تربیت
Tarbiat.Org

توتیای دیدگان زندگانی خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

شجاعت و دلیری‏

آن حضرت در شجاعت و دلاوری در موقعیتی شناخته شده قرار داشت. در موارد بسیار سخت حضور یافت و دلیران و شجاعان در موارد بسیاری از برابرش می‏گریختند. ثابت قدمی بود که هرگز صحنه را ترک نمی‏کرد و پیشروی بود که هرگز به دشمن پشت نمی‏نمود. مردی از براء(313) پرسید: آیا در جنگ حنین از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرار نمودید؟ گفت: ولی آن حضرت نگریخت. آنگاه گفت: حضرتش را سوار بر استر سپیدش دیدم؛ ابوسفیان افسار قاطر را گرفته بود و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چنین می‏فرمود:
انا النبی لا کذب انا ابن عبدالمطلب
من بدرستی پیامبر هستم، من پسر عبدالمطلب می‏باشم.
گفته‏اند که آن روز کسی نیرومندتر و سخت‏تر از پیامبر دیده نشد.
ابوسفیان یاد شده در اینجا ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب می‏باشد که نام او در بیان فرزندان عبدالمطلب آمد.
مسلم از عباس (بن عبدالمطلب) نقل کرده که گفت:
وقتی که مسلمانان با کفار درگیر شدند، فرار کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله استرش را به طرف کفار می‏دوانید. من افسار آن را در دست داشتم و آن را می‏کشیدم تا از سرعت آن بکاهم و ابوسفیان رکاب آن را در دست داشت.(314)
گویند: زمانی که آن حضرت خشمگین می‏شد - که هرگز برای غیر خدا خشمگین نمی‏گردید - کسی جرأت برخورد با ایشان را نداشت. از امیر مؤمنان علیه السلام نقل شده که فرمودند:
انا کنا اذا حمی (اشتد خ ل) البأس و احمرت الحدق اتقینا برسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، فما یکون احد اقرب الی العدو منه.
و لقد رایتنی یوم بدر و نحن نلوذ بالنبی صلی الله علیه و آله و سلم و هو اقربنا الی العدو و کان اشد الناس یومئذ بأسا.(315)
هر گاه که جنگ به اوج هیجان و شدت می‏رسید و چشمها سرخ می‏گردید، به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پناه می‏آوردیم؛ هیچکس چون او به دشمن نزدیک نبود. به یاد دارم که در روز بدر همگی ما در پناه پیامبر صلی الله علیه و آله قرار داشتیم و او از همه ما به دشمن نزدیکتر بود و در آن روز از همه مردم سخت‏تر می‏جنگید.
طارت قلوب العدی من بأسه فرقا فما تفرق بین البهم و البهم(316)
دلهای دشمنان از شدت مقاومت مضطربانه به ترس می‏افتاد؛ چندان که مردان دلیر به سان ستوران خاموش و گنگ می‏ماندند.
و من یکن برسول الله نصرته ان تلقه الاسد فی آجامها تجم(317)
هر کس که رسول خدا صلی الله علیه و آله یار و یاورش باشد اگر شیران در بیشه‏هایشان با او رو به رو شوند، (از بیم او) خاموش می‏مانند.
گویند: شجاع کسی بود که وقتی دشمن پیش می‏آمد بدان حضرت نزدیک می‏شد؛ که او نزدیکترین به دشمن بود.
