اکنون که میرویم تا شرایط مساعد را برای حاصل شدن ایمان فراهم آوریم، نخست چنانکه قبلاً گفتیم لازم است علم صحیح را کسب کنیم ولی علم به تنهایی برای تحصیل ایمان، کافی نیست؛ بلکه، علاوه بر آن، شرایط روانی ما نیز باید برای پذیرش حق، مساعد باشد؛ چون اعمال اختیاری انسان در واقع از دو مایه سرچشمه میگیرد: یکی شناخت و بینش، و دوم گرایش یا میل که این دو از دو مقوله متفاوت هستند.
بنابراین، برماست که برای فراهم آوردن ایمان در دو زمینه تلاش داشته باشیم: نخست: در زمینه تقویت شناخت خویش، و دوم در زمینه انگیزش میل فطری خویش به آوردن ایمان و انجام کارهای شایسته.
البته، بین شناخت و میل نیز یک نحو ترتب وجود دارد؛ چرا که، بر انگیخته شدن امیال مسبوق به نوعی شناخت است؛ از این رو، حکما گفتهاند: علم علت شوق میشود. منظور از این جمله حکماء آن نیست که علم، علت تامه شوق میشود؛ چرا که، شوق از مقوله دیگری است و خود،مستقلی در نفس دارد؛ بلکه، منظور این است که شوق از مقوله دیگری است و خود، منشا مستقلی در نفس دارد؛ بلکه، منظور این است که شوق بدون علم، حاصل نمیشود؛ چرا که، انسان تا چیزی را نشناسد، نمیتواند به آن شوق پیدا کند. پس در واقع، علم، متمم علت شوق است؛ زیرا، اصل انگیزه فطری نسبت به متعلق شوق و میلهایی بالقوه چه نسبت به لذایذ مادی و چه نسبت به امور معنوی و حتی نسبت به لقاءالله تعالی در سرنوشت و نهاد انسان وجود دارد. منتها شکوفا شدن و برانگیخته شدنش مشروط به علم است. پس در واقع، علم دو نقش را بازی میکند: نخست آنکه حقیقت را برای ما روشن میکند پس از علم و آگاهی، مصداق خود را پیدا میکند و بدین ترتیب علم به شکوفایی آن میلها و تأثیر عملی آنها کمک خواهد کرد.