مصادیق سعادت در نظامهای گوناگون اخلاقی، با توجه به جهان بینیهای متفاوتی که اساس و ریشه و زیر بنای آنها را تشکیل میدهد، متفاوت خواهند بود، اسلام نیز با توجه به جهان بینی ویژه و الهی خود، مصداق خاصی از سعادت را مطرح میکند و انجام تکلیف و دستورات مخصوصی را به منظور دستیابی به آن توصیه میفرماید:
از دیدگاه اسلام - این دین حق انسان موجودی است که عمری نامحدود و بی نهایت دارد و از سوی دیگر، وابسته به خداوند است و هیچگونه استقلالی از خود ندارد و متناسب با چنین بینشی، برای انسان یک سعادت جاودانه و بالاتر از سطح زندگی مادی را مطرح میکند و بر عکس آن، در جهان بینی مادی، انسان به عنوان موجودی مستقل، عمر انسان محدود، و زندگی وی منحصر به همین زندگی دنیا معرفی میشود و به تناسب این نوع بینش، نظامهای مادی، برای انسان، صرفاً، در جستجوی سعادت و لذت دنیوی هستند؛ چرا که، ورای آن، سعادت و لذت دیگری نمیشناسند.
البته، این هم ممکن است و یا حداقل، میتوان فرض کرد که: کسانی معتقد به زندگی جاوید و جهان اخروی و سعادت بی پایان باشند؛ ولی، آن را نسبت به اعمال و رفتار اختیاری و این جهانی انسان، نامربوط بدانند و بر این باور باشند که اعمال و رفتار ما در این جهان، صرفاً میتوانند تأمین کننده سعادت دنیوی باشند پس به همین منظور باید انجام شوند. سعادت اخروی انسان نیز به وسیله تلاشهای وی در همان نشات تأمین خواهد شد. و نیازی نیست و یا حتی فایدهای ندارد که در دنیا برای تأمین آن به خود رنج و زحمتی بدهیم. چنین کسانی منکر آخرت و سعادت اخروی نیستند؛ ولی، عملاً توجهشان به زندگی دنیاست و از جهان آخرت غفلت میورزند.
اسلام در جهان بینی خود و تفسیری که از جهان ارائه میدهد، به انسان میآموزد که: از یک سو هستی وی کاملاً، وابسته به خداوند و خداوند، به تمام معنای کلمه، رب انسان است و از سوی دیگر، زندگی او منحصر به زندگی دنیا نیست؛ بلکه، زندگی واقعی او آنچنان عمیق و گسترده است که زندگی دنیا در برابر آن چیزی به حساب نمیآید.
اسلام در جهان بینی خود و تفسیری که از جهان ارائه میدهد، به انسان میآموزد که: از یک سو هستی وی کاملاً، وابسته به خداوند و خداوند، به تمام معنای کلمه، رب انسان است و از سوی دیگر، زندگی او منحصر به زندگی دنیا نیست؛ بلکه، زندگی واقعی او آنچنان عمیق و گسترده است که زندگی دنیا در برابر آن چیزی به حساب نمیآید.
به مقتضای این بینش، نظام اخلاقی اسلام نیز بر دو اصل فوق بنا میشود و در آن از یک طرف رابطه انسان با مبدء و از طرف دیگر رابطه انسان با معاد مورد توجه قرار میگیرد؛ از این رو، آیات قرآن اگر نگوییم: در همه موارد میتوان گفت: در اکثر موارد، مصداق فلاح را سعادت اخروی معرفی میکند. و اصولاً، از ماده سعادت که در سراسر قرآن فقط در آیات (105) تا (108) سوره هود آمده، به معنی سعادت اخروی به کار رفته است.
البته، سخن فوق به این معنا نیست که اسلام به انسان ترک کلی دنیا را توصیه کند و آن را کلاً به حساب نیاورد؛ بلکه، به این معناست که باید رابطه دنیا را با زندگی ابدی حفظ و اندازهاش را در مسیر وصول به سعادت جاودانه خود رعایت کند و در یک جمله، آن را همانطور که هست؛ یعنی، به عنوان وسیله و مقدمه بشناسد و مورد بهره برداری قرار دهد.
