آن حضرت در شجاعت و دلاوری در موقعیتی شناخته شده قرار داشت. در موارد بسیار سخت حضور یافت و دلیران و شجاعان در موارد بسیاری از برابرش میگریختند. ثابت قدمی بود که هرگز صحنه را ترک نمیکرد و پیشروی بود که هرگز به دشمن پشت نمینمود. مردی از براء(313) پرسید: آیا در جنگ حنین از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرار نمودید؟ گفت: ولی آن حضرت نگریخت. آنگاه گفت: حضرتش را سوار بر استر سپیدش دیدم؛ ابوسفیان افسار قاطر را گرفته بود و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چنین میفرمود:
انا النبی لا کذب انا ابن عبدالمطلب
من بدرستی پیامبر هستم، من پسر عبدالمطلب میباشم.
گفتهاند که آن روز کسی نیرومندتر و سختتر از پیامبر دیده نشد.
ابوسفیان یاد شده در اینجا ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب میباشد که نام او در بیان فرزندان عبدالمطلب آمد.
مسلم از عباس (بن عبدالمطلب) نقل کرده که گفت:
وقتی که مسلمانان با کفار درگیر شدند، فرار کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله استرش را به طرف کفار میدوانید. من افسار آن را در دست داشتم و آن را میکشیدم تا از سرعت آن بکاهم و ابوسفیان رکاب آن را در دست داشت.(314)
گویند: زمانی که آن حضرت خشمگین میشد - که هرگز برای غیر خدا خشمگین نمیگردید - کسی جرأت برخورد با ایشان را نداشت. از امیر مؤمنان علیه السلام نقل شده که فرمودند:
انا کنا اذا حمی (اشتد خ ل) البأس و احمرت الحدق اتقینا برسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، فما یکون احد اقرب الی العدو منه.
و لقد رایتنی یوم بدر و نحن نلوذ بالنبی صلی الله علیه و آله و سلم و هو اقربنا الی العدو و کان اشد الناس یومئذ بأسا.(315)
هر گاه که جنگ به اوج هیجان و شدت میرسید و چشمها سرخ میگردید، به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پناه میآوردیم؛ هیچکس چون او به دشمن نزدیک نبود. به یاد دارم که در روز بدر همگی ما در پناه پیامبر صلی الله علیه و آله قرار داشتیم و او از همه ما به دشمن نزدیکتر بود و در آن روز از همه مردم سختتر میجنگید.
طارت قلوب العدی من بأسه فرقا فما تفرق بین البهم و البهم(316)
دلهای دشمنان از شدت مقاومت مضطربانه به ترس میافتاد؛ چندان که مردان دلیر به سان ستوران خاموش و گنگ میماندند.
و من یکن برسول الله نصرته ان تلقه الاسد فی آجامها تجم(317)
هر کس که رسول خدا صلی الله علیه و آله یار و یاورش باشد اگر شیران در بیشههایشان با او رو به رو شوند، (از بیم او) خاموش میمانند.
گویند: شجاع کسی بود که وقتی دشمن پیش میآمد بدان حضرت نزدیک میشد؛ که او نزدیکترین به دشمن بود.
ابی بن خلف به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میگفت: مادیانی دارم که هر روز به او ذرت میخورانم؛ سوار بر او تو را خواهم کشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ولی به خواست خدا من تو را خواهم کشت. چون روز احد فرا رسید ابی گفت: محمد کجاست؟ نجات نیابم اگر او نجات یابد و اسب خود را به سوی آن حضرت راند و نزدیک شد. تنی چند از مسلمانان راه را بر او بستند. حضرت فرمود: او را واگذارید. چون به رسول خدا صلی الله علیه و آله نزدیک شد، آن حضرت از حارث بن صمه نیزهای گرفت و به گلوی ابی پرتاب کرد. نیزه گلوی او را زخمی ساخت. از اسب به زمین افتاد. صدایی چون صدای گاو از گلویش بیرون میآمد. فریاد زد: محمد مرا کشت! تنی چند از یارانش او را از زمین بلند کردند و گفتند: ترسیدهای؛ چیزی نیست! گفت: چرا، اگر این ضربه به ربیعه و مضر(318) (در روایتی: اگر آنچه بر من فرود آمد بر همه مردم) وارد شده بود، همه آنها را میکشت. مگر او نگفته بود که تو را میکشم؟! اگر چنانچه پس از این سخن آب دهان بر من انداخته بود مرا کشته بود. ابی پس از این ماجرا بیش از یک روز زنده نماند و مرد. برخی گفتهاند به هنگام بازگشت به مکه در سرف مرد.
