مرحوم محدث قمی رضوان الله علیه همان گونه که از تعالیم عالیه السلام و سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و روش ائمه طاهرین علیهم السلام آموخته بود - مجموعهای از اخلاق نیکو و سجایای پسندیده را در خود داشت و تقوا و فضیلت از خصوصیات او بود. اخلاق و رفتار نیکوی او همه را جذب مینمود. مقید بود در مساجدی که متروک مانده نماز گزارد و همینکه وضع رونقی میگرفت و بانی تجدید بنا و تعمیر پیدا میشد دیگر در آنجا حاضر نمیگردید. در برابر فریبهای دنیوی مقاوم و از اسارت هوی و هوس رهیده بود. معتقد بود که در حلال دنیا حساب است و در حرام آن عقاب؛ لذا بودجههای مالی را که برای مخارجش پیشنهاد میشد رد کرده میفرمود:
نمیدانم فردای قیامت چگونه جواب خدا و امام زمان علیه السلام را بدهم؟! گردنم نازک و بدنم ضعیف است؛ طاقت جواب خدا را در قیامت ندارم.(4)
از سهم امام علیه السلام استفاده نمیکرد و میگفت: من اهلیت ندارم از آن استفاده کنم. فرش خانهاش گلیم بود و لباسش قبای کرباسی بسیار نظیف و معطر. در مجالس زیر دست همه مینشست. از خودستائی و غرور و گفتن خلاف واقع دوری میکرد و حاضر نبود از او تمجید کنند؛ میگفت: من خود میدانم که موجودی بیارزش و حقیرم.
نمونهای از فروتنی او از لابلای کلماتش در کتاب الفوائد الرضویه ذیل ترجمه خودش آمده است؛ آنجا که مینویسد:
... چون این کتاب شریف در بیان احوال علماء است، شایسته ندیدم که ترجمه خود را - که احقر و پستتر از آنم که در عداد ایشان باشم - در آن درج کنم...(5)
همدوره و همحجرهاش، مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در طبقات أعلام الشیعه از ویژگیهای اخلاقی او چنین یاد میکند:
شیخ عباس بن محمد رضا بن ابی القاسم قمی، دانشمند محدث و مورخ فاضل... او را انسانی کامل و مصداق دانشمندی فاضل دانستم. آراسته به صفاتی بود که او را محبوب میساخت. اخلاقی ستوده داشت و از فروتنی خاصی برخوردار بود. سرشتی سالم و نفسی شریف داشت؛ به علاوه فضلی سرشار و تقوایی بسیار و پارسایی و زهد فراوان. مدتها به همنشینی او انس گرفتم و جانم با جان او در آمیخت...(6)
استاد محمود شهابی، از فضلای دانشگاه - که در مشهد از نزدیک به دیدار محدث قمی موفق شده و از محبتها و فضائل او بهره برده است - در مقدمهای که بر کتاب الفوائد الرضویه نگاشته است، مینویسد:
... نویسنده این کتاب (الفوائد الرضویه)... در ایمان و خلوص و ورع آیتی بزرگ بوده... در یکی از ماههای رمضان با چند تن از رفقا از ایشان خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت را بر معتقدان و علاقهمندان منت نهند با اصرار و ابرام این خواهش پذیرفته شد و چند روز نماز ظهر و عصر در یکی از شبستانهای آنجا اقامه شد و بر جمعیت این جماعت روز به روز میافزود. هنوز به ده روز نرسیده بود که اشخاص زیادی اطلاع یافتند و جمعیت فوق العاده شد. یک روز پس از اتمام نماز ظهر به من - که نزدیک ایشان بودم - گفتند: من امروز نمیتوانم نماز عصر بخوانم. رفتند و دیگر آن سال را برای نماز جماعت نیامدند. در موقع ملاقات و استفسار از علت ترک نماز جماعت گفتند: حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم متوجه شدم که صدای اقتدا کنندگان که پشت سر من میگویند: یا الله! یا الله! ان الله مع الصابرین از محلی بسیار دور به گوش میرسید. این توجه - که مرا به زیادتی جمعیت متوجه کرد - در من شادی و فرحی تولید کرد و خلاصه خوشم آمد که جمعیت این اندازه زیاد است. بنابراین من برای امامت اهلیت ندارم ...
استاد شهابی اینگونه ادامه میدهد:
مرحوم حاج شیخ عباس قمی بیاغراق و مبالغه خود چنان بود که برای دیگران میخواست و چنان عمل میکرد که به دیگران تعلیم میداد. سخنان و مواعظ او چون از دل خارج میشد و با عمل توأم میبود، ناگزیر بر دل مینشست و شنونده را به عمل وامیداشت. هر کس او را با آن حال صفا و خلوص میدید - عالم بود یا جاهل، عارف بود یا عامی، بازاری بود یا اداری، فقیر بود یا غنی - و سخنان سر تا پا حقیقت را از او میشنید بیاختیار انقلابی در حال وی پدید میآمد و تحت تأثیر بیانات صادقانه و نصایح مشفقانه او واقع میشد و به فکر اصلاح حال خویش میافتاد...(7)