تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد اول‏
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

زندگی انسان از دیدگاه قرآن‏

در بینش الهی، زندگی انسان دو مرحله دارد: مرحله دنیا و مرحله آخرت. زندگی دنیوی انسان نسبت به زندگی اخروی وی حکم چشم بهم زدن را دارد که با آن، قابل مقایسه نیست و در مجموع زندگی بی‏پایان وی چیزی به حساب نمی‏آید. بنابراین، اگر دنیای انسان همه‏اش همراه با آلام بوده و پر از درد و رنج باشد باز هم در مقایسه با لذتهای پایدار، ابدی و بهتر و شدیدتر وی در جهان دیگر چیزی به حساب نمی‏آید و هر گاه بتواند در ازای آلام دنیوی آخرت را به کف آورد سعادتمند خواهد بود. و بر عکس، اگر زندگی دنیویش غرق در لذت باشد ولی به قیمت بدبختی و عذاب اخروی او تمام شود، به هیچ وجه نمی‏توان وی را سعادتمند نامید مگر به طور کلی آخرت و زندگی ابدی را فراموش کنیم که در این صورت مردم دنیا به دو دسته تقسیم می‏شوند: سعادتمند و شقی. سعادتمند کسی است که بالنسبه از لذت بیشتری برخوردار باشد، و شقی آن کس که رنجش در دنیا بیشتر از لذت وی باشد.
مفهوم سعادت فقط در یک مورد از قرآن به شکلی مناسب با بینش وسیع الهی درباره انسان بکار رفته است. خداوند در این باره می‏فرماید:
فمنهم شقی و سعید فاما الذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر و شهیق خالدین فیها ما دامت السموات و الارض الا ماشاء ربک ان ربک فعال لما یرید و اما الذین سعدوا ففی الجنه خالدین فیها ما دامت السموات والارض الا ما شاء ربک عطاء غیر مجذوذ(19).
[مردم دو دسته هستند بدبخت و خوشبخت: شقاوتمندان تا آسمان و زمین هست در آتش جاودان بمانند مگر آنچه پروردگار تو خواهد که او هر چه خواهد می‏کند. و سعاتمندان مادام که آسمان و زمین هست در بهشت جاودان بمانند مگر آنچه خدای تو خواهد که این، بخششی قطع نشدنی است.]
بنابراین، اگر بر اساس بینش الهی و از دریچه معارف قرآنی، زندگی انسان را مورد توجه قرار دهیم زندگی دنیوی او در کل چیزی به حساب نمی‏آید. کسی که الی الابد در آتش خواهد بود - بر فرض که همه عمر را در این دنیای زودگذر غرق در لذت باشد - چگونه می‏توان گفت: چنین شخصی سعادتمند است؟ و بر عکس هر گاه کسی در جهان ابدی خوشبخت باشد و به گفته قرآن جاودانه در بهشت زندگی کند حتی اگر تمام لحظات عمر کوتاه دنیا را در شکنجه به سر برد سعادتمند خواهد بود و در کل، آن رنج دنیوی، چیزی به حساب نمی‏آید.
بنابراین، ملاک سعادت و شقاوت در بینش انسانی اسلامی، لذت و رنج ابدی است، به این معنا که اسلام در معنای سعادت و شقاوت تغییری نمی‏دهد و در این زمینه مفهوم جدیدی مطرح نمی‏کند که از دسترس درک و فهم مردم به دور باشد؛ بلکه، سعادت را به همان معنی رایج لذت پایدارتر و شقاوت را به معنی عرفی رنج و الم بیشتر می‏داند ولی در مصداق آن دو، تغییر می‏دهد و چون لذایذ و آلام دنیوی دوام و ثباتی ندارد لذایذ و آلام ابدی جهان آخرت را به عنوان مصادیق صحیح و حقیقی سعادت و شقاوت مطرح می‏کند.
واژه فلاح به معنای رستگاری به کار می‏رود: رستن از گرفتاریها و رنجها و موانع و رسیدن به هدف و مطلوب. انسان در راه رسیدن به مقصد و هدف خود، پیوسته با موانع و گرفتاریها و دشمنانی درگیر است ولی با تلاش و جهاد می‏تواند این گرفتاریها را برطرف سازد و موانع را از سر راه برداشته به هدف و مطلوب خویش نایل شود که در این صورت می‏گویند: رستگار شد، یعنی رست و رها شد یا راحت شد و بر دشمن چیره گردید. در چنین مواردی از واژه فلاح استفاده می‏شود.
قرآن نیز در مواردی واژه فلاح را بکار برده است. از آن جمله، روزی که بنا بود ساحران فرعون به دستور وی در برابر موسی خودنمایی و عرض اندام کنند، قرآن نقل می‏کند که فرعون برای تشویق و دلگرمی به آنان گفت:
و قد افلح الیوم من استعلی(20).
[امروز آن کس که چیره شود رستگار خواهد شد.]
