تربیت
Tarbiat.Org

استخاره و کیفیت آن
مرکز غدیر‏‏‏

فاتحه در بیان فضیلت استخاره است‏

بدان که استخاره در لغت طلب خیر و راهنمایی به صلاح خود از کسی نمودن است، و استشاره نیز مراجعت به کسی کردن است در امری که آدمی را در آن ترددی باشد، تا آنکه او اشاره کند به امری که صلاح این کس در آن است به مقتضای رأی او، و اگرچه استشاره از برادران مؤمن نیز مطلوب است، چنانچه بعد از این اشاره به آن خواهد شد.
اما مقصود اصلی در این مقام طلب خیر از جناب مقدس الهی است، و رجحان آن به حسب عقل و نقل معلوم است، چه ظاهر است که صانع عالم به مصالح دنیا و عقبای بنی آدم از همه کس داناتر است، و با لطف و کرم نامتناهی و بی نیازی از جمیع خلق و قدرت بر جمیع امور ممکنه در آنچه صلاح بندگان در آن است ضنت و بخل نمی‏نماید، خصوصاً وقتی که بنده امور خود را به او گذارد و از او صلاح خود را طلب نماید، پس باید که بنده خیر خود را در جمیع امور از پروردگار خود طلب نماید و مصلحت خود را به لطف او گذارد.
و ایضاً معلوم است که مقتضای بندگی و کمال مرتبه عبودیت آن است که مرادات و ارادات خود را تابع ارادات حق گرداند، و به مقتضای و ما تشاؤون الاّ أن یشاء (2) از مشیت خود خالی گردد، و خواهش خداوند خود را، بر خواهش خود مقدم دارد، تا آن که خداوند رحیم او را به خود نگذارد، و در هر میسور و معسور مدبّر امور او گردد، و به فحوای ... و من یتوکّل علی اللَّه فهو حسبه...(3) حق تعالی کافی مهمات او باشد، و این مرتبه اعلای درجات مقربان است.
و به سندهای بسیار، شیخ مفید و سیدبن طاووس و دیگران از حضرت امام جعفر صادق (علیه‏السلام) روایت کرده‏اند که حق تعالی می‏فرماید که از جمله شقاوت بنده من آن است که کارها کند و طلب خیر خود از من ننماید(4)
و سید و برقی، به سندهای معتبر از حضرت صادق (علیه‏السلام) روایت کرده‏اند که هر که در امری بدون استخاره داخل شود و به بلایی مبتلا شود، خدا او را در آن بلاء اجری ندهد(5).
و سید به سند معتبر از آن حضرت روایت کرده است که می‏گفت که هرگاه در امری طلب خیر از حق تعالی کرده باشم، پروا ندارم که به راحت افتم یا به بلاء، و فرمود که پدرم مرا تعلیم استخاره می‏نمود، چنانچه سوره‏های قرآن، مرا تعلیم می‏نمود(6).
و ایضاً از حضرت امام محمد باقر (علیه‏السلام) روایت کرده است که ما استخاره را یاد می‏گرفتیم، چنانچه سوره‏های قرآن را می‏آموختیم(7).
و ایضاً به سند صحیح، از حضرت صادق (علیه‏السلام) روایت کرده است که هیچ بنده طلب خیر از خداوند عالمیان نکرده است مگر آن که خیر او را برای او میسر گردانیده است هر چند او نخواهد(8).
و شیخ طوسی، به سند معتبر از حضرت امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) روایت کرده است که چون حضرت رسول (صلی اللَّه علیه و آله) مرا به یمن فرستاد مرا وصیت کرد که یا علی حیران نمی‏شود کسی که از خدا استخاره کند، و پشیمان نمی‏شود کسی که با مردم مشورت کند(9).
و بدان که بعد از طلب خیر از حق تعالی باید که هر امر که رخ نماید به آن راضی باشد، و بداند که خیر او در آن بوده است که واقع شده است، هرچند در نظر او بد نماید و موافق خواهش او نباشد.
