انسانیت انسان از این نقطه شروع میشود که از غفلت خارج شده قدم به مرحله آگاهی بگذارد و متوجه شود که سرنوشتی دارد و راههای مختلفی پیش پای او هست که لازم است از میان آنها راه درست را شناخت و از آن پیروی نمود. بنابراین، تا انسان از غفلت خارج نشود در واقع هنوز داخل در محدوده انسانیت نشده؛ بلکه، مسیر انحطاط و سقوط را میپیماید و از حیوان پستتر است.
قرآن از غفلت به عنوان ریشه انحرافات دیگر یاد میکند. در بعضی آیات چنین آمده که:
یعلمون ظاهراً من الحیاة الدنیا و هم عن الاخرة هم غافلون(216).
(ظاهری از زندگی دنیا را درک میکنند و ایشان از آخرت غفلت کنندهاند.)
همین زندگی دنیا را که مشترک بین حیوان و انسان است و لذاید محسوس مادی را درک میکنند و چیز دیگری جز آن نمیفهمند. در جای دیگر میفرماید:
بل ادارک علمهم فی الاخرة بل هم فی شک منها بل هم منها بل هم منها عمون(217).
(بلکه علمشان نسبت به آخرت، پایان یافته است و بلکه نسبت به آخرت در شک و تردیدند و بلکه از دیدن آن کورند.)
نسبت به آخرت که تجلیگاه ارزشهاست یعنی ارزشها در آن به ثمر میرسد و آثار ابدیاش تحقق پیدا میکند - علمی ندارند نه تنها علم ندارند بلکه در شک هستند بلکه کور هستند؛ چرا که، شک هم به نوبه خود یک واقعیتی دارد. یک وقت انسان نسبت به دو طرف قضیه توجه پیدا میکند؛ ولی، نسبت قضیه برایش ثابت نشده و مورد تصدیق نیست و در شک و تردید به سر میبرد و یک وقت اصلاً موضوع برایش مطرح نیست که شک کند و یا به آن علم پیدا کند و یا حتی درباره آن سوالی در ذهن وی طرح شود. افراد مورد نظر این آیه نسبت به آخرت چنین حالتی دارند.