معرفت و شناخت انسان از خدای متعال دو گونه است: شناخت حضوری و شناخت حصولی. شناخت حضوری انسان نسبت به خدا نیز به دو صورت کلی تقسیم میشود: نخست درک فطری یا خداشناسی فطری که در زیر همین عنوان قبلاً بررسی شده و در آنجا گفتیم که آیه میثاق و آیه فطرت به همین خداشناسی فطری و درک حضوری ضعیف و نیمه آگاهانه نظر دارند. علم حضوری در شکل فطری آن اکتسابی نیست و از محدوده اختیار و اراده انسان خارج خواهد بود و طبعا در حیطه علم اخلاق قرار نمیگیرد. درک فطری در غالب انسانها صرف استعداد و در حیطه علم اخلاق قرار نمیگیرد. درک فطری در غالب انسانها صرف استعداد و مایهای است که واجد آن میتواند با تلاش خود، آن را از استعداد به فعلیت و از حالت ابهام به مرحله درک حضوری آگاهانه برساند.
نوع دوم آن علم حضوری است که انسان با فعلیت خویش بدان نایل میشود و پس از طی مراحل تکامل لیاقت پیدا میکند که این علم حضوری روشن و آگاهانه از مبدا فیض به او اضافه شود. این علم حضوری نیز تشکیکی است و به نوبه خود مراحلی دارد که آخرین مرحله آن همان هدف نهایی آفرینش و غایت قصوای کمال انسانی است و اصولا منظور از آفرینش انسان وصول به این نقطه بوده است. بنابر این، فعالیتهای اخلاقی هم باید به نوبه خود متوجه آن هدف بوده و در طریق وصول به این نقطه از کمال انسانی واقع شوند. آیات قرآن و روایات نیز با تعابیر مختلف نظیر رویت، شهود و غیره به این حقیقت اشاره میکنند و دلالت دارند بر اینکه اولیاء خدا در جهان دیگر به آن نایل میشوند و با نیل به آن، در واقع، سعادت ابدی خویش را دریافتهاند. نظیر اینکه میفرماید:
وجوه یومئذ ناصرة الی ربها ناظرة(394).
(رخساری در آن روز برافروخته استو با چشم دل به سوی جمال پروردگارش نظر کننده است.)
و یا میفرماید:
و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض لیکون من الموقنین(395).
(و همچنین نشان دادیم به ابراهیم باطن و ملکوت آسمانها و زمین را تا از اهل یقین باشد.)
طبیعی است که این مرحله نهایی و درک روشن حضوری نیز مستقیما در اختیار، نیست و چیزی است که خداوند به لطف و کرم خود به بندگان خالص و انسانهای شایسته افاضه و اعطا میکند البته مقدمات وصول به این مقام و افاضه این کمال در اختیار ما خواهد بود؛ زیرا، وصول به این درک حضوری و تعالی انسانی، نتیجه افعال اختیاری اوست که هرگاه با به طرز صحیح رهبری شود به آنجا منتهی خواهد شد و در واقع، افاضه این کمال، پاداش بخشی از افعال اختیاری ماست کارهایی که به طرز صحیح و شایسته انجام شده است که این پاداش به صورت تام و کامل در جهان دیگر به انسان داده میشود گر چه مراتب نازلتر این درک حضوری به صورت حال یا ملکه احیاناً در همین جهان نیز برای اولیاء خدا ممکن است فراهم گردد.
باید توجه داشته باشیم که در بحث از معرفت و خداشناسی، در این مقال، هیچ یک از دو ادراک حضوری نامبرده فوق؛ یعنی، ادراک فطری مبهم و ادراک حضوری روشن، نمیتوانند مورد نظر ما باشند؛ چرا که، گفتیم هیچ یک از دو ادراک حضوری اختیاری ما نیستند و نخستین ادراک حضوری فطری اصولا اکتسابی نیست و دومین ادراک نیز گر چه اکتسابی است ولی مستقیما مورد اراده ما نیست و بی مقدمه، حاصل نمیشود، البته به عنوان عالیترین هدف برای رفتارهای اختیاری، مطرح میشود.
بنابر این، آنچه که با این نوشته تناسب دارد و مورد نظر میتواند باشد دو چیز دیگر است: نخست آن ادراکات حصولی و استدلالی و تحلیلی عقلی است که نسبت به خدای متعال و صفات و افعال او میتوانیم کسب کنیم.
دوم آن نوع کارهای اختیاری شایستهای است که در نزدیک شدن انسان به آن مرحله کمال نهایی و ادراک حضوری آگاهانه میتوانند مؤثر باشند.
بر این اساس میتوان گفت: موضوع مورد نظر ما در این بحث عبارت است از خداشناسی حصولی به معنی عام کلمه که تصدیق به اصل وجود خدای متعال و صفت توحید و سایر اسماء و صفات و افعال الهی را که در قرآن کریم و روایات معصومین (علیه السلام) آمده و از راه عقل قابل اثبات است و شناخته میشود، همه و همه را در بر دارد تا جایی که هدایت به وسیله انبیاء و حساب و پاداش و کیفر در جهان آخرت را نیز که در زمره افعال الهی به شمار میروند شامل میشود و همه اینها در حوزه خداشناسی قرار میگیرد.