تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد اول‏
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

مبارزه با هوای نفس‏

اکنون، با توجه به مطالب بالا آیا باید بگوییم: ایمان فقط مال کسانی است که علم به حقایق فوق پیدا کنند و درگیر امراض نفسانی هم نباشند؛ چرا که، تنها در این صورت ایمان آوردن امکان پذیر است و اگر کسانی آلوده به هواها و بیماریهای نفسانی باشند ایمان با مانع مواجه شده و نمی‏تواند در دل انسان وارد شود؟
در پاسخ به سوال فوق باید گفت: از راه مبارزه با امراض نفسانی و برطرف کردن موانع می‏توان زمینه ورود ایمان را در دلهایی نیز که درگیر چنین بیماریها و موانعی هستند فراهم آورد.
اما در اینجا سوال دیگری طرح می‏شود که چگونه می‏توان با این امراض مبارزه کرد و اینگونه موانع را برطرف ساخت؟ ممکن است کسانی اینگونه بیماریها را دست کم بگیرند و با ساده انگاری به نوعی در برابر آنها توصیه به مقاومت کنند. اما به نظر ما در این زمینه، چنین توصیه‏هایی کارساز نیست و نمی‏تواند نسخه مفید و مؤثری باشد برای شخص مبتلایی که با عجز و ناتوانی به دام انگیزه‏های نیرومند و در چنگال پرقدرت هوای نفسانی افتاده است برای علاج این بیماری، لازم است در نفس انسان، یک عامل تکوینی مؤثر و نیرومند ایجاد شود، تا بتواند در برابر آن به مقاومت پردازد. باید در مقابل آن انگیزه‏های شیطانی از راه اندیشه درست، انگیزه‏های رحمانی را ایجاد و یا دقیقتر بگوییم بیدار و هشیار کرد، چرا که انگیزه‏ها به طور کلی اعم از شیطانی یا رحمانی، فطری انسان هستند و در سرنوشت وی جای دارند؛ با این تفاوت که در بسیاری از موارد، عوامل و شرایط خارجی موجب می‏شوند تعدادی از آنها شکوفا، زنده و فعال و احیاناً در نهایت، یک تاز میدان نفس انسان شوند و اکنون که ما می‏خواهیم آنها را از تاخت و تاز باز داریم. در جایگاه اصلی خود قرار دهیم تا از گلیم خویش پا را درازتر نکنند، لازم است در برابر آنها نیروی دیگری ایجاد و انگیزه دیگری را تقویت کنیم در حدی که بتواند بر آنها غالب شود. در مناجات شعبانیه چنین آمده است:
الهی لم یکن لی حول فانتقل به عن معصیتک الا فی وقت ایقظتنی لمحبتک.
(خداوندا توانی در من نیست تا بدان از عصیان و سرپیچی تو روی گردانم، مگر به هنگامی که برای محبت خود بیدار و هشیارم کرده باشی.)
پس آنگاه که هواهای نفسانی غالب می‏شود و مرا به سوی معصیت می‏کشاند تنها چیزی که می‏تواند مرا از آن باز دارد محبت خداست که باید در دل انسان بیدار شود.
بنابراین، راه مبارزه با هواهای نفسانی این است که کششهای دیگری در مقابل آنها باشد و تقویت شود و بر آنها پیروز گردد و گر نه تا وقتی که این هواها یکه تاز میدان نفس ما هستند کاری نمی‏توان کرد؛ بلکه، در برابر آنها مغلوب می‏شویم و مقاومت کردن میسور نیست. البته، این میلهای مدافع، در اصل در فطرت ما هستند ولی خفته‏اند و بی‏اثر که لازم است آنها را فعال و در برابر میلهای مهاجم و هواهای نفسانی بسیجشان کنیم.
