تربیت
Tarbiat.Org

توتیای دیدگان زندگانی خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

جنگ با بنی نضیر

علت غزوه آن بود که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به نزد بنی نضیر رفت تا در کار پرداخت خونبهای دو عامری که عمرو بن امیه آنها را کشته بود از آنان کمک مالی بگیرد.
علی بن ابراهیم قمی رحمه الله علیه گوید:
پیامبر صلی الله علیه و آله به ملاقات کعب بن اشرف رفت. چون بر او وارد شد، کعب گفت: خوش آمدی ای ابوالقاسم. و از جای خود برخاست که: غذایی برای ایشان تهیه می‏کند و با خود اندیشید که آن حضرت را می‏کشد و یارانش را تعقیب می‏کند. جبرئیل نازل شد و ماجرا را به پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داد. آن حضرت به مدینه بازگشت و به محمد بن مسلمه انصاری فرمود: نزد بنی نضیر برو و به آنها بگو که خداوند عز و جل خیانت شما را به اطلاع من رسانید. حال یا از سرزمین ما کوچ کنید و یا اینکه آماده جنگ شوید. گفتند: از سرزمین شما کوچ خواهیم کرد.
عبدالله بن ابی به آنان پیام فرستاد که: خارج نشوید و کوچ نکنید. بمانید و با محمد صلی الله علیه و آله بجنگید. من و افرادم و هم پیمانانم شما را یاری خواهیم کرد. اگر کوچ کنید با شما کوچ خواهم کرد و اگر بجنگید در کنار شما جنگ خواهم کرد. آنان ماندند و حصارهای خود را محکم کردند و آماده جنگ شدند. برای آن حضرت نیز پیغام فرستادند که: ما خارج نمی‏شویم. هر کار که می‏خواهی انجام ده!
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برخاست و تکبیر گفت و همه یاران آن حضرت تکبیر گفتند. آنگاه به امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: به جانب بنی نضیر حرکت کن. آن حضرت پرچم را به دست گرفت و حرکت کرد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به دنبال او به راه افتاد و حصارهای آنان را محاصره کرد. اما عبدالله بن ابی به آنان خیانت نمود.
هر گاه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خانه‏هایی را تصرف می‏نمود، (یهودیان) در خانه‏های بعدی موضع می‏گرفتند و خانه‏های قبلی را ویران می‏کردند. در میان آنان کسانی بودند که خانه‏های نیکویشان ویران شده بود.
آن حضرت درختان خرمای آنان را نیز قطع کرد. از این کار ناراحت شده گفتند: ای محمد، آیا خداوند تو را به فساد دستور می‏دهد؟ اگر از آن توست هر کار می‏خواهی بکن و اگر از آن ما باشد آنها را قطع نکن.
آنگاه گفتند: ای محمد، از سرزمین تو کوچ می‏کنیم ولی اموالمان را به ما بده. فرمود: خیر، می‏توانید خارج شوید و به اندازه بار شتر بار با خود ببرید. نپذیرفتند و چند روز دیگر ماندند. سپس گفتند: خارج می‏شویم و به اندازه بار شتر با خود می‏بریم. آن حضرت فرمودند: خیر، خارج می‏شوید و هیچکس چیزی با خود نمی‏برد؛ اگر نزد کسی چیزی یافتیم او را خواهیم کشت. همگی خارج شدند. گروهی به فدک و وادی القری رفتند و گروهی به شام مهاجرت نمودند و خداوند این آیه را در حقشان نازل فرمود:
هو الذی اخرج الذین کفروا من اهل الکتاب من دیارهم لاول الحشر...(484)
(اوست خدایی که کافران اهل کتاب (یهود بنی نضیر) را برای اولین بار از دیارشان بیرون کرد...)(485)
ابن اثیر در الکامل گوید:
دارایی و اموال بنی نضیر تنها متعلق به رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که هر گونه مایل بود در آن تصرف نماید. آنها را بین اولین گروه مهاجرین تقسیم کرد و به انصار چیزی نداد ولی به سهل بن حنیف و ابودجانه - که نیازمند بودند - چیزی عنایت فرمود. در این جنگ آن حضرت ابن ام مکتوم را به جای خود در مدینه قرار داد و پرچم جنگ در دست علی بن ابیطالب علیه السلام بود.(486)