تربیت
Tarbiat.Org

توتیای دیدگان زندگانی خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

3 - غزوه عشیره‏

عشیره مکانی است متعلق به بنی مدلج در ینبع. در آغاز جمادی الاول شانزدهمین ماه هجرت با یکصد و پنجاه نفر، و به قولی دویست نفر، و با سی شتر به قصد آنجا رفت.
پرچمدار این غزوه، حمزه بود که پرچم سفیدی داشت. هدف حضرت از خروج از مدینه، کاروان قریشیان بود که جهت تجارت از مکه عازم شام بودند. زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله به آنجا رسید کاروان محل را ترک کرده بود. آن حضرت باقیمانده ماه جمادی الاول و چند شب از جمادی الآخر را در آنجا ماند و با بنی مدلج و هم‏پیمانان آنها از بنی ضمرة پیمان صلح بست.
از عمار بن یاسر روایت شده که گفت:
من و علی بن ابی طالب علیه السلام در غزوه عشیره یار هم بودیم. امیر مؤمنان علیه السلام به من فرمود: ای ابو یقظان! آیا موافقی نزد افرادی از بنی مدلج که در چشمه آبشان کار می‏کنند برویم و ببینیم چه کار می‏کنند؟ (من پذیرفتم.) نزد آنان رفتیم و لحظاتی به آنها نگریستیم. (از خستگی) خواب بر ما غلبه کرد و زیر نخلها روی خاک زمین خوابیدیم. به خدا سوگند چنان خواب ما را ربود که با صدای رسول اکرم صلی الله علیه و آله - که با پای خویش به ما می‏زد - بیدار شدیم؛ خاک آلوده بودیم.
آن روز که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را به خاطر خاکی که بر او نشسته بود ابو تراب(408) خواند. پس آن حضرت فرمود: آیا می‏خواهید بدبخت‏ترین مردم را به شما معرفی کنم؟ گفتیم: آری ای رسول خدا. فرمود: (یکی) سرخ مویک ثمود است که شتر را پی کرد. (دو دیگر) کسی که تو را بر این می‏زند. آنگاه حضرتش دست خویش را بر سر علی علیه السلام نهاد و سپس دست خود را بر محاسن امام قرار داد و فرمود: این جا نیز از خون آن تر خواهد شد.
آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله از عشیره به مدینه بازگشت.(409)