تربیت
Tarbiat.Org

توتیای دیدگان زندگانی خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله و پیمان آسمانی‏

شیخ طوسی رحمة الله علیه با سند خود از امام صادق علیه السلام و ایشان از پدرانشان علیهم السلام روایت کرده‏اند که فرمود:
رسول خدا صلی الله علیه و آله در شب رحلت خود به حضرت علی علیه السلام فرمود: ای اباالحسن! کاغذ و دواتی حاضر کن. آنگاه وصیت خویش را فرمود... تا اینکه به اینجا رسید: ای علی! پس از من دوازده امام خواهند بود و پس از ایشان دوازده هدایت شده. تو ای علی! نخستین امام از این دوازده امام هستی. خداوند تو را در آسمان، علی مرتضی، امیرالمؤمنین، صدیق اکبر، فاروق اعظم، مأمون و مهدی نامیده و این نامها برای غیر تو شایسته نمی‏باشد. ای علی، تو وصی من بر اهل بیتم - بر زنده و مرده آنها - و بر همسران من هستی؛ هر کدام که بر همسری من باقی بگذاری مرا در روز قیامت خواهند دید و آنها را که از همسری من طلاق دهی، من از آنان بری و بیزار هستم و در روز قیامت نه مرا خواهند دید و نه آنها را می‏بینم. تو پس از من جانشین من در امتم می‏باشی. آنگاه که مرگت فرا رسید آن را به فرزند نیکوکار و بسیار بخشنده‏ام حسن علیه السلام بسپار.
سپس نام دوازده امام علیهم السلام را ذکر کرد و اینکه باید هر امامی امامت را به امام بعدی خود تسلیم نماید تا به امام دوازدهم برسد؛ صلوات الله علیهم اجمعین.(593)
عیسی بن مستفاد از حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام روایت می‏کند که فرمود:
به امام صادق علیه السلام گفتم: مگر امیر مؤمنان علیه السلام نویسنده وصیت نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله و آن حضرت املا کننده بر او و جبرئیل و فرشتگان مقرب شاهدان او نبودند؟ آن حضرت مدتی طولانی سر را به پایین انداخت. سپس فرمود:
همان طور است که گفتی - ابوالحسن - ولی زمانی که رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرا رسید، وصیت از جانب خدا به صورت کتابی نوشته و سر به مهر فرود آمد. آن مکتوب را جبرئیل همراه ملائکه امین خدای تبارک و تعالی نازل نمود.
جبرئیل گفت: ای محمد! دستور ده هر که نزد تو هست، غیر از وصی تو یعنی علی، بیرون رود تا او مکتوب وصیت را از ما بگیرد و ما را گواه گیری که آن را به او دادی و خودش ضامن و متعهد آن شود. آن حضرت دستور فرمود تا همه غیر از علی علیه السلام خارج شوند حضرت فاطمه سلام الله علیها در میان پرده و در بود. آنگاه جبرئیل گفت: ای محمد! پروردگارت سلام می‏رساند و می‏فرماید: این همان مکتوبی است که (در شب معراج) با تو پیمان کردم و بر تو شرط نمودم و خودم نسبت به آن بر تو شاهد بودم و فرشتگان خود را هم گواه گرفتم. و گواهی من - ای محمد - کافی است.
بندهای استخوان پیغمبر به لرزه درآمد و گفت: ای جبرئیل، پروردگار من خود سلام است و سلام از جانب اوست و به سوی او باز می‏گردد. خدای عز و جل راست گفته و نیکی کرده است؛ نوشته را بده. جبرئیل آن را داد و دستور داد که به امیرالمؤمنین تسلیم کند و گفت: آن را بخوان. حضرت آن را کلمه به کلمه قرائت نمود. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا علی! این پیمانی است که پروردگار من تبارک و تعالی از من خواسته و امانت و شرط او بر من است. من رساندم و خیرخواهانه ادا نمودم. امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: پدر و مادرم به فدایت؛ من در این رسانیدن و خیرخواهی و تصدیق آنچه گفتی گواه توام؛ گوش و چشم و گوشت و خونم برای تو گواهی می‏دهد. جبرئیل علیه السلام گفت: من هم در این موضوع گواه شما هستم.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا علی، وصیت مرا گرفتی و آن را فهمیدی و انجام مفاد آن را به خدا و من ضمانت می‏کنی؟ گفت: آری - پدرم و مادرم به فدایت - من انجام آن را تعهد می‏کنم و یاری و توفیق انجام آن از خداست. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی، من می‏خواهم گواه گیرم که عمل کردن به این وصیت را روز قیامت به من خبر دهی. گفت: آری؛ گواه بگیر. آن حضرت فرمود: اکنون جبرئیل و میکائیل میان من و تو حاضرند و ملائکه مقربین همراه ایشانند؛ آنها را بر تو گواه می‏گیرم. امیر مؤمنان علیه السلام گفت: آری؛ گواه باشند. پدر و مادرم به فدایت. من هم ایشان را گواه می‏گیرم. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را گواه گرفت.