و برقی در محاسن به سند معتبر از حضرت صادق (علیه‏السلام) روایت کرده است که دشمن‏ترین خلق خدا کسی است که خدا را متهم دارد. راوی گفت: کسی باشد که خدا را متهم دارد؟ فرمود: بلی کسی که طلب خیر از خداوند خود بکند، و بعد از آن امری که واقع شود به آن راضی نباشد، پس خدا در خیرخواهی خود یا دانستن خیر او متهم داشته(10).
و سید بن طاووس، از حضرت صادق (علیه‏السلام) روایت کرده است که خداوند عالم می‏فرماید: هر که راضی به قضای من نباشد، و شکر نعمتهای من نکند، و شکیبایی در بلای من به عمل نیاورد، پس پروردگاری به غیر من طلب کند، و هر که به قضای من راضی باشد و بر نعمتهای من شکر کند و بر بلای من صبر کند، بنویسم او را از جمله صدیقان نزد خود.
و حضرت فرمود: هر کس طلب خیر کند از خدا در امری، و یکی از دو امر برای او به عمل آید، و در دلش چیزی بوده باشد - یعنی: از عدم خشنودی، یا خیربودن آن امر، پس خدا او را متهم داشته در قضای او(11).
و کلینی، به سند صحیح از حضرت صادق (علیه‏السلام) روایت کرده است که داناترین مردم به خدا، کسی است که راضی‏تر باشد به قضای او(12).
و به سند صحیح دیگر از حضرت امام زین العابدین (علیه‏السلام)روایت کرده است که صبر کردن و از خدا راضی بودن سر طاعت و بندگی خداست، و هر که صبر کند در بلا و راضی باشد از خدا در هر چه برای او حکم کند و مقدر گرداند،
خواه موافق خواهش او باشد و خواه نباشد، پس خدا مقدر نمی‏گرداند برای او مگر آنچه خیر او در آن است، خواه دوست دارد و خواه مکروه او باشد(13).
و بدان که استخاره چند نوع است:
اول: آن که در هر امری که اراده نماید به جناب مقدس الهی متوسل شود، و خیر خودرا در آن امر از حق تعالی طلب نماید، و بعد از آن، آنچه روی دهد به آن راضی باشد، از میسر شدن آن امر یا میسر نشدن، و از مصالح و مفاسدی که بر شدن یا نشدن آن مترتب شود، زیرا که چون امر خود را به عالم الخفیّات تفویض کرده است، باید که راضی باشد بهرچه واقع می‏شود، و بداند که حق تعالی خیر او را بهتر از او می‏داند.
دوم: آن که بعد از آن طلب خیر از خدا بکند در دل خود نظر کند، و آنچه به خاطر او می‏افتد به آن عمل کند.
سوم: آن که بعد از طلب خیر، مشورت کند با مؤمنی، و به آنچه آن مؤمن می‏گوید عمل کند.
چهارم: آن که استخاره به قرآن مجید، یا به تسبیح، یا به بنادق، یا به رقاع بکند، به تفصیلی که مذکور خواهد انشاء اللَّه. و اکثر احادیث استخاره دلالت بر قسم اول می‏کند.
و بعضی از علمای ما مانند شیخ مفید و ابن ادریس و محقق (رضوان اللَّه علیهم) در جواز استخاره بغیر سه قسم اول، تردد و تأمل کرده‏اند، بلکه ابن ادریس، ترجیح عدم جواز داده. اما اکثر اعاظم تجویز کرده‏اند و مستحسن دانسته‏اند، و در کتب فقه و دعا کیفیت انواع استخارات را ذکر کرده‏اند، و شیخ شهید و سید بن طاووس (علیهما الرحمة) طعن بسیار بر انکار ابن ادریس (رحمه اللَّه) نموده‏اند.
و حق آن است که چون احادیث در باب هر یک واقع شده انکار نمی‏توان کرد. اما عمده استخاره، آن سه شق اول است که در این زمانها متروک است.