تربیت
Tarbiat.Org

منازل الآخرة (حکایات و روایات مرگ و عالم پس از مرگ)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

عقبه دوم عدیله عند الموت است‏

یعنی عدول کردن از حق به باطل در وقت مردن و آن چنانست که شیطان نزد محتضر حاضر شود و او را وسوسه کند و به شک اندازد تا او را از ایمان بیرون برد و از این جهت است که در دعاها استعاذه از آن شده و جناب فخر المحققین، رحمة الله فرموده که هر کس بخواهد از آن سالم بماند استحضار کند ادله ایمان و اصول خمسه را با ادله قطعیه و صفای خاطر و بسپرد آنرا به حق تعالی که در وقت حضور موت به او رد فرماید به این طریق و بعد از ذکر عقاید حقه بگوید:
اللهم یا ارحم الراحمین انی قد أودعتک یقینی هذا و ثبات دینی و أنت خیر مستودع و قد أمرتنا بحفظ الودایع فرده علی وقت حضور موتی. پس بر حسب فرمایش آن بزرگوار خواندن دعای عدیله معروف و استحضار معنی آن در خاطر برای سلامت جستن از خطر عدیله عندالموت نافع است.
و شیخ طوسی رحمة الله از محمد بن سلیمان دیلمی روایت کرده است که به خدمت حضرت صادق صلی الله علیه و آله عرض کردم که شیعیان تو می‏گویند: که ایمان بر دو قسم است: یکی مستقر و ثابت و دیگر آنکه به امانت سپرده شده است و زایل می‏گردد، پس مرا دعائی بیاموز که هر گاه آنرا بخوانم ایمانم کامل گردد و زایل نشود. فرمود که بعد از هر نماز بگو: رضیت بالله رباً و بمحمد صلی الله علیه و آله نبیاً و بالاسلام دیناً و بالقرآن کتاباً و بالکعبة قبلة و بعلی ولیاً و اماماً و بالحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد والحسن بن علی و الحجه بن الحسن صلوات الله علیهم أئمة، الله انی رضیت بهم أئمة فارضنی لهم انک علی کل شی‏ء قدیر.
و از چیزهائی که برای این عقبه سودمند است مواظبت به اوقات نمازهای واجب است.
و در حدیثی است که در مشرق و مغرب عالم اهل بیتی نیست مگر آنکه ملک الموت در هر شبانه روز در اوقات نماز پنج مرتبه به ایشان نظر می‏کند پس هر گاه کسی را که می‏خواهد قبض روح کند از کسانی باشد که مواظب اوقات نماز است پس ملک الموت به او شهادتین را تلقین کند و شیطان را از او دور سازد.
و روایت شده که حضرت صادق (ع) برای شخصی نوشت که اگر بخواهی کارت بخوبی پایان پذیرد و بخوبی جانت گرفته شود پس حق خدا را بزرگ شمار و نعمتهای او را در راه گناه مصرف مکن و از حلم خدا مغرور مشو و هر کس که مرا یاد کند و اظهار دوستی ما کند چه راست گوید یا دروغ گرامی بدار زیرا اگر دروغ گوید ضررش به خود او می‏رسد.
حقیر گوید: که برای عاقبت بخیر شدن و از شقاوت به سعادت رسیدن خواندن دعای یازدهم صحیفه کامله: یا من ذکره شرف للذاکرین تا آخر، و خواندن دعای تمجید که در کافی و غیره نقل شده سودمند است و حقیر در کتاب باقیات الصالحات ساعات آن را نقل کرده‏ام، و همینطور خواندن نمازی که در یکشنبه ذی القعده وارد شده، و مداومت به این ذکر شریف خوب است: ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة انک انت الوهاب(8) و تسبیح حضرت زهراء را ادامه دهد و انگشتر عقیق در دست کند به ویژه اگر بر آن نقش محمد نبی الله و علی ولی الله باشد و خواندن سوره قد افلح المؤمنون در هر جمعه، و خواندن هفت مرتبه بعد از نماز صبح و نماز مغرب: بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم، و آنکه در شب بیست و دوم رجب هشت رکعت نماز گزارد و در هر رکعت حمد یک مرتبه و قل یا ایها الکافرون هفت مرتبه بخواند و بعد از فراغ ده مرتبه صلوات بفرستد و ده مرتبه استغفار کند.
و سید بن طاووس از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده که هر که در شب ششم شعبان چهار رکعت نماز گزارد و در هر رکعت حمد یک مرتبه و پنجاه مرتبه توحید بخواند روح او را با سعادت بگیرد و قبرش را وسیع گرداند و از قبر خود بیرون شود در حالیکه صورتش مثل ماه باشد. و می‏گوید اشهد أن لا اله الا الله و أشهد أن محمداً عبده و رسوله.
مؤلف گوید: که این نماز بعینه نماز حضرت أمیرالمؤمنین (ع) است که فضیلت بسیار دارد و من در این مقام شایسته و مناسب دیدم دو حکایت ذکر کنم:
حکایت اول:
نقل است که فضیل بن عیاض که یکی از رجال طریقت است شاگردی داشت که أعلم شاگردان او محسوب می‏شده، وقتی ناخوش شد، هنگام احتضار، فضیل به بالین او آمد و نزدش نشست و شروع به خواندن یس کرد، آن شاگرد محتضر گفت: ای استاد این سوره را مخوان پس فضیل ساکت شد و به او گفت: بگو لا اله الا الله گفت: نمی‏گویم چون از آن بیزارم پس با این حال مرد. فضیل از مشاهده این حال بسی درهم شد، و به منزل خود رفت و بیرون نیامد؛ پس در خواب دید که او را به سوی جهنم می‏کشند. فضیل از او پرسید که تو أعلم شاگردان من بودی چه شد که خداوند معرفت را از تو گرفت و به عاقبت بد مردی؟ گفت: برای سه چیز که در من بود اول نمامی و سخن چینی دوم حسد سوم آنکه من بیماری داشتم که به طبیبی مراجعه کرده بودم، او به من گفته بود که در هر سال یک قدح شراب بخور که اگر نخوری این بیماری در تو باقی خواهد ماند. پس من به دستور آن طبیب شراب می‏خوردم. به خاطر این سه چیز پایان کار من بد شد و به آن حال مردم.
مؤلف گوید: که در ذیل این حکایت مناسب دیدم این خبر را ذکر کنم:
شیخ کلینی از ابوبصیر روایت کرده که گفت: ام خالد معبدیه بر حضرت صادق (ع) وارد شد و من در خدمت آن حضرت بودم، عرض کرد فدایت گردم مرا درد شکم می‏گیرد به طبیبان عراق مراجعه کردم آنها مرا سفارش به خوردن آبجو کردند ولی من از خوردن آن خودداری کردم چون می‏دانستم از آن کراهت دارید، پس دوست داشتم که از خود شما سوال کنم، آن حضرت فرمود چه عاملی تو را از خوردن آن باز داشت؟ گفتم من تا روز قیامت مطیع شما هستم. حضرت رو به ابی‏بصیر کرد و فرمود: ای ابا محمد آیا گوش نمی‏دهی به حرف این زن و مسائل او؟ سپس به آن زن فرمود تو را در خوردن حتی یک قطره از آن اذن نمی‏دهم، همانا هنگام جان دادن از خوردن آن پشیمان خواهی شد. پس فرمود: آیا فهمیدی چه گفتم؟
حکایت دوم:
شیخ بهائی (ره) در کشکول ذکر نموده که مرگ شخصی از ثروتمندان فرا رسید، در حال احتضار به او شهادتین تلقین کردند، او در عوض، این شعر را خواند:
یا رب قائلة و قد تعبت - أین الطریق الی حمام منجاب‏
و سبب خواندن او این شعر را عوض کلمه شهادت آن بود، که روزی زن عفیفه خوش صورتی از منزل خود در آمد که به حمام معروف منجاب برود پس راه حمام را پیدا نکرد و از راه رفتن خسته شد، مردی را بر در منزلی دید از او پرسید که حمام منجاب کجا است؟ او اشاره کرد به منزل خود و گفت حمام این است آن زن به خیال حمام داخل خانه آن مرد شد. آن مرد فوراً در را بر روی او بست و خواست که با او زنا کند. آن زن بیچاره دانست که گرفتار شده و چاره ندارد جز آنکه به تدبیر، خود را از چنگ او خلاص کند. لاجرم اظهار کرد کمال رغبت و سرور خود را به این کار و آنکه من چون بدنم کثیف و بدبوست که می‏خواستم به حمام بروم، خوبست که یک مقدار عطر و بوی خوش برای من بگیری که من خود را برای تو خوشبو کنم و قدری هم غذا بگیری که با هم بخوریم، و زود بیا که من مشتاق تو هستم. آن مرد چون کثرت رغبت آن زن را به خود دید مطمئن شد. او را در خانه گذاشت و برای گرفتن عطر و غذا از خانه بیرون رفت. چون آن مرد پا از خانه بیرون گذاشت آن زن از خانه بیرون رفت و خود را خلاص کرد. چون مرد برگشت زن را ندید و به جز حسرت چیزی عایدش نشد؛ الحال که آن مرد در حال احتضار است در فکر آن زن افتاده و قصه آن روز را در شعر عوض کلمه شهادت می‏خواند.
ای برادر در این حکایت تأمل کن و ببین چگونه اراده یک گناه این مرد را به هنگام مرگ، از شهادتین منع کرد در حالی که کاری جز قصد زنا به آن زن نداشت.
و بدان که شیخ کلینی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرموده: هر کس یک قیراط از زکوة را ندهد پس وقت مردن می‏خواهد یا به مذهب یهود بمیرد یا نصاری. فقیر گوید: قیراط بیست و یک دینار است، و قریب به همین مضمون در حق کسی که مستطیع باشد و حج نرود تا وفات کند وارد شده است.
لطیفه:
از عارفی نقل شده که نزد محتضری حاضر شد. حاضرین از او خواستند که محتضر را تلقین کند. او این رباعی را تلقین او کرد:
گر من گنه جمله جهان کردستم - لطف تو امید است که گیرد دستم‏
گوئی که به وقت عجز دستت گیرم - عاجزتر از این مخواه که اکنون هستم‏