میتوان گفت: خداشناسی حصولی که از راه به کار گرفتن مفاهیم و تجزیه و تحلیل ذهنی و استدلال عقلی حاصل میشود عبارت است از مجموعهای
از قضایا در زمینه مسائل مربوط به خداشناسی که به صورت علمی، فلسفی و کلامی مطرح میشوند. قضایایی که موضوع و محمولی دارند که باید تعریف شوند و نسبتهایی دارند که با اقامه برهان میتوانند مورد تأیید و تصدیق انسان قرار گیرند. یعنی، همانطور که درباره یک مسئله ریاضی میاندیشیم و راه حل آن را پیدا میکنیم، دقیقاً، درباره مسائل و معضلات مربوط به خداشناسی باید بیندیشیم و با کمک سرانگشتان اندیشه به حل این معضلات و باز کردن گرههای مبهم آن بپردازیم. گر چه از بعد دیگر خداشناسی با علوم ریاضی متفاوتند چرا که، علوم ریاضی در اعمال و رفتار انسان و جریان تکامل انسانی و اخلاقی وی نقشی ندارد و اکثرا مورد غفلت قرار میگیرد مگر از نظر شغلی و حرفهای روزانه با این علم ممارست داشته باشد مثل مهندسی که غالباً سر و کارش با هندسه است و یا حسابداری که عملا و به مقتضای شغل و حرفهای که دارند روزانه ناگزیر از به کار گرفتن قواعد هندسی و فرمولهای ریاضی خواهند بود و این علم در آنان زنده و فعال است، بر خلاف بسیاری از افراد که بسیاری از مسائل ریاضی را حل کرده و قادر به حل آنها هستند معالوصف، از آنجا که در زندگی ایشان علوم ریاضی نقش زیادی ندارد اکثرا از آن غفلت میکنند.
خداشناسی علمی است که در تکامل اخلاقی، انسانی و معنوی ما مؤثر است؛ به لحاظ تأثیر به کارگیری زیاد و تکرار توجه به آن در زنده بودن و مؤثر و فعال بودنش نیز دقیقاً مثل ریاضیات و هندسه خواهد بود. اگر ما قضایای فلسفی و کلامی مربوط به خداشناسی و ادله و براهین آن را یکبار بخوانیم و ببینیم و حتی حلاجی کنیم و در واقع از راه ادله و براهین قاطع ت وجود خدا بر ایمان به روشنی هم ثابت شود ولی پس از بایگانی آن در ذهن عملا از آن غفلت کنیم در واقع مسائل الهی را حل کردهایم ولی این شناخت زنده نیست و نمیتواند تأثیر چشمگیری در زندگی و تکامل ما داشته باشد مگر آنکه روزانه و بطور مکرر به آن توجه و در فرصتهای مناسب به آن مراجعه نموده سعی کنیم آن معلومات را در ذهن آگاه خود حاضر سازیم که طبعا، در این صورت، خداشناسی در ما زنده و فعال است و در زندگی عملی و نظم رفتاری و تکامل معنوی و اخلاقی و تعالی انسانی ما نقش ایفا میکند و به کارها و تلاشهای روزانه ما جهت میدهد و این همان خداشناسی است که قرآن روی آن اصرار میورزد. آنجا که میگوید:
قد افلح المؤمنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون و الذین هم عن اللغو معرضون و الذین هم للزکاة فاعلون و الذین هم لفروجهم حافظون(396).
(حقاً مؤمنان رستگار شدند کسانی که آنان در نمازشان خشوع کنندهاند و کسانی که آنان از کارها و گفتارهای لغو بی هدف اعراض کنندهاند و کسانی که آنان برای پرداخت و ادای زکاة فعال هستند و کسانی که آنان برای عورتهایشان نگهبانند تا به انحراف جنسی نیفتند.)
آری این گونه آیات که در قرآن فراوان به چشم میخورد در واقع روی زنده بودن و تأثیر عملی ایمان که از زنده بودن و فعال بودن خداشناسی حاصل آید اصرار میورزند.
بنابراین، معرفت و شناخت به دو لحاظ و از دو کانال میتواند در تکامل ایمان تأثیر بگذارد: نخست، از جهت کیفی، یعنی هر چه شناخت انسان قطعیتر و محکمتر و روشنتر و از تردید و تزلزل و شک و ابهام، خالیتر باشد و به اصطلاح بحد یقین برسد و مرتبه یقینش افزایش یابد به همان میزان از ایمان قویتر و باور والاتر و التزام عملی وسیعتر و عمیقتر برخوردار خواهد بود.
دوم آنکه هر چه نسبت به شناختی که پیدا کرده است بیشتر توجه کند و مکرر به آن مراجعه نموده و سعی کند در زندگی عملی و روز مره خویش تأثیرش دهد، بطور طبیعی، این گونه شناخت به دست فراموشی سپرده نشود و وجود ایمان زنده و فعال و مؤثری را در درون ما نگهبانی خواهد کرد. بنابراین، مراتب علم و تکرار توجه نسبت به آن در رشد و استحکام و بقاء و حیوة و بالندگی ایمان، تأثیر فراوان خواهد داشت. و از همین جا پی میبریم که چرا قرآن به ویژه بر فضیلت علم و معرفت تکیه میکند. زیرا آیات کریمهای که درباره فضیلت علم آمده، به وضوح میتوان گفت: کاملترین و روشنترین مصداق آن، علم به ذات خداوند و افعال و صفات او خواهد بود و این شناخت، قدر متیقن از مصداق علم در آیات مطلق است بگذریم از آیاتی که منحصراً، ظهور در همین نوع علم دارند. و نیز میتوان گفت: ملاک فضیلت و معیار برتری آن نیز تأثیری است که بر ایمان، و از آن رهگذر، بر رفتار و از سیر رفتار و سعادت دنیوی و جاودانی انسان دارد و منشاء حیات و زندگی شایسته و درست مادی و معنوی و فردی و اجتماعی انسان میشود که خداوند در این زمینه میفرماید:
یا ایها الذین آمنوا استجیبو الله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم(397).
(ای کسانی که ایمان آوردید اجابت کنید خدا و رسول را به هنگامی که میخوانند شما را به چیزی که شما را زنده میکند.)