اکنون، پرسش دیگری به ذهن می‏آید که: چه عاملی می‏تواند آن میلهای خفته را در ما فعال و بیدار سازد؟ در پاسخ می‏گوییم: فکر و ادراک، که حکما گفته‏اند: ادراک عامل شوق است؛ چرا که، آن میل نهفته به وسیله درک و شعور، زنده و برانگیخته می‏شود و بر ما لازم است بدین وسیله به تقویت آن بپردازیم.
در اینجا لازم است یاد آوری کنیم: علاوه بر فکر درباره اصول نامبرده - توحید، نبوت و معاد- فکر دیگری هم لازم است تا انگیزه عملی متناسب با این افکار و هماهنگ با این اصول نیز در ما زنده شود.
فکر درباره اصول، ما را به این نتایج رساند که فهمیدیم خدا هست، روز قیامت هست و پیامبران و نیز پیامبر اسلام حقند و قرآن کتاب خداست؛ ولی، درک این حقایق، به تنهایی کافی نیست برای اینکه شوق به اطاعت از خدا و ایمان و التزام عملی در ما بوجود آید و ناگزیریم از اینکه علاوه بر اصول نامبرده درباره چیزی بیندیشیم که با شوق، سنخیت و تناسب دارد و می‏تواند در تحریک و برانگیختن آن مؤثر باشد.
در توضیح سخن فوق می‏گوییم: ریشه همه فعالیتهای انسان، خوف و رجا است. البته هدف انسانها و گمشده‏ای که برای یافتن آن تلاش می‏کنند و نیز برداشتی که از خیرات و شرور دارند با هم بطور کامل یکسان نیست: یکی نعمتهای دنیوی را منظور می‏دارد دیگری خیرات و نعم بهشتی را و کسانی هم نعمتها و خیراتی بالاتر از آنها چون رضوان الهی و قرب و جوار حق را می‏شناسند و برای وصول به آنها تلاش می‏کنند؛ ولی، در این که یگانه عامل حرکت انسان برای وصول به هر یک از این سه نوع هدف و رسیدن به این گمشده‏ها خوف و رجا است، تفاوتی میان دارندگان این اهداف مختلف وجود ندارد.
بنابراین، برای وادار شدن به کار و تلاش و حرکت، باید فکری کنیم که ترس و امید را در ما بر انگیزد: فکر کنیم درباره اینکه اگر ایمان بیاوریم چه می‏شود، چه ثمرات و نتایجی دارد و اگر نیاوریم چه؟
پس در زمینه انجام هر کار اختیاری و از آن جمله ایمان آوردن اگر درست بیندیشیم و درک کنیم که آن کار چه منافعی برای ما در بر دارد شوق دستیابی به آن در ما تحریک می‏شود؛ چنانکه، اگر دریافتیم که آثار تلخ و نتایج زیانباری بر آن کار مترتب می‏گردد. ترس از آن نتایج در ما بر انگیخته شده و ما را بر آن می‏دارد تا از آن کار دوری کنیم و دقیقاً سر وجود این همه وعد و وعید در آیات قرآن همین نکته‏ای است که گفتیم و صدور آنها مبتنی بر اصول روانشناسانه قرآنی است که در هر صفحه از آن به یک وعد یا وعید و انذار یا تبشیر صریحاً یا تلویحاً برخورد می‏کنیم. وجود آنها برای این است که انگیزه خیر در ما برانگیخته شود، به آثار اعمال خیر توجه پیدا کنیم و شوق به انجام در ما زنده شود.
بنابر این، پس از پیدا کردن علم و اعتقاد، لازم است در آثار ایمان بیندیشیم تا توجه به آثار و نتایج خوب آن در نقش یک انگیزه نیرومند ما را به تحصیل اختیاری ایمان وا دارد و نیز به آثار نامطلوب کفر بیندیشیم تا ما را از آن باز دارد و از اینجاست که قرآن نیز تأکید فراوان دارد تا در این باره هر چه بیشتر بیندیشیم.