تربیت
Tarbiat.Org

توتیای دیدگان زندگانی خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

عفو در هنگام قدرت و بردباری و صبر بر ناملایمات‏

اینها همگی صفاتی است که خداوند متعال پیامبر گرامیش را به آنها تربیت فرموده است. خداوند می‏فرماید:
خذ العفو و اءمر بالعرف و اعرض عن الجاهلین.(295)
(عفو را پیشه خود ساز و به نیکوکاری امر کن و از نادانان روی گردان.)
آنچه درباره بردباری و تحمل آن حضرت نقل شده مشهور است. بسا افراد بردبار به لغزشهایی دچار شده و اشتباهاتی مرتکب گردیده‏اند ولی آن حضرت با افزایش آزارها، بردباریش بیشتر و طاقت و تحملش در زیاده‏رویهای جاهلان افزونتر می‏گردید.
قاضی عیاض(296) در الشفاء گوید:
و روایت شده زمانی که دندانهای پیش حضرتش در جنگ احد شکست و صورت مبارکش زخمی گردید، این امر بر یارانش بسیار گران آمد. گفتند: چرا آنان را نفرین نمی‏فرمایید؟ فرمود: من برای نفرین کردن فرستاده نشده‏ام؛ بلکه برای رحمت و دعوت آمده‏ام. (آنگاه به دعا فرمود:)
اللهم اهد قومی فانهم لا یعلمون
بار خداوندا! امت مرا هدایت و راهنمایی فرما که نادانند.
و از عمر روایت شده که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گفت:
پدر و مادرم فدایت باد، ای رسول خدا! حضرت نوح قومش را نفرین کرد و گفت:
رب لا تذر علی الارض من الکافرین دیارا(297)
(پروردگارا، هیچ کافری را در زمین باقی نگذار (و همه را هلاک گردان))
اگر تو هم ما را نفرین کنی تا آخرین نفر هلاک خواهیم شد. مگر نه اینکه پشتت را لگد زدند و چهره‏ات را خونین کردند و دندانت را شکستند؟! ولی از گفتن سخنی جز خیر ابا کردی و فرمودی: بار خداوندا! از امت من درگذر که نادانند.
قاضی می‏گوید:
در این سخن بنگرید که تمامی فضیلتها و نیکوییها و درجات احسان و حسن خلق و سخاوت و غایت بردباری و شکیبایی در آن جمع و نهفته شده است، زیرا حضرتش نه تنها سکوت فرمود که آنان را مورد عفو قرار داد و بر آنان محبت و مهربانی نمود و برای آنان دعا کرد و شفیعشان گردید و فرمود: بار خداوندا! ببخشای - و یا هدایت کن - و علت بخشایش و محبت را با کلمه قوم خودم توجیه فرمود. سپس از جانب آنان، خود به سبب جهلشان عذر خواست و فرمود: آنان نمی‏دانند.
و از انس روایت شده که می‏گوید:
با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بودم. آن حضرت بردی به تن داشت که حاشیه ضخیمی بر آن دوخته شده بود. یکی از اعراب پیراهن حضرتش را به شدت کشید؛ به گونه‏ای که حاشیه برد بر گردن حضرت جای انداخت. آنگاه گفت: ای محمد! این دو شتر مرا از مال خداوند که نزد تو هست بار کن زیرا نه از مال خودت می‏دهی و نه از مال پدرت.
پیامبر صلی الله علیه و آله (لختی) خاموش شد. آنگاه فرمود: مال، مال خداست و من بنده او هستم. سپس فرمود: ای اعرابی، کاری که نسبت به من کردی گریبانگیرت خواهد شد. گفت: خیر. فرمود: چرا؟ گفت: برای اینکه شما بدی را با بدی پاسخ نمی‏گویی. پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله خندید و دستور داد که بر یکی از شترهای او جو و بر دیگری خرما بگذارند.