عایشه گوید: پیامبر به شعر ابن رواحه(675) متمثل میشد و این شعر او را باز میگفت:
ستبدی لک الایام ما کنت جاهلا و یأتیک بالاخبار من لم تزود(676)
و در روایتی آمده که آن حضرت به این بیت متمثل شد اما آن را پس و پیش کرد و فرمود:
ستبدی لک الایام ما کنت جاهلا و یأتیک من لم تزود بالاخبار
به زودی روزگار آنچه را که نمیدانی برایت آشکار میکند، و خبرها را کسی برای تو میآورد که مزد و توشهای به او ندادهای.
ابوبکر گفت: ای رسول خدا، اینطور نیست. آن حضرت فرمود: من شاعر نیستم.
ابو هریره گوید:
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: راستترین سخنی که شاعران گفتهاند، این سخن لبید است که:
الا کل شیء ما خلا الله باطل
آگاه باشید که هر چه جز خدا باطل است.
امیة بن ابی الصلت به مسلمانی نزدیک بود.(677)
توضیح: مصرع دوم آن این است: و کل نعیم لا محالة زائل، هر نعمتی بیشک فانی و از دست رفتنی است.
اینکه فرمود امیة نزدیک بود مسلمان شود از آن روست که در شعر خویش سخنان حکمتآمیز ذکر کرده است.
جندب بجلی گوید: در یکی از غزوات سنگی بر انگشت حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله خورد و از آن خون آمد. آن حضرت فرمود:
هل انت الا اصبع دمیت و فی سبیل الله ما لقیت
آیا تو جز انگشتی خون آلود چیز دیگری هستی؟! و آنچه بر سر تو آمده در راه خداست.
کلمه اصبع را ده گونه میتوان خواند: با فتح و کسر و ضم همزه و باء، که نه نوع میشود و نوع دهم اصبوع است. شاعر این مطلب را به نظم کشیده و انواع تلفظ أنملة را ذکر کرده:
و همز انملة ثلث و ثالثه و التسع فی اصبع و اختم باصبوع
همزه و حرف سوم انمله را به سه گونه تلفظ کن (یعنی به فتح و کسر و ضم) و کلمه اصبع نیز بر نه وجه است و اصبوع را نیز بدان بیفزا.
شخصی به براء بن عازب گفت: ای ابا عماره، آیا (در جنگ حنین) از کنار پیامبر صلی الله علیه و آله فرار کردید؟ گفت: (آری همه فرار کردند اما) به خدا سوگند، پیامبر صلی الله علیه و آله از جنگ روی نگرداند. تنها هنگامی که قبیله هوازن به مردم تیراندازی کردند آنان به شتاب گریختند. در این حال پیامبر بر استرش - که ابو سفیان بن حارث افسار آن را در دست داشت - سوار بود و میفرمود:
انا النبی لا کذب انا ابن عبدالمطلب
من پیامبر راستینم. من فرزند عبدالمطلبام.
جابر بن سمره گوید:
بیش از صد بار در مجلس پیامبر صلی الله علیه و آله حضور داشتم که اصحاب آن حضرت شعر میخواندند و در مورد زمان جاهلیت سخنانی اظهار میکردند و آن حضرت ساکت بود و گاه همراه آنان تبسم میکرد.
عایشه گوید:
پیامبر صلی الله علیه و آله برای حسان بن ثابت منبری در مسجد قرار میداد. او روی آن میایستاد و از آن حضرت دفاع میکرد. پیامبر میفرمود: خداوند - تا زمانی که حسان از رسولش دفاع کند - او را به وسیله روح القدس تأیید میکند.