تربیت
Tarbiat.Org

قرآن در آیینه نهج ‏البلاغه
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

قرآن داروی بزرگ‏ترین دردها

البته ممکن است سخنان پیش گفته به مذاق انسان‏های مغرور و کسانی که از تقوای الهی و علوم قرآن و اهل‏بیت بهره چندانی ندارند و با دانستن اصطلاحاتی از علوم بشری خود را در عرض خداوند می‏پندارند خوش نیاید؛ لکن هر انسان عاقلی اعتراف می‏کند که آنچه بشر، با همه پیشرفت‏های شگرف علمی‏اش کشف کرده است در مقابل مجهولاتش قطره‏ای است در مقابل دریا، و همه ادعاهای مکاتب اخلاقی غیر الهی در ارائه الگوی مدینه فاضله انسانی، در مقابل علم بی‏نهایت الهی و علوم اهل بیت علیهم السلام، که از الهامات الهی سرچشمه می‏گیرد، چیزی بیش از صفر نمی‏باشد.
به هر حال حضرت علی علیه‏السلام بزرگ‏ترین درد جامعه بشری را کفر و نفاق و گمراهی می‏داند. این امراض روحی هستند که جامعه را به انواع مشکلات و گرفتاری‏ها دچار می‏کنند و درمان آنها را نیز باید از قرآن سراغ گرفت: فان فیه شفاء من اکبر الداء و هو الکفر و النفاق و الغی و الضلال؛ بزرگ‏ترین درد عبارت است از کفر و نفاق و ضلالت و گمراهی و درمان عبارت است از ایمان به قرآن و تبعیت از آن.
البته باید توجه داشت که مفهوم این سخن که درمان دردهای خود را از قرآن بخواهید؛ زیرا قرآن درمان همه دردها و مشکلات است این نیست که قرآن، همانند نسخه پزشک، امراض جسمی شما را توضیح داده است و برای بهبودی هر کدام دارویی پیشنهاد و توصیه می‏کند یا در باب مشکلات اقتصادی و نظامی و در زمینه‏های صنعت و تکنولوژی می‏باید فرمول‏های حل مسائل را از قرآن فرا گرفت. هرگز کسی که کمترین اطلاعی از معارف دینی داشته باشد این سخن حضرت را بدین معنا تفسیر نمی‏کند؛ زیرا بیماری‏های جسمی و حل سایر مشکلات، وسایل و راه‏های طبیعی خود را می‏طلبد. قرآن کریم برای حل این مشکلات، چنان که قبلاً گفته شد، خطوط کلی را بیان می‏کند و مردم موظفند با سرمشق قرار دادن خطوط کلی قرآن و استفاده از عقل و توانایی‏های خدادادی و استفاده از تجارب علوم بشری مشکلات خویش را حل کنند و امراض خود را درمان نمایند.
در این جا توجه خوانندگان عزیز را به دو نکته جلب می‏کنیم:
نکته اول این که اسباب و علل طبیعی و مادی هر چند معلول‏ها و مسبب‏های خود را در پی دارند؛ لکن توجه به این نکته نیز ضروری است که علت العلل همه پدیده‏ها خدای تبارک و تعالی است. اوست که نظام عالم را بر اساس رابطه علت و معلولی خلق کرده است و اوست که پیوسته به اسباب و علل سببیت و علیت اعطا می‏کند و این اراده تکوینی اوست که تا نباشد هیچ فاعلی در فعل خود استقلال در تاثیر ندارد. بنابراین برای درمان همه دردها و رفع گرفتاری‏ها و مشکلات باید اصالتاً به خدای متعال توجه کنیم و چشم امید به سوی او داشته باشیم. هر چند در حل مشکلات و بهبود از بیماری‏ها به اسباب و علل طبیعی متوسل می‏شویم، لکن به مقتضای توحید افعالی باید شفا و حل مشکلات را در اصل از او دانست و انتظار داشت.
