در قرآن آیاتی دلالت دارند بر اینکه ایمان به تنهایی یا عمل به تنهایی کافی است چنانکه، در آیات دیگری هم ایمان و عمل هر دو با هم ذکر شدهاند و ما در اینجا به نمونههایی از هر گروه از آیات نامبرده استشهاد میکنیم.
آن دو گروه از آیات که ایمان و عمل صالح را با هم مطرح میکنند، دارای مضامین و لسانهای مختلفی هستند؛ در یک مضمون میفرماید:
و الذین آمنوا و عملوا الصالحات سندخلهم جنات تجری من تحتهاالانهار خالدین فیها ابدا(162).
(و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند به بهشتها خواهیم برد که در آن جویها روان است همیشه در آن جاودان بمانند.)
در مضمون دیگری میفرماید:
و من یعمل من الصالحات من ذکر او انثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة و لا یظلمون نقیرا.
(و هر کس از زن و مرد، کارهای شایسته کند در حالی که مؤمن باشد آنان وارد بهشت شوند و بقدر پوسته هسته خرمایی ستم نبینند.)
که نخست روی انجام عمل صالح انگشت گذارده است و سپس ایمان را به عنوان شرط آن ذکر میکند و این سری آیات - که ایمان را به عنوان شرط یادآوری میکنند- فراوان هستند.در مضمون سومی ایمان را با تقوا همراه آورده و میفرماید:
و لو انهم آمنوا و اتقوا لمثوبة من عند الله خیر لو کانوا یعلمون(163).
(و اگر آنان ایمان آورده پرهیزگار شده بودند پاداشی که از پیش خدا مییافتند بهتر بود اگر میدانستند.)
که در این گونه آیات، تقوا بر عمل صالح منطبق میگردد.
در آیات بسیاری فقط تقوا ذکر شده نظیر:
ولدار الاخرة خیر و لنعم دار المتقین(164).
و یا
و ازلفت الجنة للمتقین غیر بعید(165).
چنانکه، در بعضی دیگر از آیات، ایمان به تنهایی شرط سعادت و دخول در بهشت معرفی میشود که در یکی از روشنترین آنها میفرماید:
وعدالله المومنین و المؤمنات جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و مساکن طیبة فی جنات عدن و رضوان من الله اکبر ذلک هو الفوز العظیم(166).
[خدا به مردان و زنان مؤمن بهشتها وعده داده که جویها در زیر آن روان است و در آن باغها جاودانند و نیز مسکنهای پاکیزه در بهشتهای جاودان، و خشنودی خداوند (از همه) بهتر است این همان کامیابی بزرگ است].
این آیه صرفاً، روی ایمان تکیه کرده و همه نعمتهای بزرگ خداوند حتی رضوان الهی را به عنوان پاداش آن ذکر میکند بنابراین، اطلاق دارد و اعم است از اینکه عمل صالحی انجام داده باشد یا نه.
در بعضی آیات صرفاً، روی کار خوب تکیه شده نظیر:
للذین احسنوا الحسنی و زیادة و لا یرهق وجوههم قتر و لا ذلة اولئک اصحاب الجنة هم فیها خالدون(167).
[برای کسانی که کار نیک کردهاند همان نیکی و زیاده بر آن هست (آثار) خواری و ذلت بر چهرههاشان ننشیند آنان اهل بهشت و خود در آن جاودانند.]
ظاهر این آیه آن است که هر کس کار خوبی انجام دهد به پاداش ارزشمند آن میرسد؛ ولی، این ظاهر، قابل تأویل است و میتوان گفت: منظور آیه کار خوبی است که همراه با ایمان باشد بویژه، با توجه به اینکه قبلاً گفتیم، ارزش کار اخلاقی در گرو نیت است و نیت مطلوب بدون ایمان به وجود نمیآید. بنابراین، میتوان گفت: حسنی در قرآن کاری است که ناشی از ایمان و مسبوق به آن باشد.
در بعضی آیات اطاعت خدا و رسول به عنوان ملاک سعادت مطرح شدهاند. نظیر:
تلک حدود الله و من یطع الله و رسوله یدخله جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک الفوز العظیم(168).
[این حدود خدا است و هر کس خدا و پیامبر را فرمان برد او را به بهشتها در آرد که در آن جویها روان است تا در آن جاودان بماند و این رستگاری بزرگی است.]