بأسه مهلک و ادنی یداه منقذ الهالکین من بأساها
قدرت او نابودکننده است و کمترین کمک او هلاک شدگان را از گرداب مهلکه میرهاند.
سؤدد قارع الکواکب حتی جاورت نیراته جوزاها
(او را) مجد و شرفی (است) که ستارگان را در هم میکوبد؛ چندان که آتش ضرباتش از ستاره جوزای آسمان نیز میگذرد.
مالک بن عوف - که هوازن را برای جنگ با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جمع نمود و دارائیش گرفته و افراد خانوادهاش به اسارت برده شدند - پس از پیوستن به پیامبر، دارایی و خانوادهاش را بدو بازگرداندند و یکصد شتر نیز به او دادند. او از مسلمانان خوب بود پس از مسلمان شدن چنین گفت:
ما ان رأیت و لا سمعت بمثله فی الناس کلهم بمثل محمد
هرگز در میان همه مردم کسی مانند محمد صلی الله علیه و آله ندیده و نشنیدهام!
اوفی و اعطی للجزیل اذا اجتدی و متی تشا یخبرک عما فی غد
هر گاه از او چیزی بخواهند فراوان میدهد و هر زمان که خواستی از آینده تو را آگاه میگرداند.
و اذا الکتیبة عردت انیابها بالسمهری و ضرب کل مهند
آنگاه که لشکر با نیزههای بلند و شمشیرهای تیز، نیشهای خود را فرو کند،
فکانه لیث علی اشباله وسط الهباءة خادر فی مرصد(319)
گویی مانند شیری است که در میان غبارها از شیر بچگان محافظت میکند و در کمین دشمن نشسته است.
گویا سید حمیری در قصیدهای که در ستایش و مدح امیر مؤمنان علیه السلام سروده از قول او (و اذا الکتیبة عردت...) الهام گرفته و گفته است:
اقسم بالله و آیاته (آلائه) و المرء عما قال مسؤول
سوگند به خدا و آیاتش آدمی نسبت به گفتههای خویش مسؤول است.
ان علی بن أبی طالب علی التقی و البر مجبول
که سرشت و طبیعت علی بن ابیطالب علیه السلام با خوبی و پارسایی آمیخته است.
کان اذا الحرب مرتها القنا و احجمت عنها البهالیل
آنگاه که نیزهها در جنگ خونها میریختند و بزرگان سپاه ناامید و ناکام میشدند.
یمشی الی القرن و فی کفه ابیض ماضی الحد مصقول
به سوی دشمن پیش میرفت با شمشیر برنده و صیقل شدهای در دست؛
مشی العفرنی بین اشباله ابرزه للقنص الغیل
راه رفتنی همانند راه رفتن شیر در میان شیر بچگان؛ آنگاه که از بیشه به شکار بیرون شده باشند.
ذاک الذی سلم فی لیلة علیه میکال و جبریل
او همان کسی است که در یک شب میکائیل و جبرئیل بر او سلام کردند.
جبریل فی الف و میکال فی - الف و یتلوهم سرافیل
جبرئیل در میان هزار فرشته و میکائیل در میان هزار فرشته؛ و به دنبال آنان اسرافیل.