نکته دوم این که راه رسیدن به حل مشکلات و درمان بیماری‏ها، را نباید منحصر به اسباب و علل عادی و طبیعی دانست؛ یعنی چنان نیست که با نبود اسباب و علل عادی و طبیعی یا عدم کارآیی آنها در حل مشکلات، امکان رفع مشکل یا حصول بهبودی و شفای امراض یا برآورده شدن هر خواسته مشروع و بحق انسان، منتفی باشد. خدای متعال با خلقت نظام علی و معلولی، خود را از ایجاد کردن پدیده، به طریق غیر طبیعی عاجز نکرده است؛ بلکه سنت خداوند بر این قرار گرفته است که در مرحله اول، امور از مجرای عادی انجام گیرند. ولی راه انجام امور منحصر به مجرای طبیعی نیست؛ بلکه در شرایط خاصی خداوند اموری را از غیر مجرای طبیعی خود ایجاد می‏کند که می‏توان گفت این نیز سنت الهی است. شفا و بهبودی مرض، ممکن است از راه طبیعی و معالجه‏های پزشکی صورت گیرد و ممکن است تحت شرایط خاصی توسط علل غیر مادی مثل دعای ائمه معصومین یا دعای دیگر اولیای خدا حاصل شود. چنان که ممکن است جنگجویان جبهه توحید، که از نظر تجهیزات مادی و شرایط طبیعی در مقابل دشمن محکوم به شکست هستند، با امداد غیبی و اسباب غیر طبیعی پیروز گردند که این مطلب نیز از اسباب و علل الهی محسوب می‏شود.
در قرآن کریم نمونه‏هایی از رخدادهایی که از غیر راه عوامل عادی و طبیعی اتفاق افتاده‏اند، ذکر شده است؛ مثلاً اگر نزول باران بخواهد از مجرای علل و عوامل طبیعی خود صورت گیرد، باید آب دریاها و اقیانوس‏ها بر اثر تابش نور و گرما بخار گردد و به صورت ابر درآید، آن گاه بر اثر تفاوت دمای دریا و خشکی، هوا جریان پیدا کند و با وزیدن باد، ابرها از روی دریاها به سایر نقاط زمین منتقل شود تا تحت شرایط خاصی ذرات آب موجود در ابر به صورت قطرات باران یا دانه‏های برف و یا تگرگ بر زمین ببارد. انتظار باران بدون اسباب و علل طبیعی آن از نظرگاه مادی انتظاری بی جا و نامعقول تلقی می‏شود؛ لکن حضرت نوح بدون در نظر گرفتن عوامل طبیعی برای نزول باران، خطاب به قومش می‏گوید استغفار و توبه کنید تا آسمان بر شما باران ببارد: و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدرارا و یزدکم قوه الی قوتکم و لا تتولوا مجرمین؛(12) ای قوم در مقابل پروردگار خود استغفار کنید آن گاه توبه نمایید و به سوی خدا برگردید تا خدای متعال از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و با نزول رحمت الهی و بارش باران، قوت و قدرت شما را فزونی بخشد. سپس می‏فرماید: و لا تتولوا مجرمین؛ مواظب باشید بدون توجه و استغفار و در حالی که مجرم و گناهکار هستید از خدا روی مگردانید و خود را از رحمت الهی محروم مکنید.
هر چند اسباب و علل طبیعی نزول باران و کل نظام علی و معلولی حاکم بر طبیعت، همه در دست قدرت الهی‏اند و به اراده او کار می‏کنند؛ لکن در عین حال بدون در نظر گرفتن آنها، خدای متعال می‏فرماید از گناه خود استغفار کنید و به سوی خدا بازگردید؛ ما به آسمان می‏گوییم بر شما ببارد.
ممکن است کسی بگوید مقصود خدای متعال اینست که بدون تحقق عوامل طبیعی باران می‏بارد؛ بلکه مقصود این است که ما از راه ایجاد عوامل طبیعی بر شما باران می‏فرستیم. پاسخ این است که این نگرش با بینش توحیدی سازگار نیست؛ زیرا همان طور که قبلاً گفته شد چنان نیست که خدای متعال با خلقت نظام علی و معلولی خود را از ایجاد پدیده‏ها، بدون اسباب و علل طبیعی آنها، عاجز کرده باشد. خداوند در باب قدرت خود بر ایجاد و خلقت پدیده‏ها چنین می‏فرماید: اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون(13) هرگاه خدای متعال اراده‏اش بر شیئی تعلق بگیرد، اراده خدا همان و تحقق آن امر همان خواهد بود.