و به جای پیروزی و چیره شدن بر خصم واژه افلح را بکار می‏برد چنانکه در زمینه معنوی نیز درباره کسانی که از رنج و گرفتاری دنیا رهیده و در صحنه دیگری به آسودگی وارد می‏شوند از همین واژه افلح استفاده شده و به آیاتی بر می‏خوریم مثل این آیه که می‏گوید:
قد افلح من تزکی(21).
و آیه‏ای که می‏گوید:
قد افلح من زکیها(22).
و در آیه اول سوره مؤمنون می‏گوید:
قد افلح المؤمنون(23).
آری تزکیه و تهذیب نفس برای رسیدن انسان به فلاح و رستگاری نه تنها مؤثر است بلکه راه منحصر به فرد خواهد بود. چنانکه در آیات دیگری به عنوان نتیجه عبادات و غایت کارهای شایسته انسان مطرح شده و همراه با کلمه لعل بکار برده شده است، مثل آنجا که می‏فرماید:
و اذکروا الله کثیراً لعلکم تفلحون(24).
و آیه‏ای که می‏فرماید:
و اتقوالله لعلکم تفلحون(25).
در اینگونه موارد که خداوند می‏خواهد مردم را وادار به تقوا، به ذکر خدا، به اجتناب از معاصی کند، با استفاده از جمله لعلکم تفلحون بیان می‏کند که هدف نهایی انسان فلاح است و به انسان می‏آموزد که برای رسیدن به آن باید این کارهای خوب را انجام دهد و آن کارهای زشت را ترک کند.
قرآن فلاح و رستگاری را به عنوان هدف از انجام کارهای خوب مطرح می‏کند که همه کارهای عبادی و افعال شایسته را برای رسیدن به آن باید انجام داد؛ ولی، هیچ گاه برای خود فلاح، هدف و غایت دیگری بیان نمی‏کند و نمی‏گوید: که اگر کسی به فلاح رسید چه می‏شود چون در ورای فلاح و رستگاری هدف دیگری و غایت گرانبهاتر و پرارزش‏تری وجود ندارد. فی المثل؛ در قرآن به آیاتی بر می‏خوریم نظیر:
فاعبدنی و اقم الصلوة لذکری(26).
و نظیر
ان الصلوة تنهی الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر(27).
که در آنها ذکر خدا و دوری گزیدن از فحشا و منکر به عنوان هدف نماز مطرح گردیده است و آیه:
و اذکرو الله کثیراً لعلکم تفلحون(28).
که برای ذکر خداوند - که در آیات گذشته به عنوان هدف نماز مطرح شده بود - به نوبه خود رسیدن به فلاح و رستگار شدن را به عنوان هدف مطرح می‏کند؛ ولی، در هیچ یک از آیات قرآن نمی‏توان جمله‏ای را پیدا کرد که برای خود فلاح چیز دیگری به عنوان هدف آن معرفی شده و مثلاً بگوید: افلحوا لعلکم کذا به فلاح برسید تا چنین و چنان شود. و ما از این برخورد، نتیجه می‏گیریم که فلاح، هدف نهایی و مطلوب ذاتی است مثل سعادت که تعبیر دیگری از هدف است.
کلمه فوز هم به معنای کامیابی و رسیدن به مطلوب است اعم از مطلوب مادی و معنوی. گمشده انسان در دنیا زندگی ابدی و لذت جاودانی است و مشکلات موقت را برای رسیدن به آن تحمل می‏کند و هنگامی که به آن زندگی ابدی و لذت همیشگی رسید کامیاب شده و به فوز و فلاح رسیده است. قرآن کریم در آیاتی واژه فوز را با تعابیر مختلف بکار برده است در جایی می‏گوید:
لهم جنات تجری من تحتها الانهار ذلک الفوز الکبیر(29).
و در جایی دیگری می‏گوید:
من یصرف عنه یومئذ فقد رحمه و ذلک الفوز المبین(30).
و در آیه دیگری چنین آمده است که:
رضی الله عنهم و رضوا عنه ذلک الفوز العظیم(31).
همچنین در برخی آیات تعبیری دیگر را بکار برده و می‏فرماید:
و من یطع الله و رسوله فقد فاز فوزاً عظیماً(32).
و در برخی دیگر از آیات، تعبیری متفاوت با دو تعبیر فوق را مورد استفاده قرار داده و می‏گوید:
الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله و اولئک هم الفائزون یبشرهم ربهم برحمة منه و رضوان و جنات لهم فیها نعیم مقیم خالدین فیها(33)....
[کسانی که ایمان آوردند و در راه خدا هجرت و با اموال و جانهاشان جهاد کردند در برتری در پیشگاه خدا بزرگترند و آنان خود رستگارانند پروردگارشان به رحمتی از (جانب) خویش و خرسندی و باغهائی برایشان که در آنها نعمتهای ماندگار است در آنها جاودان شوند مژده‏شان دهد.]