یوم تولون مدبرین مالکم من الله من عاصم(504).
(و مؤمن ال فرعون گفت ای قوم من میترسم بر شما از عذاب روزی که از سختی آن، خلق بفریاد آیند روزی که در حال گریز و فرار از عذاب پشت میکنید و برای شما از جانب خدا پناه و نگاهبانی نیست.)
و آیات دیگری نظیر:
انی اخاف علیکم عذاب یوم عظیم(505) یا عذاب یوم الیم(506) یا عذاب یوم کبیر(507) یا عذاب یوم محیط(508). (من بر شما بیم دارم از عذاب روزی بزرگ یا عذاب روزی دردناک یا عذاب روزی کبیر یا عذاب روزی که از هر سو احاطه کننده انسان است.)
در مواردی از آیات از کسانیکه از عذاب روز قیامت یا از روز قیامت، طبعا، بلحاظ خطرهائی که در آن روز وجود دارد، در هراسند ستایش به عمل آمده است:
در یکی از آیات از این نوع خوف به عنوان یکی از صفات بارز و برجسته عاقلان یاد کرده در توضیح اولوالالباب یعنی صاحبان عقل و خرد گوید:
و الذین یصلون ما امرالله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب(509).
(و صاحبان عقل و خرد کسانیند که میپیوندند در آنچه که خدا در آن به پیوند فرمان داده است و خشیت میکنند که از پروردگارشان و میهراسند از بدی حساب.)
در آیه دیگری از خوف خدا بعنوان یکی از صفات ستایش آمیز فرشتگان و بندگان برگزیده خدا یاد کرده، میگوید:
یخافون ربهم من فوقهم و یفعلون ما یومرون(510).
(و فرشتگان میترسند از پروردگارشان که فوق آنها است و به انجام میرسانند آنچه که مأمور شوند.)
در آیه دیگر مردانی پاک و انسانهائی برجسته را که در بیوتی نورانی مانند معابد و مساجد و منازل انبیاء و اولیاء خدا، صبح و شام به تسبیح خدا اشتغال دارند، به صفاتی عالی و از آنجمله به صفت ترس از روز قیامت ستایش کرده میگوید:
رجال لا تلهیهم تجارة و لابیع عن ذکر الله و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة یخافون یوما تتقلب فیه القلوب و الابصار(511).
(صبح و شام تسبیح گویند خدا را در این بیوت مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروشی از یاد خدا و بپا داشتن نماز و دادن زکوة بازشان ندارد، میترسند از روزی که در آن، دلها و دیدهها با حیرت و اضطراب و ترس در تغییر و تحول و دورانند.)
و در آیات دیگری در توصیف ابرار و تبیین معیارهای بر و نیکی ایشان بر افعال و صفاتی تأکید کرده است که یکی از مهمترین آنها که دو بار تکرار شده همین صفت خوف از قیامت است. یک بار میگوید: و یخافون یوما کان شره مستطیر(512) (و ابرار میترسند از روزی که شر آن همه را فرا گیرد.)
بار دوم از زبان خود ابرار گوید: انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا(513) (ما میترسیم از پروردگار خود در روزیکه از سختی آن، چهره خلق در هم و غمگین است.)
در مواردی هم نهی شده از خوف از دیگران و امر شده به اینک فقط از خدا بترسید همانطور که با واژه خشیت داشتیم فلا تخشوهم و اخشون در بعضی آیات هم آمده است که فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین(514) (پس از آنان (ناس یا مردم) نترسید و از من بترسید اگر مؤمن هستید.)
در زمینه واژههای دیگری هم در قرآن کریم آمده که، از نظر مفهوم، کم و بیش با هم مشابه هستند: یکی لفظ رهبت است و یا رهب که معنی خوف و هراس دارد و در آیاتی چند بکار رفته است نظیر آیه: وایای فارهبون (515) (و تنها از من بترسید)، و آیه فایای فارهبون(516) و نظیر این آیه که در مدح تورات میفرماید:
و لما سکت عن موسی الغضب اخذ الالواح و فی نسختها هدی و رحمة للذین هم لربهم یرهبون(517).
(و چون خشم از موسی فرو نشست لوحههای تورات را برگرفت که در نسخههای آن هدایت و رحمت بود برای آن کسانیکه از خدای خویش میهراسند.)
و آیه دیگری در این زمینه میفرماید:
انهم کانوا یسارعون فی الخیرات و یدعوننا رغبا و رهبا و کانوا لنا خاشعین(518).
(که آنان انبیاء در کارهای خیر شتاب میکردند و در حال بیم و امید ما را میخواندند و پیوسته در برابر ما خاضع و خاشع بودند.)
دوم واژه اشفاق است مثل آیه و هم من خشیته مشفقون(519) (و آنان بندگان مکرم خدا از خشیت او در هراسند) که در اینجا اشفاق از خدا به عنوان ثمره خشیت و یک صفت برجسته روی آن تکیه شده است چنانکه در آیه ان الذین هم من خشیة ربهم مشفقون(520) نیز همین مضمون آمده است. چنانکه گاهی اشفاق از عذاب و گاهی اشفاق از روز قیامت آمده است مثل آیه:
الذین یخشون ربهم بالغیب و هم من الساعة مشفقون(521).