در این آیه نیز گر چه فقط روی اطاعت تکیه شده؛ ولی، باید توجه داشت که اطاعت از خدا و رسول به نوبه خود مبتنی بر ایمان به خدا و رسول او است و از آن نشات میگیرد و ایمان به نبوت زیربنای این عمل اخلاقی است. در این رابطه قبلاً، نکتهای را اظهار کرده بودیم که گاهی اطاعت از خداوند به عنوان موضوع ارزش اخلاقی مطرح میشود و گفته بودیم که: این نکته، مبتنی بر دو حقیقت خواهد بود: نخست اینکه امر خداوند کاشف از حسن ذاتی فعل است. دوم، اینکه اطاعت از خداوند به لحاظ رابطه عبودیت ما و ربوبیت او که از مسائل مهم اخلاق اسلامی است خودبخود موضوعیت دارد.
همچنین در برابر آیات فوق، آیات فراوان دیگری نیز دلالت بر این دارند که کفر به خداوند و انبیاء و قیامت، موجب خسران و عذاب ابدی است ولی چون ذکر آنها به طول میانجامد در اینجا از آوردن آنها صرفنظر میکنیم. و نیز آیاتی اطاعت شیطان و عناوینی مثل ظلم، طغیان و امثال اینها را به عنوان عوامل فساد، مطرح میکنند و دلالت بر این دارند که عمل سیئه، ظلم، طغیان و موجب دخول در جهنم میشود. بسیاری از این عناوین خود نمایانگر این حقیقتند که چون برخاسته از کفر یا ملازم با آن و یا ناشی از بی ایمانی است، موجب عذاب ابدی میشوند. بهر حال اگر کفر را جحود؛ یعنی، انکار عمدی فرض کنیم از روی بی ایمانی مرتکب گناه شده؛ ولی، اگر گناه وی از ضعف ایمان ناشی شده باشد این آیات متعرضش نیست.
از جمله آیاتی نیز که بخصوص بر اهمیت ایمان به عنوان شرط ارزش اخلاقی تأکید و بر این دلالت دارند که اعمال کفار هیچ ارزش ندارد نظیر:
ان الذین کفروا لن تغنی عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شیئا و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون مثل ما ینفقون فی هذه الحیوة الدنیا کمثل ریح فیها صر اصابت حرث قوم ظلموا انفسهم فاهلکته و ما ظلمهم الله و لکن انفسهم یظلمون(169).
[کسانی که کافرند اموال و اولادشان آنان را از خداوند بی نیاز نمیکند آنان اهل جهنمند و در آن جاودانند. حکایت آنچه را که در زندگی این جهان انفاق میکنند؛ حکایت بادی است که در آن سرما باشد و به کشت کسانی که به خود ستم کردهاند رسیده پس آن را نابود سازد و خدا به آنان ستم نکرده این خودشان هستند که به خویش ستم روا میدارند].
و
مثل الذین کفروا بربهم اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف لا یقدرون مما کسبوا علی شیء ذلک هو الضلال البعید(170).
[حکایت کسانی که به پروردگارشان کافرند اعمالشان چون خاکستری است که در روزی طوفانی باد سخت بر آن وزد از کارهایی که کردهاند چیزی دستگیرشان نمیشود.]
و
و الذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعة یحسبه الظمان ماء حتی اذا جائه لم یجده شیئاً(171).
(و کسانی که کافرند اعمالشان چون سرابی است در بیابان که تشنه، آن را آب پندارد چون به سوی آن رود چیزی نیابد.)
و قدمنا الی ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثوراً(172).
و
(و به سراغ کارهایی که انجام دادهاند آمدیم پس آن را غباری پراکنده ساختیم.)
و یا مثل آیهای که درباره ریا گذشت:
کالذی ینفق ماله رئاءالناس و لا یؤمن بالله و الیوم الاخر فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلداً لا یقدرون علی شیء مما کسبوا(173).
(مانند کسی که مال خود به ریای مردم انفاق کند و به خداوند و روز جزا ایمان نداشته باشد پس حکایت او مثل سنگی خاره است که خاکی روی آن بوده پس رگباری بدان رسیده و آن را صاف بجای گذاشته، ریاکاران از آنچه کردهاند چیزی دستگیرشان نمیشود.)
از آیات فوق نتیجه میگیریم: کار هر چند خوب بوده و حسن فعلی داشته باشد، هنگامی موجب سعادت انسان میشود که حسن فاعلی داشته، آن نیت خالص و ایمان باشد.