ابی بن خلف به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‏گفت: مادیانی دارم که هر روز به او ذرت می‏خورانم؛ سوار بر او تو را خواهم کشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ولی به خواست خدا من تو را خواهم کشت. چون روز احد فرا رسید ابی گفت: محمد کجاست؟ نجات نیابم اگر او نجات یابد و اسب خود را به سوی آن حضرت راند و نزدیک شد. تنی چند از مسلمانان راه را بر او بستند. حضرت فرمود: او را واگذارید. چون به رسول خدا صلی الله علیه و آله نزدیک شد، آن حضرت از حارث بن صمه نیزه‏ای گرفت و به گلوی ابی پرتاب کرد. نیزه گلوی او را زخمی ساخت. از اسب به زمین افتاد. صدایی چون صدای گاو از گلویش بیرون می‏آمد. فریاد زد: محمد مرا کشت! تنی چند از یارانش او را از زمین بلند کردند و گفتند: ترسیده‏ای؛ چیزی نیست! گفت: چرا، اگر این ضربه به ربیعه و مضر(318) (در روایتی: اگر آنچه بر من فرود آمد بر همه مردم) وارد شده بود، همه آنها را می‏کشت. مگر او نگفته بود که تو را می‏کشم؟! اگر چنانچه پس از این سخن آب دهان بر من انداخته بود مرا کشته بود. ابی پس از این ماجرا بیش از یک روز زنده نماند و مرد. برخی گفته‏اند به هنگام بازگشت به مکه در سرف مرد.
بأسه مهلک و ادنی یداه منقذ الهالکین من بأساها
قدرت او نابودکننده است و کمترین کمک او هلاک شدگان را از گرداب مهلکه می‏رهاند.
سؤدد قارع الکواکب حتی جاورت نیراته جوزاها
(او را) مجد و شرفی (است) که ستارگان را در هم می‏کوبد؛ چندان که آتش ضرباتش از ستاره جوزای آسمان نیز می‏گذرد.
مالک بن عوف - که هوازن را برای جنگ با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جمع نمود و دارائیش گرفته و افراد خانواده‏اش به اسارت برده شدند - پس از پیوستن به پیامبر، دارایی و خانواده‏اش را بدو بازگرداندند و یکصد شتر نیز به او دادند. او از مسلمانان خوب بود پس از مسلمان شدن چنین گفت:
ما ان رأیت و لا سمعت بمثله فی الناس کلهم بمثل محمد
هرگز در میان همه مردم کسی مانند محمد صلی الله علیه و آله ندیده و نشنیده‏ام!
اوفی و اعطی للجزیل اذا اجتدی و متی تشا یخبرک عما فی غد
هر گاه از او چیزی بخواهند فراوان می‏دهد و هر زمان که خواستی از آینده تو را آگاه می‏گرداند.
و اذا الکتیبة عردت انیابها بالسمهری و ضرب کل مهند
آنگاه که لشکر با نیزه‏های بلند و شمشیرهای تیز، نیشهای خود را فرو کند،
فکانه لیث علی اشباله وسط الهباءة خادر فی مرصد(319)
گویی مانند شیری است که در میان غبارها از شیر بچگان محافظت می‏کند و در کمین دشمن نشسته است.
گویا سید حمیری در قصیده‏ای که در ستایش و مدح امیر مؤمنان علیه السلام سروده از قول او (و اذا الکتیبة عردت...) الهام گرفته و گفته است:
اقسم بالله و آیاته (آلائه) و المرء عما قال مسؤول
سوگند به خدا و آیاتش آدمی نسبت به گفته‏های خویش مسؤول است.
ان علی بن أبی طالب علی التقی و البر مجبول
که سرشت و طبیعت علی بن ابیطالب علیه السلام با خوبی و پارسایی آمیخته است.
کان اذا الحرب مرتها القنا و احجمت عنها البهالیل
آنگاه که نیزه‏ها در جنگ خونها می‏ریختند و بزرگان سپاه ناامید و ناکام می‏شدند.
یمشی الی القرن و فی کفه ابیض ماضی الحد مصقول
به سوی دشمن پیش می‏رفت با شمشیر برنده و صیقل شده‏ای در دست؛
مشی العفرنی بین اشباله ابرزه للقنص الغیل
راه رفتنی همانند راه رفتن شیر در میان شیر بچگان؛ آنگاه که از بیشه به شکار بیرون شده باشند.
ذاک الذی سلم فی لیلة علیه میکال و جبریل
او همان کسی است که در یک شب میکائیل و جبرئیل بر او سلام کردند.
جبریل فی الف و میکال فی - الف و یتلوهم سرافیل
جبرئیل در میان هزار فرشته و میکائیل در میان هزار فرشته؛ و به دنبال آنان اسرافیل.