مقام حضرتش در شیوایی و فصاحت زبان و بلاغت گفتار قابل انکار نیست. جوامع کلم (سخنان جامع و کوتاه و پرمغز حکیمانه) به ایشان داده شد و حکمتهای بدیع خاص اوست. با هر امتی از عرب به زبان خاص همان امت سخن میگفت و در بلاغت از آنان برتر میبود تا جایی که بسیاری از یارانش در موارد مختلف در مورد تشریح سخنان و تفسیر گفتههایش پرسشهایی میپرسیدند. اگر کسی در نحوه کلام آن حضرت و رفتارش دقت کند این امر را درمییابد.
سخن و طرز و نحوه گفتگوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با قریشیان و انصار و مردم حجاز و نجد همچون سخن و نحوه گفتگویش با ذوالمشعار همدانی و یا طهفه نهدی و قطن بن حارثه علیمی و وائل بن حجر کندی و دیگر فرمانروایان حضرموت و پادشاهان یمن نبود. به نامه آن حضرت به (قبیله) همدان و گفتگویش با طهفة بن (أبی) زهیر یاد شده - که در کتاب المثل السائر آمده است - رجوع کنید. اگر بیان آنها خارج از موضوع کتاب نبود مقداری از آنها را میآوردیم.
اصحاب به آن حضرت گفتند: کسی را در بیان، فصیحتر از شما نیافتهایم. فرمود: چرا این چنین نباشم؟ خداوند قرآن را به زبان من نازل فرموده است. در جایی دیگر فرمود: زیرا من از قریش هستم و در میان بنی سعد بزرگ شدهام. و از این رو قدرت فصاحت بادیهنشینان و شیوایی الفاظ و رونق عبارات شهرنشینان را یکجا جمع کرده بود.
ام معبد در توصیف حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله گفت:
منطقی شیرین و قاطع دارد و سخنش بیارزش و بیهوده نیست. گویی دانههایی است که به ردیف تنظیم شده باشند.(377)
ابن عباس گوید:
زمانی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سخنی میفرمود و یا درباره چیزی از ایشان پرسش میشد، سه بار آن را تکرار میفرمود تا خوب فهمیده شود و خوب فهمانده گردد.(378)
امام صادق علیه السلام فرمود:
ما کلم رسول الله صلی الله علیه و آله العباد بکنه عقله قط. قال رسول الله صلی الله علیه و آله: انا معاشر(379) الانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم.(380)
هرگز پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با مردم با حقیقت عقل خود صحبت نفرمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
ما پیامبران مأموریم که با مردم به اندازه عقلشان صحبت کنیم.
یکی از دانشمندان گفته است:
پیامبر صلی الله علیه و آله از لحاظ منطق فصیحترین و بلیغترین مردم و از لحاظ بیان برترین آنها بود. میگفت: من فصیحترین عربم و ساکنان بهشت در آنجا به زبان من سخن میگویند.
کم حرف و خوش بیان بود. اگر سخن میگفت یاوه بر زبان نمیآورد. سخنانش همانند دانههای منظم بود و از سخن همه مردم مختصرتر؛ با داشتن اختصار همه مقصود خود را بیان میفرمود. جبرئیل نیز چنین سخن میگفت. سخنان آن حضرت جامع و کامل بود؛ نه کمبود داشت و نه زیادتی در آن دیده میشد. گفتههایش به هم مرتبط بود. در میان سخنانش توقف کوتاهی مینمود تا شنونده آن را حفظ نماید و بفهمد. صدایش بلند و آهنگ آن از صدای همه مردم بهتر و زیباتر بود. بسیار ساکت بود. بدون نیاز سخن نمیگفت. در حال آرامش و در حال خشم و غضب جز سخن حق سخنی نمیفرمود.(381)