دیگر از مفاهیمی که تقریباً به صورت عام بکار میروند، مفهوم احسان است و میتوان گفت: تمام افعال خیر، مجموعاً، تحت دو عنوان عدل و احسان قرار میگیرند.
خداوند میفرماید:
ان الله یامر بالعدل و الاحسان(117).
(خداوند به عدالت و احسان فرمان میدهد.)
احسان دارای دو مفهوم است: گاهی معنی بخشش به دیگران را افاده میکند و گاهی نیز در یک مفهوم عام و به معنی انجام هر کار نیک به کار میرود. و در این صورت، شامل تمام کارهای مثبت و ارزشمند اخلاقی میشود.
عدل و ظلم، دو واژه هستند که در اصل لغت، برای دو مفهوم دقیقاً متقابل، وضع شدهاند؛ ولی، در کاربرد شایع و متعارف، مفهوم یکی از آن دو، در ارتباط با مفهوم اصلی لغوی و معنای نخستین آن، ویژگی و خصوصیت بیشتری پیدا کرده است؛ از این رو، اگر در قرآن کریم، موارد استفاده از کلمات عدل و ظلم را بررسی کنیم، این حقیقت را مییابیم که این تقابل دقیق مفهومی، میان آن دو رعایت نشده و چنین نیست که هر جا ظلم نباشد، واژه عدل بتواند مورد استفاده قرار گیرد. خداوند در آیات بسیاری ظالمان را با تعابیر گوناگون مذمت کرده است. با تعابیری نظیر:
و الله لا یحب الظالمین(118).
(خداوند، ستمگران را دوست نمیدارد.)
یا
و الله لا یهدی القوم الظالمین(119).
(خداوند، گروه ستمکاران را هدایت نخواهد کرد.)
و یا
لا ینال عهدی الظالمین(120).
(پیمان من به ستمکاران نمیرسد.)
در صورتی که در جملاتی مقابل جملات فوق هیچگاه واژه عادلین بکار نرفته و متعارف نیست و مثلاً، جملهای نظیر و الله یحب العادلین یا یهدی القوم العادلین و نظایر آنها را نداریم. با اینکه در اصل لغت، مفهوم عدل درست نقطه مقابل مفهوم ظلم قرار میگیرد. البته ان الله یحب المقسطین(121) داریم.
در مواردی نیز عکس موارد فوق از مفهوم عدل استفاده شده؛ ولی، هیچ گاه در نقطه مقابل آن موارد، مفهوم ظلم بکار نرفته است. بررسی ناقصی که در مورد کاربرد عدل انجام گرفته است، چنین نتیجه میدهد که در قرآن، عدل پیوسته در عدالت اجتماعی به کار رفته و در آیاتی نظیر آیه:
و امرت لاعدل بینکم(122).
(و فرمان یافتهام که میان شما عدالت کنم.)
و آیه
ان الله یامر بالعدل و الاحسان(123).
(خداوند به عدالت و نیکی فرمان میدهد.)
و آیه
اعدلوا هو اقرب للتقوی(124).
(عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیکتر است.)
یا
و اذا قلتم فاعدلوا(125).
(و چون سخن گویید دادگر باشید)
یا
و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل(126).
(و چون میان مردم حکم کردید، به عدالت حکم کنید.)
و
و لا یجر منکم شناءن قوم علی الا تعدلوا، اعدلوا هو اقرب للتقوی(127).
(دشمنی قومی شما را وادار به بی عدالتی نکند، عدالت کنید که پرهیزکاری نزدیکتر است.)
و تقریباً همه مواردی که عدل در قرآن بکار رفته است، میتوان گفت: منظور عدل اجتماعی است، در حالیکه مفهوم ظلم چنین نیست و در موارد غیر اجتماعی نیز بکار رفته است: نظیر اینکه خداوند میفرماید:
ان الشرک لظلم عظیم(128).
(شرک ستمی بزرگ است.)
که ظلم در زمینه اعتقاد و عمل فرد بکار رفته است. و در جای دیگر میفرماید:
ربنا ظلمناً انفسنا(129).
(پروردگارا، ما به خود ظلم کردیم.)
یعنی، مرتکب گناه شدیم و باز هم ظلم در محدوده خصوصی زندگی فرد بکار رفته است. در صورتی که در چنین مواردی زمینه عقاید و رفتار شخصی و محدوده خصوصی زندگی هیچ گاه مفهوم عدل مورد استفاده قرار نمیگیرد و هیچ گاه نمیگوئیم: ان التوحید لعدل عظیم یا نمیگوئیم ربنا عدلنا انفسنا و یا در مورد عبادت یا هر کار خوب دیگری، نمیتوان گفت: اینها عدل به نفس است؛ گر چه این گونه بکار بردن کلمه عدل از نظر صحیح و بلامانع است.
ماده عدل احیاناً، در یک مفهوم مذموم و تقریباً به معنای شرک نیز به کار رفته است و در آیات متعددی خداوند به عنوان نوعی مذمت میفرماید:
بربهم یعدلون(130).
(با پروردگار خویش غیر او را برابر میکنند (و برای پروردگار یگانه خویش، شریک و عدل قرار میدهند.)
واژه قسط نیز گاهی مفهومی دارد مقابل مفهوم ظلم و ظاهراً، با مفهوم عدل - علی رغم فرقهایی که خواستهاند میان این دو واژه بگذارند - مترادف هستند. بنابراین، قسط در یک معنایش مساوی عدل است؛ ولی، در مواردی نیز ضد عدل و به معنای ظلم به کار رفته است نظیر اینکه میفرماید:
و اما القاسطون فکانوا لجهنم حطباً(131).
[و اما ستمگران پس هیزم جهنم هستند.]
و به اصطلاح ادبی از اضداد به شمار میرود.