ارزشهای اخلاقی که اسلام مطرح میکند با توجه به جهان بینی ویژه و مورد قبول خویش خواهد بود، پس ما نمیتوانیم در چارچوب مکتب اسلام، یک نظام اخلاقی منهای اعتقاد به مبدا و معاد مطرح کنیم؛ زیرا، چنین نظامی نمیتواند نظام اخلاقی اسلام باشد؛ بلکه، غیر اسلامی و یا حداکثر اخلاقی التقاطی خواهد بود در مکتبهای التقاطی، این طبیعی است که طرفداران آنها در اعتقادشان الهی و خدا شناس باشند و در اخلاق و زندگی خود، همه چیز را فراموش کنند؛ ولی، نظام اخلاقی اسلام با جهان بینی خود ارتباطی ناگسستنی دارد و مفاهیم ارزشی مورد قبولش نیز از آن نشات میگیرد. وقتی میگوید: چیزی خوب است رابطهاش را با مبدء و معاد ملحوظ داشته است و حتی هنگامی که از فلاح و رستگاری انسان به سخن به میان میکشد نیز رابطهاش با مبدا محفوظ است به این معنا که فلاح و فوز، رحمت خداوند است که به عنوان اجر و پاداش به شما اعطاء میکند و توجه به مطلوب نهایی زندگی، سعادت و فوز و فلاح نیز نباید جدای از توجه به خدا باشد.
خداوند، معمولاً، هنگامی که از سرانجام و پاداش خوبان و نیکوکاران سخن میگوید با تعابیر گوناگون و به شکلهای ظریفی آن را به خود نسبت میدهد نظیر اینکه در آیات متعددی فرموده است:
لهم اجرهم عند ربهم
(اجر آنان فقط نزد پروردگارشان است.)
و در جایی میفرماید:
ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر(133).
(پرهیزکاران در باغها و جویبارهایند در جایگاهی درست نزد پادشاهی مقتدر.)
و در جایی میفرماید:
یسئلونک عن الساعة ایان مرسیها فیهم انت من ذکراها الی ربک منتهیها(134).
(ترا از رستاخیز پرسند که هنگام وقوع آن چه وقت است تو نسبت به یاد آوری آن در چه کاری؟ (مرجع) و منتهای آن به سوی پروردگار توست.)
بنابراین، مهمترین اختلاف اساسی بین نظام اخلاقی اسلام با دیگر نظامهای اخلاقی از رابطه عمیق بین جهان بینی و اخلاق بوجود میآید؛ ولی، همانطور که گفتیم: اختلاف جهان بینیها موجب بروز اختلاف در تشخیص مصداق سعادت و در نتیجه آن، پیدایش مصادیق متفاوت و متناسب با جهان بینیهای گوناگون میشود و در مفهوم سعادت اختلافی به وجود نمیآورد.
مفهوم سعادت در همه نظامها، اسلامی یا غیر اسلامی، یک مفهوم مقایسهای است و به معنی دوام لذت و یا دوام نسبی لذت است و حتی مکاتب مادی نیز در زمینه سعادت دنیوی همین تفسیر را دارند. از این رو، فی المثل به کسی که از موارد مخدر استفاده میکند و در دفعات نخستین از مصرف آن لذت فوق العاده میبرد، در هیچ مکتبی حتی مکتبهای مادی، گفته نمیشود و سعادتمند است؛ زیرا، در ورای این لذتها و در باطن این احساسات و ادراکات لذتبخش، بدبختها و سیه روزیها وجود دارد.
چیزی که اسلام به طور ویژه مطرح میکند و منشأ تفاوت آن با نظامهای دیگر میشود این است که بر اساس ایمان به جهان پس از مرگ، از وجود لذایذ و آلام دیگری نیز خبر میدهد و به تناسب آن، مفهوم سعادت را در مرحله نخست، لذت دائمی و جاودانی آخرت معرفی میکند.
اسلام، به انسان هشدار میدهد که زندگی وی منحصر به زندگی دنیا و لذایذ و رنجهای دنیوی نیست؛ بلکه، یک زندگی ابدی همراه با لذایذ و رنجهای مناسب دارد که باید در این مقایسه و ارزیابی، مورد توجه قرار گیرند. در غیر این صورت، به فرض اینکه زندگی دنیوی انسان همهاش هم لذت باشد؛ ولی، در پشت سر آن، عذاب دامنگیرش شود، این گونه زندگی ارزشی ندارد و انسان در آن سعادتمند نخواهد بود.