از جمله آنچه پیامبر به دستور جبرئیل و فرمان خدای عز و جل بر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شرط کرد، این بود که به او گفت: یا علی! به آنچه در این وصیت است وفا می‏کنی: دوست داشتن کسانی که خدا و رسولش را دوست دارند و بیزاری و دشمنی نسبت به کسانی که با خدا و رسولش دشمنی کنند و شکیبایی و فرو خوردن خشم خود در صورت از میان رفتن حقت و غصب کردن خمس و دریدن پرده حرمتت؟ گفت: آری؛ حاضرم ای رسول خدا.
آنگاه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: سوگند به آنکه دانه را شکافت و انسان را آفرید من از جبرئیل علیه السلام شنیدم که به پیامبر صلی الله علیه و آله می‏گفت: ای محمد! به علی آگاهی بده که پرده حرمت او را - که همان حرمت خدا و رسول خداست - می‏درند؛ تا آنجا که ریشش از خون تازه سرش رنگین شود. امیرالمؤمنین علیه السلام گوید: چون این جمله را از جبرئیل امین شنیدم فریادی زده با صورت بر زمین افتادم. آنگاه گفتم: آری قبول کردم و راضی شدم؛ اگر چه پرده حرمت دریده و سنتها، تعطیل و قرآن، پراکنده و خانه کعبه خراب گردد و ریشم از خون تازه سرم رنگین شود. همواره شکیبایی می‏کنم و همه را به حساب خدا می‏گذارم تا بر تو وارد شوم.
سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را خواند و مانند آنچه به امیرالمؤمنین علیه السلام اعلام فرمود به آنها نیز اعلام کرد. ایشان هم مانند او جواب دادند. سپس آن وصیت با چند مهر از طلا که آتش به آن نرسیده (و ساخته دست بشر نبود) مهر شد و به امیرالمؤمنین علیه السلام تحویل داده شد.(594)
و از عیسی ضریر(595) نقل شده که از امام کاظم علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
به پدرم گفتم: پس از بیرون رفتن فرشتگان از نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله چه شد؟ فرمود: آن حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند و به کسانی که در خانه‏اش بودند، دستور داد تا خارج شوند و به ام سلمه فرمود: کنار در باش تا کسی نزدیک آن نشود. او همین کار را کرد.
آنگاه فرمود: یا علی! نزدیک من بیا نزدیک آمد. پس دست فاطمه سلام الله علیها را گرفت و مدتی آن را بر سینه خود قرار داد و با دست دیگرش دست امیرالمؤمنین علیه السلام را گرفت. هنگامی که خواست سخن بگوید، اشک در چشمانش جمع شد و بغض گلوی حضرتش را گرفت و نتوانست سخن بگوید. فاطمه سلام الله علیها گریست و علی و حسن و حسین علیهم السلام نیز از گریه رسول خدا گریستند.
آن گاه فاطمه سلام الله علیها گفت: ای رسول خدا، با گریه‏ات قلبم را چاک کردی و جگرم را سوزاندی. ای سرور همه پیامبران از آغاز تا پایان و ای امین خدا و رسول او و حبیب و نبی او، فرزندان من بعد از شما چه کسی را دارند؟ و در تنهایی‏ای که بعد از شما به من می‏رسد چه کسی را دارم؟ برادر و یاور دین شما، علی، چه کسی را دارد؟ عهده‏دار وحی و امر خدا چه کسی است؟ آنگاه گریست و بر روی پیامبر صلی الله علیه و آله افتاد و او را بوسید. علی و حسن و حسین علیهم السلام نیز بر روی پیامبر صلی الله علیه و آله افتادند.
پیامبر صلی الله علیه و آله سر بلند کرد و دست فاطمه سلام الله علیها را - که هنوز در دست مبارکش بود - در دست امیرالمؤمنین علیه السلام قرار داد و فرمود: ای ابوالحسن! این امانت خدا و رسول او نزد توست. حق خداوند را حفظ کن و حق مرا نیز درباره او حفظ کن و تو این کار را خواهی کرد. یا علی! سوگند به خدا که این (فاطمه) سرور زنان بهشت است؛ از اولین تا آخرین آنها. به خدا سوگند که این مریم کبری است. به خدا سوگند، تا اینجا نرسیده‏ام مگر آنکه از خدا درباره او و شما درخواستهایی کرده‏ام و آنچه را خواستم به من عطا فرموده است. یا علی! آنچه به وسیله فاطمه تو را به آنها مأمور کردم انجام ده. من او را فرمانهایی داده‏ام که جبرئیل آنها را دستور داده است. و بدان ای علی! من و پروردگارم و فرشتگان او از کسی که دخترم فاطمه سلام الله علیها از او راضی است رضایت داریم. یا علی! وای بر کسی که بر او ستم کند و وای بر کسی که حق او را بگیرد و وای بر کسی که حرمت او را بدرد و وای بر کسی که خانه او را بسوزاند و وای بر کسی که دوست (همراز و همسر) او را بیازارد و وای بر کسی که با او جنگ کند و نسبت به او نافرمانی نماید! خداوندا! من از آنان متنفرم و بیزارم و آنان نیز از من رویگردانند.(596)