(آنکسانیکه از پروردگارشان در نهان خشیت میکنند و همانها از روز قیامت نگران و هراسانند.)
و مثل آیه:
و ما یدریک لعل الساعة قریب یستعجل بها الذین لا یومنون و الذین امنوا مشفقون منها و یعلمون انها الحق الا ان الذین یمارون فی الساعة لفی ضلال بعید(522).
(چه میدانی شاید قیامت نزدیک باشد کسانیکه ایمان به آخرت ندارند (در ظهور قیامت) شتاب و عجله دارند (که اگر قیامتی هست پس چرا نمیآید) و کسانیکه ایمان دارند از آن در هراسند و میدانند که حق است آگاه باشید آنانکه درباره قیامت جدال و آنرا انکار میکنند در گمراهی عمیقی هستند.)
این آیه نشانگر آنست که مشفق و ترسان بودن از قیامت اثر علم بحقانیت و معرفت درباره قیامت است.
و گاهی اشفاق از عذاب آمده و میگوید: و الذین هم من عذاب ربهم مشفقون(523) (و کسانیکه آنان از عذاب پروردگارشان هراسانند) این آیه نشان میدهد مصلین و نمازگزاران کسانی هستند که روز قیامت را تصدیق میکنند و از عذاب پروردگارشان ترسانند و ترس آنها معلول معرفت به قیامت و تصدیق روز جزا است. که قبل از این آیه جمله والذین یصدقون بیوم الدین(524) آمده است.
سوم واژه وجل است که در آیاتی بکار رفته است مثل آیه:
انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم(525).
(مؤمنین کسانی هستند که وقتی یاد خدا میشوند دلهاشان میهراسد.)
و مثل آیه:
فالهکم اله واحد فله اسلموا و بشر المخبتین الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم(526).
(معبود شما خدای یگانه است پس تسلیم او باشید و مژده باد مخبتین را کسانی که وقتی یاد خدا میشود دلهایشان میلرزد.)
که بویژه، این آیه تکیه میکند بر شناخت خدا و اعتقاد به یگانگی او که همین شناخت را منشأ پیدایش این حالت وجل در دلها میداند و از آن به عنوان یک عامل تربیتی در هدایت دیگران استفاده میکند که مخبتین چنین اعتقاد و بدنبال این اعتقاد چنین حالاتی در آنها پدید آمد و مژده باد آنها را که به چنین سعادتی رسیدند شما هم از این طریق گام بردارید تا بسعادتی که آنها رسیدند نائل آئید.
و مثل آیه:
و الذین یوتون ما اتوا و قلبوهم وجلة انهم الی ربهم راجعون(527).
(و کسانیکه آنچه شایسته است انجام دهند (مع الوصف) دلهاشان از این هراسان است که آنان روزی بسوی پروردگارشان باز میگردند.)
با این تفاوت که در آیات قبل دلها از خدا و یاد خدا در هراس و وجل بود ولی در این آیه از قیامت و بازگشت به پیشگاه خداوند.
تا اینجا آیات مربوط به خوف و خشیت و واژههای مرادف آنها را بررسی کردیم: مفهوم و کیفیت پیدایش آنها را توضیح دادیم و در مجموع میتوان به چند نکته اشاره کنیم:
نخست: آنکه در خوف توجه به آینده ملحوظ است و هیچگاه نسبت به آنچه که گذشته است بکار نمیرود مگر بلحاظ نتائج بعدی حادثهای که در گذشته اتفاق افتاده است.
دوم: آنکه خوف اصالتا به امر نامطلوبی تعلق میگیرد که ممکن است برای انسان رخ دهد و در واقع، انسان نگران آینده خویش است؛ از این رو، آنچه اولاً و بالذات، متعلق خوف قرار گیرد تلخکامی و محرومیت خود انسان از امور مطلوب و خواستههای خویش و مبتلا شدن به امور نامطلوب و ناخوشایند است ولی ثانیاً و بالعرض، خوف به چیزهای دیگری هم نسبت داده میشود: فیالمثل گاهی به شخصی که عامل پیدایش چنین وضع نامطلوب و ناراحتی برای ما باشد نسبت میدهیم یا به کارهای او که باعث ناراحتی ما میشود و یا مکان آن کار و حادثه نامطلوب و یا زمان آن نسبت میدهیم و میگوئیم از فلان کار یا فلان مکان یا زمان میترسیم. بنابراین، خوف و هراس به همه آنها نسبت داده میشود؛ ولی، همانطور که گفتیم: منشا اصلی و ریشه همه اینها در واقع همان ناراحتی است که بر خود انسان وارد میشود.
سوم: در مقابل خوف که در آیات فوق آمده در آیات متعددی کلمه رجاء بکار رفته است. البته، رجاء و خوف دقیقاً، نقطه مقابل هم و متناقض با هم نیستند؛ یعنی، رجاء دقیقاً بمعنی عدم خوف یا خوف دقیقاً بمعنی عدم رجاء نیست؛ بلکه، آنها دو حالت وجودی هستند متضاد با یکدیگر که یکی از احساس خطر از آینده در نفس انسانی پدید آید و دیگری از احساس تنعم و بهرهمندی از نعمتها در آینده در روح انسان و احساس وی ظاهر شود.